date پنج شنبه ۱۳۹۹/۰۸/۱۵ views 1072
اشتراک گذاری در Telegram Whatsapp Twitter Linkedin mail Facebook

book

نوع اثر مقاله

موضوع پژوهشی

نویسندهحسن انصارى

اسماعیلیان و مسئله نبوت

معرفی کامل

آنچه در پی می آید پیشگفتاری است که نویسنده این سطور سال گذشته به عنوان “پیشگفتار فارسی” بر چاپ تازه اثبات النبوه تألیف ابو یعقوب سجستانی که در تهران بناست از سوی مرکز پژوهشی میراث مکتوب به چاپ برسد نوشته است و همینک تقدیم خوانندگان علاقمند می شود.

ابو یعقوب سجستانی، نویسنده کتاب اثبات النبوات که همینک تصحیحی جدید از متن آن را در جلوی چشم داریم از برجسته ترین و تأثیر گذارترین داعیان اسماعیلی بود که به ویژه آنچه آن را “مکتب ایرانی” اسماعیلیه می خوانند عمدتاً به مساهمت او ایجاد شد. می دانیم تأثیرات این مکتب تا عمق تفکرات اسماعیلیان؛ از دستگاه خلافت فاطمی گرفته تا داعیان طیبی یمن و حتی فروع و شعوب مختلف دعوت اسماعیلی در هند و نقاط دیگر قابل پی گیری است. به ویژه با انتقال آثار فاطمیان در دوره مستنصر فاطمی از مصر به یمن، داعیان طیبی در تداوم و تعمیق بخشی به اندیشه های فلسفی اسماعیلیان مکتب ایرانی مساهمتی جدی از خود نشان دادند و در آثار خود مکرر به آرای ابو یعقوب سجستانی می پرداختند. دست آخر هم تقریباً همه آثار این مکتب از رهگذر مساهمت طیبیان یمن به دست ما رسیده است. در ایران تاکنون از طریق چاپ برخی از آثار ابو یعقوب سجستانی و از جمله کشف المحجوب او ما با اندیشه هایش آشنایی داشتیم و به ویژه مقاله شادروان عباس زریاب خویی درباره او در دائره المعارف بزرگ اسلامی از بهترین نوشته ها درباره این دانشمند در این زبان است. در زبانهای اروپایی البته مطالعات متعددی درباره او تاکنون چاپ شده و آثارش و به ویژه تفکر فلسفی نو افلاطونی وی مورد اهتمام محققان مختلف قرار گرفته است.

