date پنج شنبه ۱۳۹۹/۰۸/۱۵ views 1065
اشتراک گذاری در Telegram Whatsapp Twitter Linkedin mail Facebook

book

نوع اثر مقاله

موضوع قرآن

شماره 12

سال نشر 92

تاریخ گذاری قرآن از دیدگاه مستشرقان

معرفی کامل

مقدمه

قرآن نوری است که خاموشی ندارد، چراغی است که درخشندگی آن زوال نپذیرد، دریایی است که ژرفای آن درک نشود، راهی است که رونده آن گمراه نگردد، شعله ‏ای است که نور آن تاریک نشود… دریایی است که تشنگان آن، آبش را تمام نتوانند کشید، و چشمه‏ ای است که آبش کمی ندارد، محل برداشت آبی است که هر چه از آن برگیرند کاهش نمی‏یابد… خدا قرآن را فرو نشاننده عطش علمی دانشمندان، و باران بهاری برای قلب فقیهان، و راه گسترده برای صالحان قرار داده است.بررسی معارف و علوم قرآن تقریباً در هیچ دورانی از تاریخ اختصاص به مسلمانان نداشته بلکه این موضوع همواره از سوی عالمان و پژوهشگران غیر مسلمان نیز پی‏گیری شده است به ویژه در قرون اخیر شاهد اهتمام جدی خاورشناسان قرآن پژوه نسبت به پژوهش‏های قرآنی هستیم.

برای نمونه می‏توان مؤسسه “بریل” شهر لیدن هلند را نام برد که در زمینه علوم قرآنی، ارزنده ‏ترین اقدام اخیر آن، دائره المعارف قرآن بوده است. این اثر ارزشمند، در قالب پنج جلد و حدود هزار مدخل طراحی شده که البته تاکنون فقط سه جلد آن انتشار یافته و درباره دو جلد دیگر، وعده انتشار تا سال ۲۰۰۵ داده شده است. سر ویراستار این اثر مهم، خانم جین دمن مک اولیف (Jane Dam men McAuliffe) استاد تاریخ و ادبیات عرب دانشگاه جُرج تاون امریکا (واشنگتن دی. سی) است.
در جلد اول دائره المعارف قرآن لیدن، یکی از مباحث بسیار مهم برون قرآنی تحت عنوان “تاریخ‏گذاری و قرآن: Chronology and the Quran تألیف آقای “گرهارد باورینگ” چاپ گردیده است. در این نوشتار به ترجمه و نقد این مدخل تخصصی و ارزنده می‏پردازیم؛ امید می‏رود که این پژوهش توسط سایر پژوهشگران مورد تحقیق و کنکاش و کاوش بیشتری قرار گیرد.

تاریخ گذاری و قرآن

قرآن، آخرین متن از متون مقدس اصیلی است که به صورت زمان گذاری تاریخ بشری پدید آمده است تاریخ آن به زمانی حساس و سرنوشت ساز برمی گردد یعنی هنگامی که [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] قرآن را در نیمه شمال غربی شبه جزیره عربستان در طی ربع اول قرن هفتم میلادی ابلاغ نمود.

قرآن، رابطه مهمی با سبک و سنت کتاب مقدس یهود و مسیحیت ارائه می‏نماید، در حالی که هیچ نشانی از قرابت ادبی با متون مقدس هندوئیسم و بودائیسم ندارد و نسبت به آثار مقدس زرتشت از شباهت اندکی برخوردار است.۴ عناصر سنت و شیوه کتاب مقدس که قرآن نیز شامل آن است نشانگر موضوعاتی است که در آثار “ابوکریفایی” و “میدراشی” “یهودیت و مسیحیت” بیش از آن چه که در متون دینی آنان یعنی در عهد قدیم و عهد جدید بکار رفته، یافت می‏شود. البته هیچ مجموعه مستقلی از آثار مربوط به تورات و انجیل، یا مربوط به ملحقات رسمی آنها (اپوکریفا، میدراش) به عنوان منبع اصلی که احتمالاً قرآن وابستگی مستقیم به آن داشته باشد، شناسایی نشده است.با وجود این، قرآن بعنوان آخرین کتاب مقدس بترتیب تاریخی ادیان بزرگ جهان، رابطه زمانمند روشنی با سبک و سنت کتاب مقدس یهودیت و مسیحیت دارد.
هیچ شاهدی دال بر این که این سنت تا زمان [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] به زبان عربی ترجمه شده باشد (چه به عنوان یک مجموعه آثار یا به شکل کتبی معین) وجود ندارد.دیدگاه بسیار رایج در میان مورخان دین، این است که شناخت [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] نسبت به سنت کتاب مقدس تورات و انجیل اساساً یا صرفاً از منابع شفاهی نشأت گرفته است. این دانش شفاهی که از طریق شروح و ملحقات تورات و انجیل بارور گردیده بود، به زبان مادری [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم]، به او منتقل شد؛ و البته سرانجام در قالب نقل‏هایی که بیشتر به زبانهای سریانی، اتیوپیایی، آرامی و عبری ثبت شده بود، به عنوان مدرکی که ریشه در واژگان بیگانه دارد، در قرآن عربی مشاهده گردید و در اصل، این واژگان دخیل از قبل در گفتگوهای دینی عربی محیط بومی [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] نفوذ یافته بود.
قرآن ـ نخستین محصول ادبیات عرب ـ از سنخ کتابی مبسوط است که در مقطعی سرنوشت ساز از گویش پیش از اسلام قرار گرفته و بیشتر به صورت نقلی و منظوم از زبان عربی بوده و به شیوه نثری عالمانه مکتوب گردیده و سرانجام تمدن اسلامی را پدید آورده است (بنگرید به آثار منقول و مکتوب در عربستان) اوایل این تحول در زبان عربی از شیوه شفاهی به حالت مکتوب که به لحاظ تاریخ گذاری دقیقاً به زمان و شخص [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] مربوط می‏شود، به گونه آشکاری در سبک منثور و مسجع قرآن نمایانگر است. این نثر مسجع و شیوه گویش غیب گویان کاهن پیش از اسلام، یکی از ویژگی‏های قرآن یعنی نخستین متن بزرگ عربی است که این نحوه گویش را به شکل مکتوب آن نشان می‏دهد.
ریشه‏ های قرآن – این نخستین کتاب عربی – را همچنین می‏توان در محتوای آن کشف نمود. آیات قرآن، بسیاری از موضوعاتی را دربرگرفته که بخش مهمی از عبادت و آیین دینی قبایل غیر اهل کتاب موجود در عربستان پیش از اسلام را تشکیل داده بود. البته نمی‏توان ریشه قرآن را به هیچ یک از ادیان قبیله‏ای موجود در دوران ماقبل اسلام نسبت داد، گرچه آیین دینی مکه بیشترین تأثیر را بر بینش دین قبیله‏ای عرب که [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] آن را در اوایل جوانی خود احراز نمود، گذاشت.پس از آن که قرآن از لوح محفوظ به پیامبر اسلام نازل گردید، آن حضرت قرآن را به طور روشن درک نمود و با ایمان کامل، ابلاغش کرد و آن را در دوران تاریخی خود تلاوت کرد.
براساس دیدگاه رسمی مسلمانان، قرآن ابتدا بطور دقیق در حافظه ‏ها ثبت و ضبط شد آن گاه پس از رحلت پیامبر توسط پیروانش به شکل کتابی کامل مدون گردید. سپس در بستر نقل مستمری با نهایت احتیاط، تلاوت شده و مورد نسخه برداری قرار گرفت.از دیدگاه مسلمانان، قرآن یگانه کتاب مقدسی است که به شکل الهی خود در طول زمان، دست نخورده [و تحریف نشده] باقی مانده و این کتاب هم به لحاظ این که از خداوند ازلی سرچشمه گرفته و هم از جهت اینکه در طول قرن‏ها به گونه‏ای معتبر انتقال یافته است، فراتر از تاریخ گذاری می‏باشد.

با احترامی که نسبت به دیدگاه اعتقادی مسلمانان درباره قرآن قائل هستیم، از نیمه دوم قرن اخیر، زبان شناسان تاریخی و خاورشناسان و سپس در قرن حاضراسلام شناسان و پژوهشگران نقد متون تاریخ ادیان سعی کرده‏اند که به تحلیل و بررسی قرآن به عنوان متنی ادبی و منبعی تاریخی بپردازند. این رویکردهای عالمانه اساساً بر محور مسائلی از جمله “تاریخ گذاری قرآن” متمرکز شده است: مفهوم زمان و تاریخ در نظر قرآن چیست؟ آن دسته اطلاعات تاریخی در قرآن که این کتاب را بلحاظ تاریخ گذاری به حیات و دوران [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] متصل می‏سازد، کدامند؟
چه تفاوت‏هایی بین ترتیب تاریخی نزول واحدهای جزئی قرآن و ترکیب کنونی سوره‏ها و آیات در جمع نهایی آن به عنوان یک کتاب وجود دارد؟ مراحل اصلی تصنیف و تدوین اولیه قرآن به وسیله مسلمانان صدر اسلام به گونه‏ای که امروزه به دست ما رسیده، چه بوده است؟این ها، مسائلی است که در تاریخ گذاری قرآن، محوریت یافته و در زمینه‏های تحلیل عالمانه متن قرآن، محتوای آن، سبک، ترکیب، تدوین و تاریخ و سیر نخستین آن تا تثبیت نهایی متن قانونی این کتاب، از اهمیت والایی برخوردار شده‏اند.به خاطر پیچیدگی هر یک از این مسائل، آنها به گونه مجزا مورد بررسی قرار خواهند گرفت.

مفهوم قرآنی زمان

متن قرآن مفهوم تجزیه پذیری از زمان ارائه می‏دهد که فاقد مفهومی از زمان است که به گذشته و حال و آینده تقسیم شده باشد. دلیل عمده‏، این است که دستور زبان عربی فقط دو بُعد از زمان را می‏شناسد (کامل و غیرکامل) بدون اینکه دقیقاً بین حال و آینده تفکیک قائل شود. قرآن، همچنین جبرگرائی مربوط به زمان مبهم را که پیش از اسلام رایج بود؛ مبنی بر اینکه بر هر چیزی سلطه دارد و کارهای انسانی را بدون امید به زندگی ماورای مرگ نابود دانسته، رد می‏کند. قرآن پس از اثبات روز قیامت یعنی رستاخیز بدن و روح، زمان را از دیدگاه توحیدی تشریح می‏نماید یعنی وعده فردوس و وعیدها و عذاب‏هایی را می‏دهد. [از سوی دیگر] خداوند متعال آسمان‏ها و زمین و نخستین افراد بشر را با گفتن امر موجود باش (کُن) بوجود آورد.

او طبق اراده خود هر لحظه حیات می‏بخشد یا می‏میراند و بر تمامی لحظات وجود هر انسانی حاکمیت دارد. رایج‏ترین واژه در عربی برای مفهوم”Time” واژه “زمان” است که در قرآن بکار نرفته بلکه بجای “زمان” یا “قِدم” واژگانی بکار رفته که بر مدت زمان محدودی دلالت دارند مانند “وقت”، “حین”، “آن”، “یوم”، “ساعه” اینها به “زمان” مفاد تجزیه پذیری می‏دهند که برای ما بینشی نسبت به کار مستمر الهی در جهان به عنوان یگانه علت حقیقی فراهم می‏آورد.

مفهوم قرآنی تاریخ

از آنجا که در زبان عربی، افعال دقیقی برای مفاهیم “بودن” و “شدن” وجود ندارد، لذا تجزیه پذیری زمان نوعی بینش قرآنی از تاریخ ارائه می‏دهد که در “طبیعت” نمود یافته ولی محوریت آن به تاریخ انبیا مربوط می‏شود.
در قرآن، تاریخ به عنوان نمایشی از پیامبران الهی که هشدار دهنده و هادیان نسل‏های متوالی بوده ‏اند و هر یک از آن امت‏ها پیام توحیدی انبیا را تکذیب نموده و در نتیجه به عذاب الهی گرفتار آمده‏اند، مطرح گشته است. تاریخ اساساً در قرآن به مثابه یکسری وقایع هم سنخ ترسیم شده که در آنها ویژگی‏های تشابه، اختلافات حقیقی بین قصص شخصی انبیا را نادیده و بی اهمیت به شمار می‏آورد. بهترین نمونه آن، تفسیری است که [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] از تاریخ در پرتو حیات و دوران خود دارد؛ بدین صورت که تجربه خود را انعکاسی از تجارب همه انبیای پیش از خود می‏داند. و این موجب شده که تنوع حوادث گذشته به گونه الگویی منسجم و متداول مطرح شود. قرآن در مقام سندیت برای ثبت تاریخ نیست بلکه صرفاً گزارش هایی از اندرز پیامبرانه [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم]، اشاراتی به موقعیت شخصی او، مخالفت دشمنان و سؤالات پیروانش ارائه می‏دهد.