همانطور که در مقدمه انگلیسی این چاپ آمده، این کتاب پیشتر نیز منتشر شده است اما با وضعیتی آشفته و با نقصهای متعدد از یک سو و افزوده هایی به قلم محقق چاپ پیشین در داخل متن از دیگر سو. ضرورت تصحیح دوباره متن از مقایسه چاپ حاضر با چاپ پیشین این اثر معاینه پیداست. متأسفانه هنوز هم نسخه خطی کاملی از این اثر در اختیار نیست و باید امیدوار بود وقتی نسخه کامل این اثر پیدا شود. اهمیت انتشار این اثر در ایران به چند واقعیت باز می گردد: نخست اینکه ابو یعقوب سجستانی از داعیان و متفکران اسماعیلی مذهب ایرانی بود و مساهمتی جدی در تحولات تفکر فلسفی آنان داشت. آرای او البته گاه مورد توجه متفکران غیر اسماعیلی هم قرار گرفته و بعضاً اشاراتی به او در دیگر منابع قدیم دیده می شود. اهمیت دیگر این اثر تعلق آن به متفکری است که در پذیرش و تفسیری جدید از مکتب نو افلاطونی آمیخته با عقاید شیعی سهمی مهم داشته و ناگفته پیداست که برای مقایسه میان دریافتهای گوناگونی که از آثار و سنتهای مختلف مکتب نو افلاطونی در دوران اسلامی وجود داشته و از جمله از کندی تا ابن سینا و از اخوان الصفاء تا شماری از سنتهای باطنی گرای دوران اسلامی، مطالعه آثار ابو یعقوب سجستانی کمال اهمیت را دارد. بنابراین مطالعه آثار او برای دلبستگان به مطالعه تاریخ تفکرات فلسفی در اسلام حائز کمال اهمیت است. وانگهی ابو یعقوب سجستانی در این اثر همانند دیگر آثارش به بازسازی تفکرات شیعی به ویژه در موضوعاتی مانند امامت و “تعلیم” امامان و تفسیری فلسفی از آن در چارچوب تفکرات مکتب ایرانی فلسفه اسماعیلی که چنانکه گفتیم روایتی جدید از سنتهای نو افلاطونی بود می پردازد و این برای مطالعه تحولات فکر شیعی کمال اهمیت را داراست؛ به ویژه اینکه بعدها خواجه نصیر طوسی هم در آثار اسماعیلی خود به گونه های مختلفی تحت تأثیر این افکار بوده است. می دانیم به طور کلی تفکرات اسماعیلی و لو به شکل غیر مستقیم در آرای شماری از فیلسوفان مسلمان در دوره های مختلف تأثیر و نفوذ داشته است. به هر حال این کتاب ما را با برداشت گروههایی از شیعه در سده چهارم آشنا می کند که درباره امامت و به ویژه مفهوم “قائمیت” دیدگاههای ویژه ای داشته اند. معلوم است که عقاید ابو یعقوب در این زمینه ها ریشه های عمیقتری در سنتهای قرنهای دوم و سوم قمری شیعه داشته و مکتبش جزیره ای گسسته در نسبت با تفکرات و اندیشه های گروهها و مکتبهای دیگر و از آن جمله گروههای مختلف امامیه و یا غلات شیعه نبوده است. در این میان برخی بحثهای کتاب در سطح و حدود یک اثر کلاسیک شیعی در مباحث نبوت و امامت و ضرورت هدایت الهی جلوه می کند و درست همینجاست که باید این اثر را با آثار معاصرانش از میان امامیه که درباره موضوعاتی مانند امامت و حجت و قائمیت قلم زده اند؛ مانند کتاب الحجه کلینی و کمال الدین ابن بابویه که درست در محیطهایی مرتبط با اسماعیلیان نوشته شده اند سنجید و تحولات اندیشگی را در میان گروهها و سنتهای مختلف شیعی معاینه دید. در این کتاب، مشابه آثار دیگر متفکران شیعی در آن دوران ردیه هایی بر آرای اهل سنت و معتزله نیز دیده می شود.

با وجود اهتمام اسماعیلیان به اندیشه “تعلیم” از ناحیه نبیّ/ امام با این وصف می دانیم که در آثاری که در تثبیت دلائل نبوت و در ژانر “اثبات النبوه” نوشته می شد معمولاً به آنان به عنوان مخالفان شریعت و نبوت اتهاماتی وارد می گردید (نمونه های قاضی عبدالجبار و ابو الحسین هارونی). این البته به دلیل گرایش اسماعیلیان به مسئله تأویل شریعت و اعتقاد به “قائم” به عنوان جانشین نبی و در نهایت قول به “تعطیل شریعت” در “دور قائم” بود. در واقع از دیدگاه مخالفان، اسماعیلیان با طرح مسائل قائمیت و تأویل، شریعت و مقام نبوت را به چالش کشیده بودند. به هر حال به نظر می رسد یکی از اهداف ابویعقوب سجستانی در تألیف این کتاب پاسخ به این مطالب بوده است؛ گو اینکه هدف اصلی او تبیین مسئله “تعلیم” و ادوار “نطقاء ” است. می دانیم که مسئله نبوت و ادوار انبیاء و به ویژه مسئله انبیای اولوالعزم از نخستین ادوار تفکر باطنی و فلسفی اسماعیلیان محل اختلاف میان متفکران اسماعیلی قرار داشته؛ نمونه بحثهایی که میان ابو حاتم رازی از یک سو و محمد بن احمد نسفی از دیگر سو و در داوری میان آن دو از سوی ابو یعقوب سجستانی و حمید الدین کرمانی درگرفته بوده است و این همه البته ریشه اش به مسئله جایگاه شریعت و مسئله ادوار و به طور عمده نقشی که باید “قائم” در دور خود بر عهده گیرد مربوط بوده و از اینرو با کانونی ترین بحثهای متفکران اسماعیلی مرتبط بوده است.