اشارات قرآنی به وقایع معاصر دوران حیات [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله]

اشارات خاصی وجود دارد که احتمالاً از متن قرآن به عنوان قرائن و شواهد تاریخی مرتبط با دوران پیامبر به دست می‏ آید. این اشارات در بیشتر موارد، تیره و مبهم هستند؛ مانند دوران یتیمی [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم]، عمویش ابولهب، تعقیب او توسط اهالی مکه، تحریم قبیله ‏ای طایفه‏ اش در مکه، رقابت سیاسی مکه با طائف، اقدامات مذهبی که در مورد خانه کعبه مشاهده شد، تپه‏ های صفا و مروه، کوه عرفات و عبادتگاه مزدلفه.

اشارات رمزی به شکست نظامی رومیان به دست دشمنان ایرانی خود که احتمالاً به از دست دادن اورشلیم در سال ۶۱۴ میلادی انجامید، در آیات دوم تا پنجم سوره روم به چشم می‏خورد. بازگشت برخی از پیروان محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] از حبشه به مکه احتمالاً در سال ۶۱۵ میلادی و تلاوت سوره مریم برای پادشاه حبشه براساس اشاراتی که در سیره روائی پیامبر یافت می‏شود ممکن است مربوط به آیات ۱۹ تا ۲۳ سوره نجم باشد. البته پس از دوران هجرت، اشارات و قرائن صریحی نسبت به نبردهایی که توسط پیامبر در بدر و حنین و أحد اتفاق افتاده، وجود دارد. تاریخ این گونه وقایع را لازم است از منابع غیر قرآنی همچون منابع شرح حال نگاری پیامبر جستجو نمود. شواهد تاریخ گذاری قابل اعتمادی در قرآن وجود ندارد که بتواند با دوران قبل از هجرت تطبیق یابد. فقط قرائن نسبتاً متقنی مربوط به وقایع شرح حال پیامبر پس از هجرت هست که قابل انطباق زمانمندی با آیاتی از قرآن می‏باشد.

شیوه ‏های صدر اسلام در مورد تعیین ترتیب زمانی دریافت آیات قرآن توسط پیامبر

از همان قرن‏های نخست اسلام، فقها و عالمان مسائل فقهی، حساسیت ویژه‏ای نسبت به ناسازگاری‏های ترتیب نزول که بر انواع تصریحات فقهی قرآن تأثیر می‏گذارد، از خود نشان می‏دادند. با اذعان به اختلاف‏ها و تنوع احکامی که در آیات مختلف قرآن یافت می‏شود، آنها نظریه نسخ را مطرح کردند که فهرستی از آیات ناسخ و منسوخ را برمبنای ترتیب نزولشان ارائه نمود.عالمان مسلمان دیگر به ویژه آثار اولیه مفسران، آثار مملو از حجم گسترده‏ای از اطلاعات ترتیب نزولی بود که می‏توانست برگرفته از قرآن باشد و بدینسان مربوط به سیره پیامبر یعنی گزارش‏هایی درباره اقوال و افعال آن حضرت و تاریخ نگاری غزوات پیامبر که ارتباط با آیات خاصی از قرآن دارد.
این امر به طرح منشأ دیگری از منابع تحت عنوان اسباب نزول انجامید. هر دو شیوه مذکور بررسی ترتیب زمانی خود را بر اساس آیات مجزا یا فرازهایی مستقل از قرآن متمرکز نمودند به جای آن که بخواهند تمام سوره را محور کار خود قرار دهند. این رویکرد، با جنبه تدریجی نزول قرآن بسیار سازگارتر بود. گروه دیگری از عالمان مسلمان در اواخر دوران قرون وسطا ارزیابی خود را راجع به ترتیب زمانی قرآن براساس این فرض استوار نمودند که هر سوره‏ای واحدهای خاص قرآنی را به وجود آورد که می‏تواند به آسانی به دو دسته مکی و مدنی تقسیم شود. نخستین تلاش در این زمینه، ارائه فهرستی از سوره‏های منسوب به ابن عباس بود.

عالمان بعدی همین شیوه را تشریح نمودند تا به صورت مبنای ثابتی در تفسیر بیضاوی و اتقان سیوطی در آمد. قرن‏های بعد به تدریج نقطه شروع کار اصلی پژوهش‏های غربی در تاریخ گذاری قرآن شد. هر چند، عالمان مسلمان می‏بایست با این حقیقت روبرو می‏شدند که فهرست تاریخ گذاری دقیق سوره‏ها از زمان قتاده (م. ۱۱۲) مورد تردید و اختلاف بوده و اینکه قرآن پژوهان در مورد پاره‏ای از سوره‏ها به توافق نرسیدند که آیا مکی هستند یا مدنی و از همین رو فهرستی از هفده سوره مورد اختلاف [مختلف فیها] تنظیم کردند که عبارت بودند از: سوره‏های رعد، محمد [صلی الله علیه و آله و سلم]، رحمن، حدید، صف، تغابن، مطففین، تین، قدر، بینه، زلزله، عادیات، تکاثر، ماعون، اخلاص، فلق و ناس. عالمان دیگر به این مجموعه شش سوره دیگر را افزودند: ۴۹ (حجرات)، ۶۲ (جمعه)، ۶۳ (منافقون)، ۷۷ (مرسلات)، ۸۹ (فجر) و ۹۲ (لیل.)

سرانجام ترتیب تاریخ گذاری روایی منسوب به ابن عباس به گونه گسترده‏ای مقبولیت یافت و ازطریق چاپ استاندارد مصر که در سال ۱۹۲۴ منتشر گردید کاملاً برگزیده شد. که در آن ۸۶ سوره مکی شناخته شد که در رأس هر یک از آنها عناوینی بود که بیانگر تاریخ دقیق نزول آنها براساس کار پژوهشگران مسلمان بود.

تحلیل عالمان غرب راجع به قرآن

از نیمه دوم قرن نوزدهم، خاورشناسان به طور جدی با پژوهش هایی ادبی درباره قرآن درگیر شدند که مربوط به دستاوردهای عالمانه سنتی اسلامی راجع به زبان‏شناسی تاریخی و شیوه ‏های نقادانه متن ‏شناسی می‏شود که پژوهش‏های متون مقدس در اروپا مطرح نموده بود.

تلاش عالمانه متقنی به منظور نیل به ترتیب نزول آیات و سور قرآن انجام گرفت که می‏تواند با رشد و ویژگی‏های متنوع شخصیت دینی [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] منسجم باشد. این کار توسط “گوستاوویل در کتاب (Historic – Kritische Einleitung Belfield 4481) آغاز شد که اوج خود را در کتاب تاریخ قرآن (Geschichtedes Korans) تئودور نولدکه یافت که بعداً توسط “فِرد ریش شوالی” تجدید نظر و گسترش یافت و سپس توسط “گاتلف برگشت راسر” و “اتو پریتزل” در قالب کتابی سه جلدی عرضه شد و این کار مبنای پژوهش قرآنی غرب و چارچوبی پذیرفته شده راجع به تاریخ گذاری قرآن قرار گرفت و آنگاه “رژی بلاشر” در کتاب “درآمدی بر قرآن” تنقیحات بیشتری را بر آن افزود. ترتیب زمانی سوره‏ها که از طریق پژوهش قرآنی غرب تشریح گردید، عمدتاً تفکیک پژوهش سنتی اسلامی را بین سور مکی و مدنی پذیرفت و بعلاوه مرحله دوران مکی قرآن را به سه دوره مجزای دیگر تقسیم نمود.

شیوه دیگری که در زمینه تاریخ گذاری، نتایج مشابهی را به بار آورد توسط “هارت ویگ هرشفلد در کتاب “ترکیب و تفسیر”، (لندن ۱۹۰۲) انتخاب شد. او سور مکی را به دوره‏هایی خاص بر اساس پنج معیار ادبی تنظیم نمود: سور اثباتی، سور خطابی (موعظه‏ای)، سور نقلی و داستانی، سور توصیفی، و سور تشریعی (حقوقی)؛ این کار را در مورد دسته‏ای از سور مدنی نیز انجام داد. چند سال پیش از آن “ویلیام مویر” در کتاب (قرآن، ترکیب و تعلیمش. لندن ۱۸۷۵) برای تنظیم سوره‏ها پیشنهاد ابتکارآمیزی را مطرح نمود یعنی تاریخ هیجده سوره کوتاه تحت عنوان “سور شعف آور” را مربوط به قبل از دعوت علنی پیامبر دانست (سوره‏های عصر، عادیات، زلزله، شمس، قریش، فاتحه، قارعه، تین، تکاثر، همزه، انفطار، لیل، فیل، فجر، بلد، ضحی، شرح و کوثر).

رویکرد کاملاً متفاوتی توسط ریچارد بل (در کتاب دو جلدی “قرآن” چاپ ادینبرگ ۹- ۱۹۳۷و در کتاب دو جلدی دیگرش بنام “تفسیری بر قرآن” که پس از فوت او منتشر گردید چاپ ۱۹۹۱ در منچستر) اتخاذ شد. او تقسیم زمانمند قرآن به دو دوران مکی و مدنی را رها نموده و بجای آن نظام تاریخ گذاری بسیار ذهنی و نامربوطی برای آیات جزئی در قرآن به عنوان یک مجموعه طراحی کرد. در مقام واکنش نسبت به رویکرد “بل”، دو دیدگاه دیگر مطرح شد یکی توسط “جان وانس بروگ” (در کتاب “مطالعات قرآنی، چاپ ۱۹۷۷ لندن) و دیگری مربوط به “جان برتون” (در کتاب “جمع قرآن” چاپ ۱۹۷۷ کمبریج) که از زوایای کاملاً مخالفی، فرضیه‏های مربوط به رویکرد تاریخ گذاری غرب را رد نمود. [از سوی دیگر] “رودی پارت” (در کتاب Der Koran Kommentar und Kankordanz چاپ “اشتوت‏گارت” سال ۱۹۷۱) یافته‏های مهم پژوهش غرب در زمینه تاریخ گذاری قرآن با بررسی‏های اصلی و فرعی تألیف غرب را در کتاب مختصر تفسیر متعادل و سازگار با قرآن ترکیب نمود.

هدف از نادیده گرفتن چارچوب ترتیب نزول آیات و سور قرآن، آن چنان که در پژوهش غربی تعیین شده عبارت بود از تقسیم نمودن نزول قرآن به چهار دوره که سه دوره آن مربوط به مکه و دوره اخیر آن مربوط به مدینه بوده و نیز هدفشان پیوند دادن این‏ها به یک نگاه تحول درونی تدریجی در ضمیر خود آگاه پیامبر و آن خط مشی سیاسی بوده که پژوهش غربی از طریق شرح حال زندگی آن حضرت در ارتباط با مطالب قرآنی ارائه داده است. این کار به ابتکار “آلوئیس اسپرنگر” (در کتاب سه جلدی “lehreund Leben” چاپ ۵- ۱۸۶۱) و “هابرت گریم” (در کتاب “محمد [صلی الله علیه و آله و سلم]” چاپ ۵- ۱۸۹۲) انجام گرفت و سپس توسط “فرانتس بُهل” (در کتاب Dasleben Mohammeds چاپ ۱۹۳۴) و از طریق توضیحات خاص “مونتگمری وات” (در کتاب “محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] در مکه” چاپ ۱۹۵۳ و کتاب “محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] در مدینه” چاپ ۱۹۵۶) رشد و گسترش یافت.پژوهش تاریخ گذاری قرآن و تحقیق در زمینه شرح حال نگاری سیره پیامبر وابستگی نزدیکی به یکدیگر داشتند.
از همین رو، تهدید یک استدلال دوری بعنوان خطری پیوسته برای چنین رویکردی باقی ماند چرا که برآورد ذهنی رشد و تحول دینی [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] لازم بود با تأمل در انواع آیات قرآنی که کاملاً با آیات نازل شده اولیه متفاوت بودند، مورد استنباط قرار گیرد. با این وجود، تقسیم سوره‏های مکی به سه دوره متوالی، نظریات نوین متعددی را نسبت به اوایل نبوت [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] پیش از هجرت، به وجود آورد و نیز دیدگاه‏های برجسته‏ای را در مورد مراحل مهم تحول در ابلاغ اولیه قرآن مطرح ساخت.

به طور کلی تقسیم چهار دوره ‏ای ابلاغ قرآن بر پایه دو اصل عمده مطرح شد.