کتاب در اصل به هفت مقاله و هر مقاله به دوازده فصل تقسیم می شده که البته جز پاره هایی، از دو فصل انجامین چیزی باقی نمانده است. ابو یعقوب در این کتاب پاره ای از مباحث را به شکل معمول آثار مشابه در رابطه با اثبات نبوت می پردازد و کم و بیش استدلالها در بخشی از کتاب مشابه آنهاست؛ با این تفاوت که صبغه فلسفی در پردازش آن قوی تر جلوه می کند. در کتاب نویسنده می کوشد از طرق عقلی نبوت را به اثبات رساند؛ از وجوب و ضرورت وجود شریعت سخن راند و یا مسئله ضرورت و اسباب نسخ شرایع و تجدید در نبوت را متذکر شود. تأکید بر عقل در این کتاب و اینکه نخستین “رسول” خداست قابل مقایسه است با اهتمام کلینی به همین موضوع در کتاب الکافی. اهتمام او در این کتاب به مسئله ضرورت وجود شریعت در ادوار مختلف نبوت علاوه بر آنکه این بحث در ارتباط مستقیم با مسئله اثبات نبوت بوده، به احتمال زیاد پاسخی بوده به قرمطیان و یا اسماعیلیانی که به تعطیل بالفعل شریعت باور یافته بودند. ابو یعقوب از سویی دیگر، همه جا بر ضرورت تأویل شریعت و عدم محدود شدن به ظواهر شریعت توجه نشان داده است. او در چارچوب تفکرات اسماعیلی به مسئله ادوار مختلف نبوت می پردازد و البته بخشی از کتابش در همین زمینه مربوط می شده است به بحث “دور قائم” که می دانیم از مهمترین ارکان افکار اسماعیلیان در آن دوران بوده و بر سر تفسیر آن هم اختلافاتی داشته اند. این تفکر البته با ریشه ای شیعی و با بهره گیری از احادیث قائمیت مجال واسعی را برای اسماعیلیان آن دوران فراهم کرد تا قائمیت را در ادامه ادوار نبوت قرار دهند و سهم او را در تأویل شریعت و در نهایت پایان دادن به آن مورد بحث بگذارند. بحثهای مرتبط عبارتند از بحث در ادوار “نطقاء”: آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد (ص) و دور قائم. ابو یعقوب همچنین بحث وجود “صامت” و “ناطق” را در هر دور بیان می کند و به اهمیت قائمیت در انتهای ادوار نبوت می پردازد. جزئیات این بحثها در مقاله ششم کتاب مورد بحث قرار گرفته بوده که متأسفانه همینک بخش عمده آن در نسخه های خطی موجود نیست. از مهمترین و جالبترین بحثهای ابو یعقوب که باید مورد توجه قرار گیرد بحثهای اوست در رابطه با انسان شناسی از نقطه نظر نسبت میان جسم و حقیقت عقلی انسان. همچنین باید اشاره کنم به بحث او در ارتباط با اسرار انواع عبادات (صلاه و زکاه و صوم و حج و از این قبیل) که اصل این تفکر با نوشته های اسماعیلیان دیگر و حتی دانشمندان امامی دورانهای بعد مانند سید حیدر آملی، ابن ابی جمهور احسایی و قاضی سعید قمی قابل مقایسه است (متأسفانه این مطالب در مقاله آخر کتاب آمده که در دسترس نیست). از دیگر نکته های جالب توجه کتاب، بحثهای او در زمینه علل وضع احکام و علل شرایع مختلف است و توجه به “مصالح عباد” که با زمینه کلی تفکر شیعی در این زمینه (همچون اثر ابن بابویه با عنوان علل الشرایع) هماهنگ است و نیز با پیش زمینه معتزلی آن. در همین ارتباط باید افزود که با توجه به آموزش فلسفی اش وی شریعت را “سیاسه الخلق من البشر” می خواند. در واقع شریعت از دیدگاه او “سیاست دینی” است برای “مصلحت عباد” در دنیا و آخرتشان همانند طب که “سیاست بدنی” است برای “مصلحت عباد” در “حفظ الصحه و دفع الأمراض”. از دیگر نکات جالب توجه کتاب، تفسیر نبوت است بر اساس فلسفه طبیعی. او حتی برای اثبات نبوت سراغ بحث از اجرام عُلوی هم می رود و از این طریق استدلال می کند که شریعت نباید دائماً یکسان باشد و باید میان انبیاء فاصله زمانی در نظر گرفته شود. او با بهره گیری از مفاهیم و اندیشه های فلسفه نو افلاطونی در زمینه نبوت به بحث می پردازد و می کوشد با برقراری نسبت میان دو عالم جسمانی و روحانی و مقایسه منزلت رسول در عالم جسمانی با منزلت “سابق” (از اصطلاحات اصلی مکتب فلسفی اسماعیلیان) در عالم روحانی به اثبات فلسفی نبوت بپردازد. طبعاً اصل رویکرد او در اثبات نبوت با تلاشهای فیلسوفانی مانند فارابی و ابن سینا قابل مقایسه است.