این تقسیم، سور قرآنی را به لحاظ نقد و تحلیل منشأ آنها مربوط به آن دسته از وقایع تاریخی دانست که از سایر منابع غیر قرآنی شناسائی شده بودند و به لحاظ تعیین نظام سوره‏ها، ماهیت زبان شناختی و سبک‏شناسی سوره به سوره از متن عربی قرآن را مورد تحلیل و بررسی قرار داد (بنگرید به مدخل “دستور زبان و قرآن”، “شکل و ساختار قرآن”).
همچنین نشانه‏ هایی روشن بین دوره‏های مکی در زمان تقریبی هجرت به حبشه در حدود سال ۶۱۵میلادی، و زمان بازگشت مأیوسانه پیامبر از طائف در حدود سال ۶۲۰ میلادی قرار داد و تاریخ هجرت را در سال ۶۲۲ میلادی به عنوان ملاک تقسیم بین سور مکی و مدنی معین فرمود.شرحی اجمالی از انواع اصلی تنظیم تاریخ گذاری سوره‏ها در مقایسه با ترتیب کنونی آنها در قرآن را می‏توان در کتاب “درآمدی بر قرآن” وات بل مطالعه نمود. آن دسته از سوره‏ هائی که در طبقه بندی دوران نخست و اوایل مکه جای گرفتند در تاریخ گذاری نولدکه شامل چهل و هشت سوره هستند که بر اساس این ویژگیها شناسایی شده‏اند: یکسانی در سبک که بیانگر احساسات (حضرت) محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] در آغاز رسالت است به زبانی که به گونه رسا تصوراتی را تفهیم می‏کند، گویای شور و هیجان هستند، آیات آنها کوتاه و موزون می‏باشد و به سبک و صبغه شاعرانه قوی و همراه با سی سوگند در آغاز سوره‏ها یا فرازهای قرآنی نازل شده ‏اند.
بیشتر این سوره‏ها که به عنوان یک دسته معین شده‏اند به جای آنکه در ترتیب دقیق تاریخ گذاری نزولشان در نظر گرفته شوند، کوتاه هستند. بیست و سه سوره از آنها کمتر از بیست آیه دارند و چهارده سوره دیگر دارای کمتر از پنجاه آیه هستند. آنها اشاره به هشدارهای جدی پیشگویانه راجع به پایان این جهان و حکم و قضاوت نهایی پروردگار درباره انسان ها دارند (بنگرید به مدخل “پیشگویی”). این سوره‏ها شامل گزارش هایی مربوط به حملات شدید پیامبر علیه دشمنان مکی خود به خاطر پیروی آنها از دین قبیله‏ای اجداد عربشان می‏باشد و نیز راجع به تکذیب‏های تند آنان و اتهامات زیان بارشان در برابر ادعای وحیانی بودن سخنان پیامبر است که آن حضرت را به گونه اهانت آمیزی کاهن، شاعر و مجنون می‏خواندند.

سوره ‏های دوره دوم مکی یا دوره میانی مربوط به مکه بیست و یک سوره‏اند که دارای آیات و واحدهای طولانی ‏تری از وحی هستند که سبک منثور آنها بیشتر است و نمی‏توان به روشنی یک ویژگی متداول مستقلی را برای آنها ارائه داد. نشانه آنها عبارت است از انتقال پیامبر از حالت هیجانی مرحله اول به حالت آرامش بیشتر او در مرحله ثانی که هدفش تأثیر گذاردن بر مخاطبان خود از طریق ادله توصیفی و تجسمی مانند توصیف پدیده‏های طبیعی، تشریح زندگی بشر و ارائه تصویر روشنی از بهشت و دوزخ بود. از نشانه‏ های دیگر آنها ذکر قصص پیامبران پیشین و عواملی است که بطور خاص از داستان موسی نقل شده مانند سرزنش دشمنانش و تشویق آن حضرت و گروه کوچکی از پیروانش. محل سوگندها در عناوین ابتدای آیات، انتخاب شده مانند “این وحی الهی است” و مانند کاربرد مکرر “قُل” که به منظور اعلام پیام خاصی قرآنی است که [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] مأمور به ابلاغ آن می‏گردد. نام “الرحمن” که یکی از اسامی خداوند است و از دوران ماقبل اسلام در قسمت جنوبی و مرکزی عربستان بکار می‏رفته، گر چه اهالی مکه پیش از اسلام از آن احتراز می‏ورزیدند، در این سوره‏ها فراوان استعمال گردیده که البته در دوره سوم، دیگر کاربردی ندارد (بنگرید به ذیل گفتگو راجع به اسامی الهی).

سوره‏های دوره سوم مکه یا اواخر این دوران مکی بیست و یک سوره‏اند اما در هیچ نوعی از ترتیب تاریخ گذاری درونی قرآن نمی‏گنجند. آنها نوع گسترده‏ای از سبک منثور با نمونه‏هایی مسجع را نشان می‏دهند که رفته رفته به حالت قالبی و کلیشه‏ای درمی آیند و نوعاً به پسوند “اون” و “این” ختم می‏شوند. تعبیر “یا أیها الناس” توسط [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] به طور فراوان در خطاب به پیروانش به صورت گروهی بکار می‏رود. سخنان تصویری و تخیلی پیامبر، کمرنگ شده و آیات وحی شکل خطابه‏ها یا سخنرانی بخود می‏گیرد وقصص انبیا افکار پیشین را تکرار می‏کند. روی هم رفته، این دسته از سوره‏ها می‏تواند به عنوان نمایی از خشم یا رنجش پیامبر در برابر برخی از هم قبیله‏ ای‏ های مکی نسبت به پیام او به شمار آید. سور مدنی ۲۴ سوره‏اند و به ترتیب تاریخ مند خاصی یکی پس از دیگری قرار گرفته و بیانگر قدرت فزاینده سیاسی پیامبر و تشکیل چارچوب اجتماعی امت اسلامی او هستند. (ر.ک: مدخل: “امت و جامعه”)

پیامبر به عنوان رهبری شناخته شده و رسمی در دین و امور اجتماعی جامعه مدینه، جامعه ‏ای که پیش از ورود آن حضرت، از طریق اختلاف و کشمکش‏های درونی از هم پاشیده بود، آیات قرآنی او در ارتباط با تشریع احکام جنائی، امور داخلی همچون قوانین ازدواج و طلاق و ارث، و دعوت به جهاد در راه خدا نازل گردید. گروههای مختلف مردم، هر یک با عنوانی خاص مورد خطاب قرار گرفتند. به عنوان نمونه، مؤمنون، مهاجرین مکه و انصار مدینه با تعبیر “یا أیها الذین آمنوا” ولی آن دسته از اهالی مدینه که به پیامبر، بدگمان و بی اعتماد بودند و در گرایش به اسلام تأنی و درنگ داشتند تحت عنوان “منافقون” خطاب شدند. اعضای قبایل قریظه، نظیر وقینقاع مجموعاً به عنوان “یهود” و مسیحیان به عنوان “نصاری” خوانده شدند.

بیش از سی مرتبه – و فقط در آیات مدنی – افرادی که از قبل به آنها کتاب آسمانی داده شده بود همگی با لقب “اهل الکتاب” مطرح شدند تا از گروهی که فاقد کتاب آسمانی بودند و “امیون” نامیده می‏شدند تفکیک گردند. گروه دوم کسانی بودند که خداوند پیامبرش را با لقب “النبی الأمی” در آیات اواخر مکه از میان آنان برگزید. دسته مهمی از آیات قرآن مربوط به سور مدنی به قطع رابطه پیامبر با قبایل یهود اشاره دارد، و سپس مطرح ساختن شخصیت ابراهیم – با کمک اسماعیل – بعنوان بنیانگذار خانه کعبه و نخستین اسوه مسلمان حنیف که بیانگر دین خالص الهی است (مله ابراهیم) و بعداً به وسیله [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] تقویت و تثبیت گردید.
اساسی ‏ترین ترتیب تاریخ گذاری آیات و سور قرآن توسط “ریچارد بل” انجام گرفت کسی که فرضیه‏های مبسوط توأم با قیود و شروطی خاص را استنباط نمود. او گفت که ترکیب قرآن از سه مرحله برخوردار شده است: مرحله “آیه”، مرحله “قرآن” و مرحله “کتاب”.
نخستین مرحله از دیدگاه “بل” مربوط است به عبارات مشتمل بر “آیات” و پند و اندرزهایی در ارتباط با عبادت پروردگار اینها بیانگر قسمت عمده مواعظ پیامبر در مکه است که صرفاً مقداری پراکنده و ناقص از آنها باقی مانده است. مرحله “قرآن” شامل اواخر زندگی پیامبر در مکه و دو سال فعالیت او در اوایل دوران مدینه می‏شود که در طی این دوران پیامبر به کار فراهم آوردن مجموعه‏ای از محفوظات دینی و عبادی پرداخت.
مرحله “کتاب” متعلق است به فعالیت او در مدینه که آغاز آن به اواخر سال دوم پس از هجرت برمی گردد که از آن زمان پیامبر در صدد تدوین قرآن (به صورت کتاب) برآمد. البته در قرآن کنونی، هیچیک از این سه مرحله را نمی‏توان بطور دقیق و مجزا یافت زیرا فرازهای مشتمل بر “آیه” بتدریج در مجموعه عبادی گنجانده شد و محفوظات شفاهی پیشین بعداً مورد تنقیح و تعدیل قرار گرفته و قسمتی از کتاب مدون را تشکیل دادند “بل” اغلب در مقام تبیین نظام پیچیده خود در مورد معیارهای تفکیک کننده، به اظهار نظراتی نسبتاً کلی بسنده نموده است. او سوره‏ها را بر اساس برداشت‏های شخصی خود تجزیه نموده و به گونه خود سرانه (استحسانی) مطرح کرده که آیات خاصی کنار گذاشته شده بودند در حالی که آیات دیگری که قرار بود کنار گذاشته شوند، حفظ و نگهداری گردیدند. او البته بصورت قاطعانه بحث کرده که واحدهای اصلی وحی آیاتی کوتاه و پراکنده بوده‏اند که پیامبر خود آنها را در داخل سوره‏ ها جمع نمودند و این که در فرایند تدوین قرآن که توسط کاتبان وحی در طی دوران حیات پیامبر در مدینه به اجرا درآمد، اسناد و مدارک مکتوب اعمال گردید.
“بل” با در نظر گرفتن تدوین قرآن در طی حیات پیامبر، نقطه آغازین قرآن بعنوان متن مقدس را به زمان جنگ بدر مربوط می‏داند. برای “بل” این واقعه نقطه عطف بشمار می‏آید در حالی که مسأله هجرت، بعنوان یک معیار تفکیک در ساختار طبقه بندی سوره‏ ها محسوب نمی‏شود.هیچ یک از این نظام‏های ترتیب تاریخ گذاری آیات و سور قرآنی مورد پذیرش قرار نگرفتند. نظام تئودورنولدکه و اصلاحات آن یک حساب سرانگشتی [یا قاعده تجربی] را برای ترتیب تقریبی سوره‏ها در چینش زمانمند آن‏ها فراهم آورد.فرضیه “بل” این بود که جمع نهایی قرآن فرایند پیچیده‏ ای از اصلاحات پیاپی ای بود که نسبت به مطالب اولیه اعم از شفاهی و یا آنچه که به شکل مکتوب در مرحله نخست در دسترس بوده ‏اند، انجام گرفته بود.
پژوهش قرآنی غرب به طرق مختلف، دورکن را تثبیت نمود که بر اساس آنها دیدگاه‏های سنتی مسلمانان راجع به تاریخ گذاری قرآن پایه گذاری شده بود. اول اینکه نزول قرآن به صورت تدریجی و پراکنده بوده و رکن یا اصل دوم این بود که جمع قرآن به صورت کتاب بر پایه دو گونه مدارک انجام پذیرفت: یکی اسناد و مدارک مکتوب که توسط کاتبان وحی و به املای پیامبر فراهم آمده بود و دیگر آن آیات قرآنی بود که در حافظه جمعی حلقه صحابیان وجود داشت تمام شیوه‏ های تحلیلی تاریخ گذاری اعم از سنتی اسلامی یا شیوه جدید غرب بر این اصل اتفاق نظر دارند که ترتیب سوره‏ها در اعلام پیامبر با آنچه که الان در قرآن مکتوب می‏یابیم متفاوت می‏باشد زیرا در قرآن کنونی سوره‏ها بطور کلی براساس اصل کاهش طول و اندازه سوره‏ها تنظیم شده‏اند.

یکی از نتایج طبقه بندی سوره‏ها در جریان تاریخ گذاری، توجهی بود که نسبت به اولین و آخرین واحدهای نزول قرآن اعمال گردید. این مطلب اجماعی است که اولین آیات نازله بر پیامبر آیات اول تا پنجم سوره “علق” یا آیات اول تا هفتم سوره “مدثر” بوده که پیامبر تلاوت نموده است. بطور خاص، آیات اول تا پنجم سوره “علق” که شامل فرمان “إقرأ” بوده از همان ریشه‏ عربی گرفته شده که واژه “قرآن” از آن مشتق شده است و همچنین آیات اول تا هفتم سوره “مدثر” که احتمالاً اشاره به از خواب برخاستن پیامبر در هنگام شب دارد به ویژه اگر به موازات آیات اول تا پنجم سوره “مزمل” در نظر گرفته شود، در منابع روایی مربوط به بعثت پیامبر، شناخته شده‏اند.
این دعوت به نبوت، طبق روایات اسلامی در خلال شب قدر واقع شده که توأم با آغاز نزول قرآن بوده است که نوعاً آن را مصادف با روز بیست و هفتم ماه مبارک دانسته‏اند. همانگونه که باید انتظار داشت، آخرین سوره‏های قرآن در میان سوره‏های مدنی جستجو شده و پژوهش اسلامی آن را سوره‏های مائده، توبه یا نصر دانسته است. برخی به آیه ۲۷۸ یا ۲۸۱ سوره بقره یا آیه ۱۷۴ سوره “نساء” به عنوان آخرین آیه نازله اشاره کرده‏اند. در حالی که از نظر دیگران آیات ۱۲۸و۱۲۹ سوره توبه آخرین آیاتی بوده است که در طی جمع آوری مطالب قرآنی به شکل کتاب، یافت شده است. البته مناسب‏ترین آیه‏ای را که می‏توان به عنوان آخرین آیه نازله به شمار آورد آیه سوم سوره مائده است که در تأیید پیامبر نازل شده: “الیوم أکملت لکم دینکم” و بیشترین نقطه توافق پژوهشگران غربی با پژوهش گران مسلمان در مورد همین آیه است.

خاورشناسان بیشتر بر سبک و آهنگ آیات و مفاد آنها تأکید کرده ‏اند و بر این اساس به طبقه ‏بندى سوره‏ها در قالب سه یا چهار یا شش مرحله پرداخته‏اند و تاریخ نزول سوره‏ها را به صورت حدسى و ذوقى تعیین نموده‏اند. از آنجا که مبناى کار آنان اِعمال ذوق و حدس محض بوده در موارد متعدّدى نتایج نادرستى را ارائه داده‏اند؛ به عنوان نمونه، برخى از سوره‏هاى مدنى را به خاطر کوتاهى آیاتشان یا ذکر آیات اعتقادى در آنها جزء سور مکى به‏شمار آورده‏اند. این سوره‏ها عبارت‏اند از: زلزال، رحمان، انسان، نصر، تغابن، رعد، حج و بیّنه.

سابقه تاریخى پژوهشهاى خاورشناسان در این موضوع به اواسط قرن سیزدهم قمرى برمى‏گردد. آنان در ضمن کتابهایى از قبیل تاریخ قرآن، تألیف نولدکه (در سال ۱۸۶۰م)، قرآن، ترکیب و تعلیمش، تألیف مویر (در ۱۸۷۸م)، مقدمه تاریخى ـ انتقادى بر قرآن، تألیف ویل (در ۱۸۷۲م) و… به بحث و بررسى چنین موضوعى پرداخته‏اند.

طیف طبقه بندى سوره‏ها توسط خاورشناسان از سه مرحله گرفته تا شش مرحله را شامل مى‏گردد. این تلاش به منظور نیل به ترتیب نزول آیات و سور قرآن انجام گرفت، به گونه‏اى که با رشد و ویژگیهاى متنوع شخصیّت دینى پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)منسجم باشد.

مسئله اصلى عبارت است از: «بررسى اعتبار تحقیقات خاورشناسان در زمینه تاریخ‏گذارى قرآن و اینکه آیا مقاطع تاریخى و ویژگیهاى معیّن شده از سوى آنان براى هر طبقه مى‏تواند مبناى درستى براى طبقه‏بندى سوره‏هاى قرآن قرار گیرد؟».

پژوهش ویل

گوستاو ویل (Gustav Well 1808-1889م) خاورشناس آلمانى آثار متعددى از خود به یادگار گذاشت که مهم‏ترین آنها مقدمه تاریخى ـ انتقادى بر قرآن است. وى در این کتاب، درباره جمع قرآن و نظم تاریخى سوره‏ها و آیات قرآن سخن گفته و تاریخ‏گذارى سوره‏ها را بر اساس سه معیار ارائه نموده است:

۱. استناد به رخدادهاى تاریخى که از طریق منابع دیگر شناخته شده است؛ یعنى در قرآن به برخى از وقایع تاریخى اشاره شده، ولى شرح آنها را باید در منابع تاریخى جست و جو نمود.

۲. مضامین وحى یا محتواى آیاتى که بیانگر شرایط و وظایف گوناگون پیامبر است.

۳. سبک و سیاق ساختار وحى به لحاظ نحوه لحن و آهنگ و شیوه نثر یا سجع عبارات.

آن‏گاه سوره‏هاى قرآن را به چهار دسته ـ سه دسته مکى و یک دسته مدنى ـ تقسیم نموده و سوره‏هاى مکى را به ترتیب به این مقاطع تاریخى نسبت داده است:

از آغاز بعثت تا هجرت به حبشه (۱-۵ بعثت)، حدود سال ۶۱۵ میلادى؛

از آن زمان تا هنگام بازگشت پیامبر از طائف (۵-۱۰ بعثت)، حدود سال ۶۲۰ میلادى؛

و از آن زمان تا هجرت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه (۱۰-۱۳ بعثت)، برابر با سپتامبر ۶۲۲ میلادى.

او براى سوره ‏هاى هر طبقه، ویژگیهاى معیّنى را برشمرده است:

ویژگیهاى طبقه نخست

یک. اغلب سوره‏ها با برخى از سوگندها آغاز شده‏اند.

دو. بیشتر آیات، کوتاه و خیال‏ انگیزند.

سه. آیات آن موزون و داراى سجع هستند.

چهار. زبان این سوره‏ ها مملوّ از تصویرها و تمثیلهاى شاعرانه و جاذبه شعرى است.

ویژگی هاى طبقه دوم

یک. سوره‏ها بلندتر و به نثر نزدیک‏ترند.

دو. ویژگى خیال‏انگیزى و جاذبه شعرى هنوز در آنها دیده مى‏شود.

سه. در آنها از صفات الهى همچون رحمت او، و نشانه‏هاى خدا در طبیعت سخن گفته شده است.

چهار. اوصاف بهشت و دوزخ و نیز چگونگى عقاب و عذاب مورد بحث قرار گرفته است.

ویژگی هاى طبقه سوم

یک. سوره‏ها بلندتر و از سوره‏هاى طبقه دوم، به نثر نزدیک‏ترند.

دو. به گونه خطابى و موعظه‏اى نازل شده و جنبه خیال‏انگیزى ندارند.

سه. در آنها اخبار پیامبران و کیفرهاى اخروى با جزئیات بیشترى بازگو شده است.

ویژگی هاى طبقه چهارم

یک. سیر حوادث را پس از هجرت بیان مى‏کنند.

دو. آیات و سوره‏ ها بلندتر از گذشته مى‏باشند.

سه. بیانگر قدرت و فرمانروایى سیاسى و اجتماعى پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هستند

نقد و بررسى

از معیارهاى سه‏گانه‏اى که براى تاریخ‏گذارى سوره‏ها ذکر گردید دو معیار سبک و مضامین سوره‏ها از آنجا که توانایى تعیین تاریخ نزول سوره‏ها را به صورت دقیق و روشن ندارند، طبقه‏بندیهاى مبتنى بر آنها صرفا ذوقى و سلیقه‏اى بوده و از حیّز اتقان و اعتماد خارج‏اند؛ امّا معیار نخست ـ استفاده از اشارات و تصریحات قرآن به رخدادهاى زمانمند زندگى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ـ مى‏تواند در کنار روایات صحیح، سودمند و راهگشا باشد.

بیشتر ویژگیهاى مذکور سوره‏ها نیز مخدوش بوده، نمى‏توانند به عنوان وسیله سنجش و تفکیک سوره‏ها به‏شمار آیند. به نظر «ویل» در سوره‏هاى نخستین، سجع بیشترى به کار رفته است. اوّلاً از او هیچ دلیلى در اختیار نیست که به چه جهت آن سوره‏ها را داراى سجع بیشتر دانسته‏است. اگر دلیل او روایات ترتیب نزول است، این روایات، رشد سجع سوره‏ها را بر اثر پیشرفت رسالت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به گونه اجمالى و جزئى نشان مى‏دهد، نه به صورت کلّى. به‏علاوه، اگر وى آن روایات را مبناى تاریخ‏گذارى قرار داده است، از چه رو در آن دخل و تصرّف کرده و خود ترتیب دیگرى را فراهم آورده است؟! در هر صورت، کاربرد سجع هیچ اختصاصى به سوره‏هاى مکى یا اوائل دوران مکّه نداشته، بلکه در سراسر قرآن در مواردى به حسب اقتضاى خاص خود به کار رفته است.

ملاک کوتاهى یا بلندى آیات و سوره‏ها نیز امرى ذوقى و تخیّلى است و نمى‏توان بر پایه آن میان مراحل دوران وحى مکى و وحى مدنى تفکیک قائل شد. اساسا کوتاهى و بلندى آیات امرى توقیفى بوده نه اجتهادى و پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آن را بر حسب مقتضاى حال مخاطبان از سوى خداوند بیان فرموده و در آنها شیوه‏ها و اسلوبهاى کلام عرب در هر دو محیط مکه و مدینه رعایت شده است و هرگز عقل و خرد یا شیوه عقلائى و ادبى دانشمندان نمى‏پذیرد که خداوند متعال لزوما سوره‏هاى کوتاه را در اوائل وحى نازل کند، آن‏گاه به تدریج به فرستادن آیات و سوره‏هاى بلندتر بپردازد؛ چرا که نقش موضوع و محتواى آنها بسیار مهم‏تر از نوع و تعداد کلمات و عبارات است.

پژوهش نولدکه

تئودر نولدکه (۱۸۳۶-۱۹۳۰م) (Theodore Noldeke) خاورشناس آلمانى جایگاه بلند و شهرت عظیمى را در میان خاورشناسان جهان به دست آورده است. او مدرک دکتراى خود را در سال ۱۸۵۶م با دفاع از رساله‏اى با عنوان «تاریخ قرآن» به دست آورد که این کتاب از مشهورترین آثار وى مى‏باشد. البته این کتاب به آلمانى نوشته شده و تاکنون به زبان دیگرى ترجمه و منتشر نشده است.

نولدکه در کتاب مآخذ و ریشه‏هاى قرآن (The Origins of the Koran) ـ که به زبان انگلیسى نوشته شده ـ مقاله‏اى با عنوان «قرآن» (The Koran) دارد که از مقایسه مطالب آن با آنچه دیگر خاورشناسان از آراى او نقل کرده‏اند، چنین به نظر مى‏رسد که چکیده نظراتش را در کتاب آلمانى تاریخ قرآن، در این مقاله انگلیسى منعکس نموده است. از این رو مناسب است ابتدا با مهم‏ترین نظریات او در زمینه تاریخ‏گذارى قرآن آشنا شویم، آن‏گاه به نقد و بررسى پاره‏اى از ایده‏ هایش بپردازیم.

نولدکه همچون «ویل» سوره‏هاى قرآن را بر پایه سه معیارى که در پژوهش پیشین ذکر شد، به چهار طبقه ـ سه طبقه مکى و یک طبقه مدنى ـ تقسیم نموده است. او بحث خود را در تقسیم‏بندى وحى ‏هاى نازل شده بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این‏گونه آغاز مى‏کند:

«اجزاى سازنده قرآن کنونى، بخشى به دوران مکه ـ قبل از سال ۶۲۲ میلادى ـ و بخشى هم به دورانى مربوط مى‏شود که آغاز هجرت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به مدینه بوده است (از پاییز سال ۶۲۲ تا هشتم ژوئن ۶۳۲). موقعیّت پیامبر در مدینه کاملاً با شرایط و موقعیّت او در مکّه متفاوت بوده است؛ زیرا او در مدینه از ابتدا رهبر گروه نیرومندى بود و به تدریج حاکم مقتدر حجاز گردید، در حالى که در مکه صرفا یک مبلّغ و موعظه‏گرى ساده براى جماعتى اندک بود. وحى‏هاى مدنى، اعم از سوره‏هاى کامل یا فرازهاى محدود که جزء سوره‏هاى مکّى گنجانده شدند، به لحاظ مفاد و محتوا کاملاً متغایر با وحى‏هاى نازل شده در مکه هستند.
از آنجا که وحى‏هاى مدنى مربوط به وقایعى مى‏شوند که ما امروزه اطلاعات نسبتا دقیقى درباره آنها داریم و تاریخشان دست کم به گونه تقریبى روشن مى‏باشد، از این رو مى‏توان تاریخ نزول آنها را تا اندازه قابل توجهى با اطمینان تعیین نمود و در این رابطه، روایات نیز کمک شایانى مى‏کنند. البته پاره‏اى از وحى‏هاى مدنى، نامشخص هستند.
یکى به دلیل اینکه اشارات مربوط به رخدادها و ویژگیهاى تاریخ آنها مبهم است و دیگر اینکه روایات مربوط به اسباب نزول آنها اغلب با یکدیگر ناسازگارند و نوعا مبتنى بر برداشتهاى غلط یا حدس و گمانهایى محض هستند. با وجود همه این دشواریها، تاریخ‏گذارى سوره ‏هاى مدنى به مراتب آسان‏تر از تعیین تاریخ سوره‏ هاى مکى مى‏باشد. در میان وحى‏هاى نازل شده در مکه، سوره‏ هاى کوچکى را مى‏بینیم که بر اساس قضاوت هر خواننده کنجکاوى آنها باید آخرین واحدهاى نزول باشند و سبک و آهنگشان کاملاً با سوره‏هاى مکى متفاوت است. در نقطه مقابل آن، برخى از سوره‏هاى مطرح شده در دوران مدینه را ملاحظه مى‏کنیم که نسبت به دیگر سوره‏هاى مدنى کمترین پیوند و شباهت را دارند و بنابراین باید تاریخ نزولشان به اواخر دوران مکه برگردد».