روشن است مباحثی که در این کتاب در رابطه با نبوت، نسبت آن با مقام “اساس” و در قیاس با امامان و جایگاه تأویل و قائم بیان می کند بی سابقه در تفکر شیعی نبوده است. اما در عین حال باید گفت برای اسماعیلیان و قرمطیان، فلسفه نو افلاطونی زمینه مناسبی را فراهم می کرد که آنها مطالب خود را در رابطه با جایگاه قائم و تأویل مطرح کنند. طبعاً قول به تعطیل شریعت و یا ضرورت تعطیل در هنگام ظهور قائم نمی توانست به سادگی بر پایه تعالیم تشیع از سوی آنان مطرح شود اما تعالیم نو افلاطونی می توانست از لحاظ متافیزیکی نسبت میان مراتب و حقائق مختلف وجودی را با مراتب تأویل توضیح دهد. این نوع سخنان در آغاز به عنوان مجموعه ای از سخنان تأویلی و باطنی شیعی مطرح می شد اما به تدریج تلاش می شد که برای آن سخنان توجیهات فلسفی و یا سابقه هایی در سنتهای فلسفی ارائه گردد. طبعاً برای قرمطیان و اسماعیلیان ارائه تفسیر قابل فهمی از مفهوم قائمیت و تعلیم امامان بسیار ضروری بود. بنابراین می بایست نقطه آغاز بحث خود را به سلسله نبوت و نحوه زنجیره متصل هدایت مقدس اختصاص می دادند. در اینجا ابویعقوب سجستانی نظام هدایت الهی را در سلسله ای قرار می دهد که آغازگر آن در هر “دور”، ناطق است با نقش “تألیف الشریعه و وضع السیاسه”. بعد از او مرتبه “اساس” است با وظیفه تأویل شریعت و هکذا تا مراتب بعدی سلسله “نجات”. در کتاب با بحث از مفاهیم و مراتب و “حدود” در تفکر و دعوت اسماعیلی به سهم هر یک، از “ناطق” گرفته تا پایینترین مراتب دعوت مانند “مأذونین” و “مستجیبین” و “اصحاب التقلید” در تبیین و یا نشر شریعت و تأویل آن پرداخته می شود.
در پایان باید گفت آنچه آن را می توان از مهمترین بحثهای ابو یعقوب سجستانی در این کتاب قلمداد کرد و تاکنون چندان مورد توجه محققان واقع نشده تفسیری است که او از پدیده وحی به دست می دهد. او در این راستا از مفاهیم و اندیشه های نو افلاطونی بهره می گیرد و کاملاً تفسیری جدید و البته متفاوت با سنت متکلمان مسلمان از وحی و کیفیت آن ارائه می دهد. او در این بحث همانند سائر مباحث کتاب همه جا گوشه چشمی به جایگاه “قائم” دارد و سهم او در پایان “دور ناطقان”.
انتشار این کتاب در ایران بی تردید سهم قابل ملاحظه ای برای آشنایی بیشتر خوانندگان ایرانی با غنای فکری مکتب فلسفی اسماعیلیان ایفا خواهد کرد.

حسن انصارى

comments

لطفا نظر خود را در مورد این مطلب بنویسید

message
message
message

نظرات شما

نظری برای این مطلب ثبت نشده است