نولدکه در نقد تفکیکى که گوستاو ویل در مورد سوره ‏هاى مکى انجام داده مى‏نویسد:
«در میان این دو دسته، واحدهایى از نزول وحى وجود دارد که به نظر مى‏رسد از مرحله اول به مرحله سوم از دوران وحى انتقال یافته‏اند. لذا به سختى مى‏توان پذیرفت که تفکیک سوره ‏هاى مکّى آن‏گونه که گوستاو ویل انجام داده است بر مبناى دقیقى صورت پذیرفته باشد. بنابراین تعیین دقیق تاریخ نزول بسیارى از آنها ناممکن است.
از آنجا که قرائن و شواهد روشنى براى حوادث وجود ندارد، ما ناگزیریم که از طریق خود قرآن، رشد و پیشرفت روان‏شناختى شخصیّت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را پى‏گیرى و جست و جو نماییم و بر همین اساس به تاریخ‏گذارى سوره‏ها بپردازیم. البته در این رهگذر نیز همواره با فرضیاتى ذهنى و یا حدس و گمان مواجه هستیم، ولى باید بدانیم که روایات معتبر در زمینه وحى‏هاى نازله در دوران مکه بسیار اندک‏اند و در واقع مى‏توان گفت که تاریخ مربوط به دوران پیش از هجرت پیامبر از مکه به مدینه آنچنان تاریک و مبهم است که ما حتى نسبت به سالى که پیامبر به نبوّت رسید اطمینانى نداریم. احتمال دارد در سال ۶۱۰ میلادى بوده، ممکن است اندکى زودتر از آن تاریخ بوده و شاید هم قدرى دیرتر از آن سال واقع شده است. در هر صورت، بهتر آن است که به تاریخ‏گذارى نسبى و تقریبى وحى‏هاى دوران مکّه در سه طبقه ‏بندى عمده و مجزّا بپردازیم».

وى در ادامه پیرامون ویژگى سوره‏ها در مرحله نخست از دوران مکه این‏چنین دیدگاه خود را مطرح مى‏کند:
«در سوره‏ هاى مربوط به مرحله اول از وحى دوران مکّى، هیجان پیامبر، اغلب خود را با شدّت و حرارت فراوان نشان مى‏دهد. این هیجان و احساس به قدرى شدید بوده که او نمى‏توانسته سخنان خود را با انتخاب مطرح کند، بلکه آن سخنان به صورت ناگهانى از زبان او لبریز و صادر مى‏شده‏اند.بسیارى از این گونه فرازهاى وحى، یادآور غیبگوییها و پیشگوییهاى کاهنان ملحدى است که سبک آنها براى ما معلوم است؛ هر چند که احتمالاً نمونه کاملاً معتبرى در دست نداریم. سوره‏هاى این مقطع از وحى، نظیر آن غیب‏گویی هاى کاهنان، هرگز طولانى نبوده، بلکه مرکّب از جملاتى کوتاه هستند، ولى سجع‏ها به سرعت تغییر مى‏یابند.نعمتهاى بهشت و رنج و عذابهاى دوزخ به گونه پرشور و هیجان ‏انگیزى مطرح شده‏اند.
البته تمام سوره‏هاى این دوره داراى چنین شدّت نبوده، بلکه آخرین سوره‏هاى آن به گونه آرام‏ترى بیان شده ‏اند.
با این همه باید اذعان نمود که تعیین نزول دقیق آنها فوق ‏العاده دشوار است؛ به عنوان مثال از هیچ طریقى نمى‏توان اطمینان حاصل نمود که آیا آغاز سوره «علق» قدیم‏ترین قسمت وحى قرآنى باشد. روایتى که مى‏گوید سوره علق نخستین سوره نازله بوده است به عایشه همسر مورد علاقه پیامبر برمى‏گردد، در حالى که او هنگام نزول وحى هنوز به دنیا نیامده بود. علاوه بر اینکه عایشه به هیچ وجه از وثاقت و اعتبار کافى برخوردار نیست و دلیل دیگر اینکه سوره‏ هاى دیگرى وجود دارد که توسّط دیگران به عنوان نخستین واحدهاى نزول معرّفى شده ‏اند. در هر صورت بر اساس دیدگاه روایى آیات نخستین سوره علق، در اوایل دوران وحى نازل شده ‏اند. لحن سوره‏ هاى مکّى درست از هنگامى شدّت یافت که پیامبر با مقاومت سرسختانه دشمنانش روبرو گردید. در چنین شرایطى او دیگر نمى‏توانست با کسانى که تبلیغ و ترویج پیامبر را در موضوعات مربوط به مبدأ و معاد به استهزا مى‏گرفتند به نرمى سخن گوید. و از آنجا که عموى پیامبر ـ ابو لهب ـ به شدّت او را از خود رانده بود، لذا در قالب یک سوره کوتاه ـ سوره تبّت ـ او و همسرش محکوم به آتش دوزخ شدند.
سوره‏ هاى این مقطع از دوران وحى مکّى بخش مهمّى از قسمتهاى قرآن را تشکیل مى‏دهند».

نولدکه ویژگیهاى سوره ‏هاى دوره میانى مکّه را به گونه ‏اى متفاوت ارزیابى مى‏کند:

«در این دوره، شیوه تخیّل به گونه محسوسى کاهش مى‏یابد؛ هر چند که هنوز داراى حرارت و هیجان هستند. لحن و آهنگ آنها به تدریج به نثر نزدیک‏تر مى‏شود. اضطراب و نگرانى فروکش مى‏کند. آیات طولانى‏تر مى‏شوند. محلّ سوگندها در عناوین ابتدایى آیات، انتخاب شده‏اند. کاربرد مکرّر «قل» ـ که به منظور اعلام پیام خاص قرآنى است که محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مأمور به ابلاغ آن مى‏گردد ـ در این سوره‏ها به چشم مى‏خورد. نام «الرّحمن» که یکى از اسامى خداوند است و از دوران پیش از اسلام در قسمت جنوبى و مرکزى حجاز به کار مى‏رفته، در این سوره‏ها فراوان به کار رفته است. در این دسته از سوره‏ها که تعدادشان بیست و یک سوره است، روى هم رفته، زیبایى و جذابیت سبک آیات وحى از بین مى‏رود. یک سوره از قرآن به نام فاتحه به آغاز همین مرحله مربوط مى‏شود.
این سوره بیانگر دعا و نماز مسلمانان است و نیز جوهره قرآن را تشکیل مى‏دهد. چند واژه آن مستقیما از یهود اقتباس شده است؛ مانند معرفى خدا به عنوان «رحمن» که همان «رحمانا»ى یهود است و نام معروف خدا در دوران تلمودى بوده است. به نظر مى‏رسد که محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله واژه «رحمن» را به عنوان اسم خاص پروردگار به جاى «اللّه‏» که قبلاً توسّط مشرکان به کار مى‏رفت، برگزیده است. لذا در سوره‏هاى این مرحله از وحى به طور فراوان با کاربرد «رحمن» روبه‏رو مى‏شویم».

در مورد ویژگیهاى سوره‏ها در مرحله پایانى وحى مکّى نیز چنین تحلیل مى‏کند:

«سوره‏ ها در این مرحله تقریبا به طور کامل منثور هستند که البته نمونه هاى مسجّعى را نشان مى‏دهند که رفته رفته به حالت کلیشه ‏اى درآمده، نوعا به «ون» و «ین» ختم مى‏شوند.

سخنان توصیفى و تخیّلى کمرنگ شده و آیات وحى، شکل خطابى به خود مى‏گیرند. قصص انبیاء، افکار و ایده‏هاى پیشین را تکرار مى‏کند. برخى از سوره‏ها حجم زیادى دارند. گاهى بارقه‏اى از نیروى شعرى نمایان مى‏شود. این دسته از سوره‏ها که تعدادشان باز بیست و یک سوره است، مى‏تواند به عنوان نمایى از خشم یا رنجش پیامبر در برابر برخى از هم‏قبیله ‏هاى مکّى نسبت به پیام او به‏شمار آید. این سوره‏ها براى کسى که با مفادشان پیشاپیش آشنا باشد، آموزنده و اصلاحگر است، ولى ابتدا به نظر مى‏رسد که دست کم براى اذهان کافران در ایجاد اعتقادى راسخ چندان مناسب نباشد. در حالى که چنین تصوّرى درست نیست؛ چرا که در واقع بیانات و مطالب این سوره‏هاى طولانى مکّى ظاهرا تأثیر و نقش فوق ‏العاده‏اى در تبلیغ اسلام داشته است».

و بالاخره درباره ساختار شکلى و محتوایى سوره‏ها در دوران وحى مدنى معتقد است:

«سبک سوره‏هاى مدنى شباهت نسبتا نزدیکى به سوره‏هاى آخرین مرحله از دوران مکه دارد. در بیشتر نثرهاى آن، جلوه‏ها و زیباییهاى فصیح فراوانى به چشم مى‏خورد. این سوره‏ها که تعدادشان بیست و چهار سوره است و به ترتیب زمانمند خاصّى یکى پس از دیگرى قرار گرفته‏اند بیانگر قدرت فزاینده سیاسى پیامبر و تشکیل چارچوب اجتماعى امّت اسلامى او هستند. در دیدگاه مسلمانان، محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله رسالت و مسئولیتهاى گوناگونى دارد. در یک زمان او فقط براى مؤمنان وعظ و سخنرانى مى‏کرد. در برهه‏اى دیگر در برابر شکستها یا پیروزیهاى به‏دست آمده واکنش مناسب نشان مى‏داد یا به سرزنش و توبیخ نسبت به ضعف ایمان برخى افراد مى‏پرداخت و یا مردم را به خوبیها و فضائل اخلاقى دعوت مى‏کرد.
او حتّى از ارشاد و نصیحت به منافقان دریغ نمى‏ورزید. البته با یهودیان که تعدادشان در مدینه زیاد بود، در موارد متعدّدى سخت‏گیرى مى‏کرد، ولى کمتر سخنى علیه مسیحیان مى‏گفت؛ امّا بت‏پرستان در مدینه بسیار کم بودند، لذا سخن چندانى درباره آنها بیان نمى‏کرد. در هر حال پیامبر به عنوان رهبرى شناخته شده و رسمى در دین و امور اجتماعى جامعه مدینه مطرح مى‏شود. آیات قرآنى او در ارتباط با تشریع احکام کیفرى، امور داخلى، همچون قوانین ازدواج و طلاق و ارث، مقررات راجع به آداب و مراسم گوناگون، امور شخصى، رهنمودهایى درباره مشکلات مقطعى بود و نیز آیاتى درباره دعوت به جهاد در راه خدا نازل گردید. دسته مهمى از آیات مدنى اشاره دارد به قطع رابطه پیامبر با قبایل یهود و سپس مطرح ساختن شخصیّت ابراهیم به عنوان بنیانگذار خانه کعبه و نخستین اسوه مسلمانان حنیف که بیانگر دین خالص الهى است»

نقد و بررسى

نولدکه معتقد بوده است که ترتیب زمانى آیات و سوره‏هاى قرآن را بر خلاف شیوه اسلامى آن باید تنظیم نمود. همان‏گونه که ملاحظه شد، او براى خودش روش نوینى برگزید که بسیارى از خاورشناسان تحت تأثیر او قرار گرفتند و از او پیروى کردند؛ هر چند که همگى به نتایج مشترکى دست نیافتند. این نوع تاریخ‏گذارى قرآن، اندک اندک اذهان همه خاورشناسان را به خود مشغول ساخت و سهمگین‏ترین اشتباهات را پدید آورد.

این پیشفرض که تغییر وحى‏ها مبتنى بر تغییر روان‏شناختى شخصیّت پیامبر اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بوده است، پایه و اساس قابل دفاعى ندارد؛ زیرا اوّلاً چنین نبوده که تجربه وحیانى پیامبر بر اثر تکرار و استمرار وحى‏ها طویل المدّت‏تر شده باشد تا بتوان رشد طول سوره‏ها را از همین رهگذر ادّعا و اثبات نمود. ثانیا خداوند حکیم بر اساس مقتضیات و نیازها و مسائل اجتماعى، کوتاهى و بلندى سوره‏ها را تعیین نموده است، نه آنکه وحى تابع حالات عرفانى شخص پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بوده باشد؛ چرا که آن حضرت صرفا دریافت‏کننده و ابلاغ‏کننده وحى بوده است. لذا هیچ گونه حقّ تصرّف و ایجاد تغییر در کمّ و کیف وحى نداشته است.
بنابراین نمى‏توان ادّعا نمود که طول وحى لزوما سانتیمترى افزایش مى‏یافته و هر واحد نزول حدّاقل یک سانتیمتر نسبت به وحى پیش از خود طولانى‏تر بوده است. البته این سخن صادق است که تطویل سوره‏ها فى الجمله افزایش مى‏یافته، نه آنکه افزایش آنها به صورت وحدت رویه ثابتى درآمده باشد. لذا گاهى سوره‏اى کوتاه پس از سوره‏اى بلند نازل شده است؛ مثلاً سوره اعراف که سى و نهمین واحد نزول بوده، شامل ۲۰۶ آیه است، در حالى که چهلمین واحد نزول؛ یعنى سوره جنّ تنها ۲۸ آیه دارد و بسیار کوتاه‏تر از سوره پیش از خود مى‏باشد.نولدکه تاریخ مربوط به دوران پیش از هجرت پیامبر از مکه به مدینه از جمله سال نبوت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را مبهم و نامشخّص خوانده است.

در پاسخ او مى‏گوییم: در مورد اینکه بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در بیست و هفتم ماه رجب، سیزده سال پیش از هجرت (برابر با ۶۰۹ میلادى) صورت پذیرفته، روایات بسیار زیادى وارد شده است و در آنها عبادات ویژه‏اى سفارش گردیده؛ زیرا آن روز را پیوسته باب فتح برکات دانسته‏اند.نولدکه سخنان قرآن را در سوره‏هاى مرحله نخست مکّه در سجع گونگى و کوتاهى و همراهى با سوگند به کهانت کاهنان ملحد و غیب‏گویان پیش از نزول قرآن تشبیه نموده است.گر چه به لحاظ سبک بین این دو نوع سخن تشابه وجود دارد، ولى نباید تفاوتهاى قرآن با کهانت را نادیده انگاشت؛ چرا که در کهانت، تکلّف و گنگى و اباطیل به کار مى‏رفت، در حالى که در قرآن مجید هیچ یک از این نقصها وجود ندارد؛ چنان که ولید بن مغیره که از ناموران بلندپایه عرب به‏شمار مى‏رفت، پس از شنیدن سخنان قرآن چنین اذعان نمود:

«یا عجبا لما یقول ابن أبى کبشه فواللّه‏ ما هو بشعر و لا بسحر و لا بهذى جنونٍ و انّ قوله لمن کلام اللّه‏»(۱۰).

آنچه فرزند ابى کبشه مى‏سراید، به خدا سوگند نه شعر است و نه سحر است و نه گزافه‏گویى بى‏خردان، بى‏گمان گفته او سخن خداست.

بنابراین تشابه بین آیات قرآن و سخنان کاهنان به لحاظ وجود سجع و کوتاهى سخن، دلیل بر همسانى آن دو نیست.نولدکه در مورد سوره علق مى‏گوید این سوره نمى‏تواند نخستین سوره نازله باشد؛ زیرا روایتى که مى‏گوید «علق» نخستین سوره نازله بوده فقط از طریق عایشه نقل شده است. پاسخ آن است که اوّلاً در منابع اهل سنّت این روایت را از طریق غیر عایشه نیز نقل کرده‏اند؛ به عنوان مثال، طبرانى در المعجم الکبیر، به سند صحیح از ابى رجاء عطاردى نقل مى‏کند:

«ابو موسى اشعرى براى ما محفل قرآن تشکیل مى‏داد و اقراء مى‏نمود. موقعى که به تلاوت سوره علق رسید، چنین گفت: «این نخستین سوره‏اى است که بر محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم)نازل شده است» و نظیر این معنى را ابن اشته در کتاب المصاحف از قول عبید بن عمیر روایت کرده است».

ثانیا در منابع شیعى نیز روایاتى وارد شده که به نزول سوره علق به عنوان نخستین سوره تصریح نموده ‏اند.

این پیشفرض که رفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)با قومش به تدریج سرسختانه ‏تر مى‏شد، محل تأمّل و اشکال است. به چه دلیل رفتار آن حضرت باید به مرور زمان خشن‏تر شده و مثلاً فراز و نشیب نداشته باشد؟ تردیدى نیست که قرآن کریم برترین سخن بلیغ است که با مقتضاى حال مخاطبان و شرایط زمان و مکان سازگار مى‏باشد و باز بدیهى است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)در طول دوران رسالت خویش با افراد گوناگونى از جهت نوع برخورد و روحیه و ایمان متفاوت روبه‏رو بوده است.
بنابراین به طور مسلّم نوع سخن گفتن آن حضرت با مخاطبان متعدّد، فراز و نشیب و نوساناتى بر حسب مقتضاى حال داشته است. ثانیا اگر این پیشفرض را ـ که رفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)با قومش به تدریج سرسختانه ‏تر مى‏شد ـ نولدکه خود پذیرفته است، چرا سوره تبّت را سومین سوره نازل شده دانسته و حال آنکه به جهت خشونت‏آمیزى سوره باید ترتیبى متأخرتر داشته باشد! بنابراین آشکار مى‏گردد که بسیارى از سخنان نولدکه ـ همان‏گونه که خود تصریح نموده ـ حدس و گمانهایى بیش نیست و مبناى علمى ندارد.از بارزترین شبهات نولدکه این است که در مورد قرآن احتمال وقوع تحریف داده است. او در پایان ویژگیهاى سوره ‏هاى مرحله نخست وحى آورده بود که «احتمال مى‏رود بسیارى از سوره‏ها در همان اوان دوران وحى از دست رفته باشند».

این احتمال دقیقا مستلزم وقوع تحریف در قرآن کریم است که ادّعایى نادرست و مردود مى‏باشد. قول حق آن است که مجموع وحى قرآنى بدون کم و کاست مدوّن شده است و ادلّه قرآنى و روایى و تاریخى و عقلى بر بطلان قول تحریف بیان شده است.این پیشفرض نیز که سوره‏هاى قرآن به تدریج ویژگى تمثیلى و تخیّلى‏اش کاهش مى‏یابد، در خور نقد است. به چه دلیل حالت استعارى و تمثیلى قرآن، فراز و نشیب متوالى نداشته باشد و همواره از فراز به نشیب جریان یافته باشد؟ مراد از شیوه تخیّل، به کارگیرى انواع مجاز در سخن است و مى‏دانیم که استعاره بهترین نوع مجاز است و ابن رشیق هم گفته است که استعاره از محاسن کلام به‏شمار مى‏آید، مشروط بر اینکه در محل و موضع مناسب خود به کار رود.به هر حال هیچ دلیلى وجود ندارد که حالت استعارى و تمثیلى قرآن همواره از فراز به نشیب باشد و به تدریج کاهش یافته باشد، بلکه قرآن کریم طبق مقتضاى حال نازل شده است.
نولدکه کاربرد سوگند در عناوین و آیات نخستین سوره‏ها را نشانه تعلّق آن سوره‏ها به دوران میانى وحى مکّى دانسته است و حال آنکه در نخستین آیه از سوره‏هاى دیگرى مربوط به دوران نخستین وحى مکى نیز سوگند مشاهده مى‏شود: «والذّاریات ذروا»، «والطور»، «والنجم اذا هوى»، «ن و القلم و ما یسطرون»، «لا أقسم بیوم القیامه»، «والمرسلات عرفا»، «والنازعات غرقا»، «والسّماء ذات البروج»، «والسّماء و الطارق»، «والفجر»، «لا أقسم بهذا البلد»، «والشمس و ضحیها»، «والیل اذا یغشى»، «والضّحى»، «و التین و الزیتون»، «والعادیات ضبحا»، «و العصر».

نولدکه همه این سوره‏ها را که با سوگند آغاز شده‏اند خود جزء سوره‏هاى دوران نخست مکّه یاد کرده است و جالب اینجاست که تعداد این سوره‏ها بیشتر از سوره‏هایى است که جزء دوران میانى مکّه برشمرده و با سوگند آغاز شده‏اند.از دیگر اشتباهات مهم وى این است که نزول سوره فاتحه را مربوط به مرحله میانى از وحى مکّى دانسته و آن را چهل و هشتمین سوره نازل شده معرفى کرده است، در حالى که مى‏دانیم سوره فاتحه جزء لاینفک و از شرایط صحّت نماز مى‏باشد، چنان که در روایات آمده است: «لا صلاه الاّ بفاتحه الکتاب».

از سوى دیگر مسلّم است که نماز نخستین حکم شرعى بوده که در صدر اسلام واجب گردیده است و پیامبر و پیروانش مقیّد به اقامه آن بوده‏اند. از این رو امکان ندارد آن‏گونه که نولدکه تاریخ‏گذارى کرده، «فاتحه» سوره چهل و هشتم از واحدهاى نزول وحى باشد. بنابراین قول حق آن است که این سوره پنجمین سوره‏اى است که در اوایل وحى مکّى؛ یعنى در همان آغاز بعثت بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)نازل شده است.

نشانه ‏های موضوعی تاریخ گذاری قرآن

تاریخ گذاری قرآن همچنین از طریق طرح مباحث درونی قرآن روشن می‏گردد که چهار موضوع از آنها می‏تواند مورد تحلیل قرار گیرد: حروف مقطعه، نمازهای یومیه، نام خداوند و شخصیت ابراهیم.
از دیدگاه سبک‏شناسی، یک پدیده خاص و برجسته قرآنی در ارتباط با مسائل تاریخ گذاری، همان حروف به اصطلاح اسرارانگیز یا حروف مقطعه‏ای است که بلا فاصله پس از “بسمله” عبارت آغازین “بسم الله الرحمن الرحیم” در ۲۹ سوره قرآن به کار رفته‏اند.
منابع اسلامی که حروف مقطعه را جزء لاینفک وحی قرآنی شمرده‏اند برغم آنکه توضیحات مختلفی درباره این حروف داده‏اند، هیچ معنای واقعی و معینی برای آنها ذکر نکرده‏اند. بسیاری از عالمان مسلمان و پژوهش گران غربی تلاش نمودند که نقش این حروف را در قرآن تفسیر کنند، لیکن هیچ تفسیر رضایت بخشی در میان آنها یافت نمی‏شود. برخی از آن تفاسیر عبارتند از: این حروف بیانگر علائم اختصاری اسماء الهی هستند؛ حرف اول نام افرادی است که در تدوین قرآن، صاحب صحیفه ‏ای خاص بودند، بیانگر حروف الفبای عربی یا تنها حروف اسرارآمیزی هستند که مفهوم آنها را جز خداوند نمی‏داند. البته سه عامل اساسی می‏تواند در راستای تفسیر تاریخمند نقش این حروف در قرآن مؤثر باشد.

۱. حروف مقطعه در آغاز بیست و نه سوره قرآن مربوط به سور اواخر مکه و اوایل مدینه هستند این حروف گاهی تنها ذکر می‏شوند و گاهی در یک دسته دو تائی تا پنج تائی برخی از این حروف تنها یکبار و برخی دیگر از آنها در آغاز دو یا پنج یا شش سوره به کار رفته‏اند.

۲. این حروف به لحاظ قرائت، به طور مجزا از هم، همچون نام حروف الفبا تلفظ می‏شوند. و منابع مربوط به قرائات مختلفه قرآن، هیچ اختلافی راجع به قرائت این حروف مطرح نکرده‏اند.

۳. آنها بیانگر هر شکل صامت (بدون اعراب) الفبای عربی در رسم الخط کوفی (نخستین رسم الخط عربی) یعنی چهارده شکل هستند و هیچ شکلی برای بیش از یک حرف الفبائی به کار نرفته است. بر اساس این عوامل ثابت، می‏توان گفت که حروف مقطعه با نوعی از ترتیب سوره‏ها ارتباط دارد یعنی کاربرد حروف الفبای عربی در زمانی بوده است که پیامبر سوره‏ها را به منظور اهداف دینی و دعائی جمع نموده و نخستین گام ها را در جهت انجام متنی مکتوب برداشته است. این توجیه نسبتاً کلی راجع به حروف مقطعه در پیدایش تاریخمند متن قرآن می‏تواند از طریق این واقعیت تأیید شود که برخی از سوره‏های خاصی که مصدر به حروف مقطعه‏ای از قبیل “الم”، “الر”، “حم” و “طسم” شده‏اند در ترتیب کنونی قرآن در کنار هم قرار گرفته‏اند با آنکه در مواردی طول آنها کاملاً متفاوت است و واقعیت دیگر اینکه تقریباً پس از همه موارد حروف مقطعه، به گونه صریح و گاهی ضمنی به نزول وحی به عنوان قرآن یا کتاب مبین اشاره شده است.

از آنجا که حروف مقطعه تنها در آغاز سوره‏ها به کار رفته و هیچگاه در داخل سوره به کار نرفته تا نوعی بریدگی در سبک یا سجع یا متن را ایجاد کند، معلوم می‏گردد که آنها متعلق به نخستین مرحله تدوین توسط خود پیامبر بوده‏اند به جای آنکه مربوط به نخستین ابلاغ آیات قرآن یا آخرین جمع نهایی قرآن پس از رحلت آن حضرت باشند.این نظریه که حروف مقطعه پس از رحلت پیامبر به قرآن اضافه شده باشند، مستلزم این پیش فرض است که درج پراکنده این حروف در متن نهایی قرآن توسط شخصی (پس از اتمام نزول قرآن) صورت گرفته باشد. چنین تبیین کلی مؤید این دیدگاه است که (حضرت) محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] مؤلف حروف مقطعه بوده و آنها را خود به آغاز سوره‏ها ضمیمه کرده و اینکه او از مدتها قبل با همکاری کاتبان در صدد فراهم آوردن متن مقدس خود برآمده و آیاتی را که از محتوایی یکسان برخوردار بوده‏اند در سوره‏هایی خاص قرار داده است. برخی از این گونه آیات، آنهایی بوده‏اند که به عنوان واحد دینی یا دعایی مطرح شده و نشانه آنها همراهی با کاربرد حروف مقطعه بوده و تدوین کنندگان نهائی قرآن خود را ملزم به رعایت آن یافته‏اند.

پدیده دیگری که از عوامل مهم تاریخ گذاری به شمار می‏آید، موضوع پیدایش احکام محوری دینی مانند نمازهای یومیه است که توسط پیامبر تشریح گردید. تشریح نمازهای یومیه نمی‏تواند (به لحاظ تاریخی) به نخستین مرحله ابلاغ قرآن بوسیله پیامبر متعلق باشد چرا که در آن زمان ریشه “صَلی” در اشاره به عمل ذبح حیوانات از سوی قبایل به کار می‏رفته است (سوره کوثر آیه ۲) و در ارتباط با عبادات مشرکان مکه (سوره ماعون آیات ۴ تا ۷). در این مرحله، تلاوت قرآن هنوز در نمازها بکار نمی‏رفته بلکه به کار ترکیب بندی آیات قرآن توسط پیامبر مربوط می‏شود. (سوره مزمل آیات اول تا سوم). مدتی بعد در حدود اواسط ابلاغ قرآن در دوران مکه [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم]، تهجد و شب زنده داری را آغاز نمود در حالی که پیش از شروع نماز آیاتی از قرآن را نیز تلاوت می‏کرد (سوره اسراء آیات ۷۸ و ۷۹، سوره فرقان آیه ۶۴ و سوره ذاریات آیات ۱۷ تا ۱۸) و این کار را هم در روز و هم در شب انجام می‏داد (سوره انسان آیه ۲۵ تا ۲۶ و سوره طور آیات ۴۸ تا ۴۹).

ابتدا، حضرت محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] تنها مأمور به اقامه نماز شد (سوره اسراء آیه ۱۱۰ وسوره طه آیه ۱۳۰) سپس براساس آیه ۱۳۲ سوره طه آشکارا دعوت می‏شود که اقوام یا پیروانش (أَهلَک) را به اقامه نماز همراه خودش فرمان دهد و این که با کسانی که خدا را صبح و شام می‏خوانند استقامت بخرج دهد (سوره کهف آیه ۲۸) یا آنکه در نماز شب به سجده و کرنش مشغول شوند (سوره زمر آیه ۹) در خلال این مرحله، پیامبر صلی الله علیه وآله همچنین به نمونه‏های برجسته قرآنی نماز ابراهیم، موسی و زکریا توجه نموده و به عیسی بنده خدا به عنوان پیامبری که مأمور به اقامه صلوه شده، اشاره می‏کند و شاید در حدود اواخر دوران مکه (از ابلاغ قرآن) بوده که محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] به تنهائی دوباره مأمور می‏گردد که نماز را در سه وعده مختلف یعنی صبح، غروب و نیز در خلال شب بپا دارد.

به پیروان او هم توصیه می‏گردد که در این عمل به او تأسی نمایند که شامل تلاوت قرآن و سجده در نماز نیز بوده است (سوره اعراف آیات ۲۰۴ تا ۲۰۶). تکامل نمازهای یومیه می‏تواند به مجموعه واژگان قرآنی متنوع و دارای نوسان برگردد که در اواخر مکه و اوایل مدینه برای اوقات نماز بکار می‏رفته است: در صبح: در هنگام فجر و پیش از طلوع آفتاب، در عصر (هنگام زوال روز و پیش از غروب خورشید) و در هنگام شب (زلفاً من اللیل) پس از هجرت، تاریخ گذاری قرآن اثبات می‏کند که “صلوه” به صورت حکمی متقن برای مسلمانان در اقامه نمازهای انفرادی و جماعت در می‏آید.
به موضوع “نماز” (که نوعاً به شکل مفرد) بصورت مکرر در سور مدنی اشاراتی شده است )۳۳ بار در سوره‏ های بقره، نساء، مائده، توبه و ۲۴ بار به تنهایی، این اشارات ارائه دهنده نیمی از مجموع کاربردهای این واژه در کل قرآن می‏باشد) و هم اکنون بطور مکرر آن را در کنار حکم همتایش یعنی “زکات” می‏یابیم که تحول آن می‏تواند به عمل پرداخت خیرات تبرعی گرفته تا تکلیف اجتماعی آن یعنی صدقات واجبه برگردد.
اشاره مکرر به تکلیف شرعی انجام نماز با حکم مؤکد رعایت جهت قبله در هنگام نماز توأم گردیده است. ابتدا فریضه نماز به سمت بیت المقدس همچون مراسم قبله‏ای یهودیان و مسیحیان انجام می‏گرفته ولی سپس با یک دستور قرآنی (آیات ۱۴۲ تا ۱۵۲ سوره بقره) جهت قبله به سمت کعبه تغییر یافته است.این آیات خاص اوایل مدینه از طریق پیامبر در حدود زمان جنگ بدر در سال دوم هجری قمری (۶۲۴ میلادی) ابلاغ گردید گرچه این آیات در واقع یک فرایند تدریجی از تغییر در تشریع نماز و تثبیت قبله را نشان می‏دهند. بعلاوه در مدینه اوقات مخصوص نماز آن گونه که هم اکنون به صورت روزمره بجا آورده می‏شود تعیین گردید و حکم آن به صورت جمع، چنین تعبیر شد: “أقیموا الصلاه” یعنی نماز را راست برپا دارید (مقایسه کنید با آیه ۱۰۲ سوره نساء) وشامل تلاوت قرآن نیز گردید (سوره اعراف آیات ۲۰۴ و ۲۰۵).

سرانجام آیه مدنی ۲۳۸ سوره بقره قاطعانه حکم نماز نیمروز (الصلاه الوسطی) را تثبیت می‏کند که احتمالاً قبلاً در اواخر زندگی پیامبر در مکه تشریع شده بود هنگامی که پیروانش را به تسبیح پروردگار در صبح و عصر و وسط روز (حین تظهرون، سوره ص آیات ۱۷ و ۱۸) فراخواند. از این هنگام بود که نماز بر مؤمنان در اوقاتی ثابت (کتاباً موقوتاً) و اقامه نماز هفتگی جمعه در روزی که روز تجارت مدینه محسوب می‏شد (یوم الجمعه) فرض گردید. مؤمنان به اقامه نماز فراخوانده شدند (سوره مائده آیه ۵۸ و سوره جمعه آیه ۹) و حکم طهارت قبل از نماز (وضو یا غسل) و در صورت فقدان آب یا در حال سفر بودن، حکم تیمم با خاک (سوره نساء آیه ۴۳ و سوره مائده آیه ۶) تشریع شد.
تعیین تاریخ مراحل کاربرد نام خاص پروردگار در قرآن که اساساً بر “الله” و “رب” و “رحمان” تکیه دارد، دشوارتر می‏باشد. البته سرانجام نام “الله” را به عنوان نام خاص قطعی و برگزیده شده اسلام در طول قرون تثبیت می‏کند.در ضمنِ آنچه که سنت اسلامی به عنوان نخستین آیات وحی قرآنی تعیین می‏کند، پیامبر مأمور می شود که به نام پروردگار (ربک) سخن بگوید. واژه “رب” در کاربرد غیرمادی خود هرگز در قرآن با حرف تعریف بکار نرفته بلکه در عوض با یک ضمیر شخصی استعمال شده که کاربرد آن برای اهالی مکه از دوران پیش از اسلام آشنا بوده است. این واژه با تعبیر پروردگار این خانه (رب هذا البیت) یعنی خانه کعبه در مکه ذکر گردیده است (سوره قریش آیه ۳).
و در دوران نخست مکه بسیار زیاد استعمال شده است مانند “سبح اسم ربک الأعلی” ولی در دوره دوم و سوم مکه کمتر دیده می‏شود مانند سخن کفرآمیز فرعون: “أنا ربکم الأعلی” و در آیات مدنی بندرت بکار رفته است. برعکس، واژه “الله” برای اهالی مکه بعنوان اسم خاص خداوند پیش از [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] شناخته شده بود و آن را در اشعار و اسامی اشخاص بکار می‏بردند. به احتمال بسیار زیاد این واژه مخففِ “اَلإله” است که هرگز با الف و لام در قرآن بکار نرفته گرچه بصورت مضاف استعمال گردیده است تا دلالت بر معبود مردم داشته باشد مانند “إله الناس” که مترادف با “رب الناس” می‏باشد. واژه “الله” در دوران نخست مکه خیلی کم بکار رفته ولی در دوران دوم و سوم مکه استعمال آن زیاد شده و سرانجام به قدری رایج گردیده که بنظر می‏رسد بطور متوسط در هر پنج آیه از سور مدنی بکار رفته است. واژه “الرحمن” احتمالاً از کاربرد آن در قسمت‏های جنوبی و مرکزی عربستان گرفته شده و در زمره مجموعه واژگان قرآنی بنحو مؤکد و مخصوص “خدا” در دوره دوم مکه راه یافته است و سپس بطور کامل جایگزین مفهوم “الله” شده گرچه در تعبیر کلی آغازین هر سوره یعنی “بسم الله الرحمن الرحیم” (که فقط در آغاز سوره توبه استعمال نشده) نسبت به واژه “الله” جنبه فرعی [وصفی] پیدا کرده است.

مرحله مهم انتقال به حوزه کثیرالاستعمال واژه “الله” را می‏توان قبل از دوران موسی ردیابی نمود، موقعی که خداوند یگانگی خود را اعلام نموده “أنا ربکم” (سوره ۲۰ آیه ۲۴(که بلافاصله نام “الله” با حرف تأکید “أن” پس از آن به کار رفته است: “أننی أن الله”(سوره طه آیه ۱۴) در آیه‏ای که متعلق به دوران دوم مکه می‏باشد. این آیه به لحاظ تاریخ گذاری متأخرتر از آیه‏ای است که فرعون سخن کفرآمیز خود را گفت: “أنا ربکم الأعلی”(سوره نازعات آیه ۲۴) پس از آیه دوازدهم سوره طه کاربرد “رب” به نحو قابل توجهی کاهش می‏یابد درحالیکه تعابیری چون “لا اله الا أنا” در آیات اواخر مکه (مانند آیه دوم سوره نحل و آیه ۱۴ سوره طه آیه ۲۵ سوره انبیاء) و “لا إله إلا هو” در آیات ۷۰ و ۸۰ سوره قصص و بطور فراوان در آیات مدنی (سوره بقره آیه ۱۶۳ و ۲۵۵، سوره آل عمران آیه ۶ و ۱۸) بکار رفته است.ا
ز آنجا که واژه “رب” در مورد انواع الهه عربستان ما قبل اسلام بکار می‏رفته کاربرد آن برای “الله” که در پیام [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] بار توحیدی کامل داشته از مناسبت کمتری برخوردار بوده است.
علت اینکه واژه “الله” در سوره‏های اوایل مکه کاربرد اندکی داشته، شاید این باشد که پیامبر از اطلاق نامی که برای خدا (به عنوان اسم خاص) مشترک با کاربرد تعابیر مشرکان باشد اکراه داشته است: زیرا عرب‏های پیش از اسلام سوگندهای شدیدی به نام “الله” می‏خوردند و “الله” را بعنوان آفریدگار و پدیدآورنده اصلی می‏پرستیدند از سوی دیگر با خدای مورد ادعای جنیان قرابت و شباهت داشته است و نیز با خدایان فرعی مانند عزی، منات و لات که آنها را دختران خدا می‏دانستند و نمونه ‏های مشابه گمنام دیگری را پسران او می‏پنداشتند رابطه داشته است (“خرقوا له بنین و بنات” سوره انعام آیه ۱۰۰) با توجه به این که میزان تعابیر قرآنی بکار رفته در مورد خدا که آمارش به هزاران مورد می‏رسد، بسیار زیاد است لذا ایجاد خط یا قوسی دقیق برای تعیین تاریخ نزول آنها بسیار دشوار است. با وجود این، دلیل درونی متقنی که قرآن در این باره ارائه نموده این است که [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] از یک تجربه شخصی شدید راجع به خدایی که به او به عنوان پروردگار من “ربی” خطاب می‏کرد به برداشت دیگری به عنوان یگانه خدا که در پیام او بصورت “لااله الاّ الله” مطرح شده و صفات و القاب متعددی نیز در قرآن برای او اطلاق گردید، منتقل شده است.
شخصیت ابراهیم نیز که تاریخ او به صورت مفصل در بیست و پنج سوره قرآن مطرح شده، معیار مهمی را برای تاریخگذاری درون قرآنی فراهم می‏آورد. در دوران نخست مکه از صحف ابراهیم به عنوان متون مقدس از پیش نازل شده و از خود ابراهیم به عنوان پیامبری برجسته در کنار موسی نام برده شده است (آیات ۱۸ و ۱۹ از سوره اعلی). در دوران دوم و سوم مکه، ابراهیم به صورت “پیامبری که سخن راست می‏گوید” (صدیقاً نبیاً: سوره مریم آیه ۴۱) و به صورت مفصل تری به عنوان “موحد ثابت قدمی که به بت پرستی پدر و قومش حمله ور می‏گردد” معرفی شده است (سوره صافات آیات ۸۳ تا ۹۸، سوره شعراء آیات ۶۹ تا ۸۹، سوره مریم آیات ۴۱ تا ۵۰، سوره زخرف آیات ۲۶ تا ۲۸، سوره انبیاء آیات ۵۱ تا ۷۳، سوره عنکبوت آیات ۱۶ تا ۲۷، سوره انعام آیات ۷۴ تا ۸۴؛ و نیز بنگرید به مدخل “بت پرستی و بت پرستان، و مدخل “شرک و الحاد”).
در کنار تفاصیل متعدد دیگری (همچون رهائی ابراهیم از آتش و شفاعت او برای پدر بت پرستش) همان دوران‏ها همچنین از مردانی یاد می‏کند که با ابراهیم دیدار کرده و خبر کیفر حتمی قوم لوط را اعلام نمودند (سوره ذاریات آیات ۲۴ تا ۳۴، سوره حجر آیات ۵۱ تا ۶۰، سوره هود آیات ۶۹ تا ۷۶ و سوره عنکبوت آیات ۳۱ و ۳۲). آنها همچنین اشاره دارند به اقدام قریب الوقوع ابراهیم نسبت به ذبح فرزندش که از آیات ۱۰۰ تا ۱۱۱ سوره صافات و بر اساس آیات ۱۱۲ و ۱۱۳ سوره صافات و به صورت غیر مستقیم از آیه ۲۸ سوره ذاریات و آیه ۵۳ سوره حجر فهمیده می‏شود که اسحاق بوده است.

در سور مدنی آمده است که ابراهیم با کمک اسماعیل کعبه را در مکه به عنوان جایگاه اعتقاد خالص توحیدی و مرکز زیارت بنا می‏کند (آیات ۱۲۴ تا ۱۴۱ سوره بقره، ۶۵ تا ۶۸ سوره آل عمران، ۹۵ تا ۹۷ همان سوره، آیات ۲۶ تا ۲۹ و آیه ۷۸ سوره حج). از آنجا که ابراهیم بصورتی مؤکد، موحد حقیقی (حنیف) خوانده شده که هیچ گونه وابستگی به بت پرستان نداشته (سوره بقره آیه ۱۳۵، سوره آل عمران آیه ۶۷، سوره نساء آیه ۱۲۵، سوره حج آیات ۳۱ و ۷۸) و یک بار به عنوان دوست خدا (خلیل: سوره نساء آیه ۱۲۵) ذکر شده لذا الگوی نخستین برای [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] که دین را دین ابراهیمی (مله ابراهیم) اعلام کرده، معین می‏گردد.

ویژگی‏های مهم شخصیت [حضرت] ابراهیم در قصه قرآنی، موضوع بسیاری از پژوهش‏های عالمانه شده است مانند این آثار: (Me Kkaansche feest) تألیف “اسنوک هورگروینه”، (محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] و یهود) تألیف “ای. جی. ونسینک”، (ابراهیم) تألیف یوسف مبارک، و آخرین تحقیق (مسافرتها) تألیف “رونالد فایرستون”. این پژوهش گران تأکید زیادی بر تفسیر مجدد ابراهیم در سور مدنی که در آنها قطع رابطه [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] با قبایل یهود مدینه اعلام شده، نموده‏اند.

توجه دوباره [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] صلی الله علیه و آله و سلم به مکه که از طریق تغییر جهت قبله از بیت المقدس به کعبه حاصل شد وقفه یا خلل مهمی در تفسیر ابراهیم و در مفاد پیام قرآنی به لحاظ تاریخ گذاری ایجاد می‏نماید.

آنچه که به خصوص در مورد تاریخ گذاری آیات مکی می‏تواند مورد تأکید قرار گیرد به عنوان حقیقتی قطعی در کتاب (Die Gestalt des Abraham) تألیف “ای بِک” مورد بررسی قرار گرفته است.

براساس نظر آقای “بِک”، ابراهیم از قبل در آیات مکی پیش از مسأله همکاری او با اسماعیل، در ارتباط با مکه شناخته شده بود و [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] برداشت خود از تعبیر “مله ابراهیم” را لااقل قبلاً در مکه پیش از قطع رابطه‏ اش با یهودیان مدینه، به وجود آورده بود. در این دیدگاه، برخی از اظهارات آقای “جی. لولینگ” درباره دین ابراهیمی [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] (که ابعاد جنجال برانگیز و تند آن در کتاب “Wiederentdeckung” پیراسته گردیده) بررسی اساسی‏تری را در مورد این مسئله می‏طلبد که آیا [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] شناخت مستقل و روشنی از گرایشات مربوط به یونان باستان و یهودی – مسیحی داشته است که موجب تمایل او به سنت ابراهیمی عرب پیش از اسلام شده باشد و در نتیجه قرابت زیادتری را نسبت به سنت ابراهیمی باعث شده و موجبات طرد الگوی عبادت یهودی – مسیحی را فراهم ساخته باشد؟!

این چهار نمونه از رویکردهای مفصل نسبت به تاریخ گذاری درون قرآنی که مبتنی و متمرکز بر موضوعاتی محوری می‏باشد یعنی پدیده ادبی حروف مقطعه، تشریع نمازهای یومیه، طرح نام خاص خداوند در قرآن، و نقل شخصیت پیامبرانه [حضرت] ابراهیم و دین او می‏تواند راههایی را برای تکمیل رویکرد معیاری تاریخ گذاری مبتنی بر شیوه چهار طبقه‏ای که “تئودورنولدکه” مبدع آن بود یا فرضیه سه مرحله‏ای که “بل” دفاع نمود، بگشاید. معیارهای چنین رویکردهای درون قرآنی، مورد به مورد ومحدود به میزان قابل توجهی از بررسی آیات، می‏تواند

روش تاریخ گذاری

غرض از تاریخ گذاری قرآن تعیین تاریخ نزول هریک از واحدهای نزول قرآن اعم از یک سوره یا بخشی از یک سوره است. در تاریخ گذاری هر یک از سوره های قرآن باید به این سؤال های هفتگانه پاسخ داد:

۱. تعیین تعداد واحدهای سوره

آیا سوره مورد بحث از یک واحد نزول تشکیل شده است یا بیش تر. به عبارت دیگر آیا آن سوره دفعی النزول بوده است یا تدریجی النزول؟

در پاسخ باید ملاحظه کرد، اگر تمام آیات سوره ای به لحاظ لفظی و محتوایی به هم متصل اند، باید به طور قطع گفت که آن سوره یک واحد نزول را تشکیل می دهد و به طور دفعی و یکپارچه نازل شده است.

اما اگر در مواضعی از سوره ملاحظه شد که میان آیات انقطاع لفظی و محتوایی وجود دارد، باید احتمال داد که آن سوره مشتمل بر بیش از یک واحد نزول باشد و به طور تدریجی نازل شده است. به طور قطع نمی توان چنین گفت؛ چون بسا میان سوره ای مثل سوره قیامت انقطاع لفظی و محتوایی باشد و در عین حال به طور دفعی و یکجا نازل شده باشد. قطع وقتی می توان حاصل کرد که میان آیات منقطع از هم تناظر زمانی و تباعد وقوع ملاحظه شود؛ مثل سوره مزمل که در آیه نخست فرمان اقامه نماز شب و در آیه آخر فرمان تخفیف صادر شده است.
طبیعی است که نمی تواند اصل حکم و تحفیف حکم یک زمان صادر شده باشد. نخست اصل حکم صادر می شود و بعد از سپری شدن مدتی از آن حکم تخفیف صادر می گردد. یا نظیر سوره توبه که نخست آمد است که چرا به جنگ تبوک نمی روید و در ادامه آمده است: خدا گناه آن سه نفری که از جنگ تبوک تخلف کردند، بخشید. روشن است که فرمان به حضور در جنگ و پذیرش توبه آن سه نفر نمی تواند همزمان باشد. به این دلیل به طور قطع باید گفت که سوره مزمل یا سوره توبه مشتمل بر بیش از یک واحد نزول است و در بیش از یک بار نازل شده است.

۲.بررسی آیات منسوب به تاریخ های مختلف

در مرحله دوم باید بررسی کرد که آیا طی روایات و اقوال مفسران آیاتی از سوره متعلق به تاریخ های مختلف دانسته شده است؟ آیا آن سوره مشتمل بر آیات مکی و مدنی خوانده شده است؟ آیا به موجب این روایات و اقوال میان آیات متحد السیاق گسیختگی به وجود نمی آید؟ آیا ظاهر و سیاق و آیات متحد الموضوع مضمون این روایات و اقوال را تأیید می کند؟

۳. شناسایی آیات تاریخدار سوره مورد بحث

در مرحله سوم باید بررسی کرد که آیا در طی آیاتی از سوره مورد بحث تصریح یا اشاره به رخداد زمان مندی شده است. منظور از تصریح این است که در آیات سوره نام رخداد زمان مندی مثل جنگ بدر و احد و حنین و تغییر قبله آمده باشد و مراد از اشاره این است که نام رخداد نیامده باشد، اما اوصافی آمده باشد که دقیقاً بر رخداد زمان مندی انطباق پیدا کند. مثل آیات سوره توبه که در آن نام جنگ تبوک نیامده ولی اوصافی که در این سوره ذکر شده است،‏ کاملاً بر آن جنگ تطبیق پیدا می کند.

۴. شناسایی آیات تاریخدار سوره های قبل یا بعد

در صورتی که در سوره این هیچ آیه تاریخ مندی نباشد‍‏‍، باید در روایات ترتیب نزول بررسی کرد که چه سوره هایی قبل یا بعد از به حسب ترتیب نزول وجود دارد. آیا در کدام یک از سوره های قبل یا بعد از آن آیات تاریخدار وجود دارد.

۵. شناسایی میانگین تاریخ نزول سوره مورد بحث

می توان با استفاده از روایات ترتیب نزول بررسی کرد که با میانگین گیری تعداد آیات یا تعداد کلمات سوره ها سوره مورد بحث در حدود چه سالی از مدت ۲۳ ساله نزول قرآن  قرار می گیرد.

۶. تفسیر موضوعی تاریخی

در مرحله بعد باید بررسی کرد: چه موضوع تاریخی در سوره مورد بحث آمده است که در سوره های دیگر تکرار شده است؟ باید توجه داشت که بسا یک موضوع با الفاظ و تعابیر متعددی بیان شده باشد؛ از این رو ضروری است که همه الفاظ و تعابیری که بیانگر آن موضع است، به عنوان کلیدواژه مورد استفاده قرار گیرد.

۷. توضیح بستر تاریخی نزول سوره

به هر حال باید بررسی کرد که جمع بندی اطلاعات و مطالب قبل چه زمانی را برای نزول سوره مشخص می کند و آن زمان چه وضعیتی داشته است. برای پاسخ به این سؤال باید از کتاب های سیره کمک گرفت و شرایط تاریخی زمان نزول سوره را توضیح داد.

نتیجه گیری :

در طبقه بندی چهار مرحله ای سوره ها یکی از اشتباهات مشترک همه آنها اینست که میگویند : وحی مکی با وحی مدنی در اسلوب تفاوت دارند بدین معنی که اسلوب سوره های مکی شدت و خشم و وعد و وعید و تهدید و ارعاب دارد در حالی که سوره های مدنی دارای ویزگیهایی از قبیل نرمش و مهربانی است .
واقعیت آنست که قران کریم در هر دوقسم مکی و مدنی شامل شدت و نرمی است لذا در وحی مدنی ما شاهد شدت نیز هستیم . مانند آیات ۱۰ -۱۱-۱۲ آل عمران و … و نیز در سوره های مکی ویژگیهای نرمش به چشم میخورد مانند آیه ۵۴ انعام و ۴۶ اعراف و ۶۴ یونس و … خاورشناسان برآن باورند که با استناد بر روایات کاری نمیتوان کرد و تردید میکنند که بتوان با اعتماد بر سیره نبوی و روایات معتبر عصر نبی اسلام آیات قرآن را مرتب کرد . و در برخی از موارد که از روایات بهره برده اند نیز بر طبق نظرات تخیلی و شخصی خود نظر داده اند و اتحاد و وحدتی هم بین تلاشهای آنان نیست و این خود نشانگر شیوه های عقیم و نادرست پژوهشهای آنهاست .

comments

لطفا نظر خود را در مورد این مطلب بنویسید

message
message
message

نظرات شما

نظری برای این مطلب ثبت نشده است