CONCEPTIONS OF SELF-DETERMINATION IN FOURTH
مسئولیت فردی انسان مفهومی بسیار محوری در الهیات اسلامی دارد. پایه های منطقی برای مسئولیت اخلاقی، پیش فرض می گیرد که شخص به نحوی بر روی اعمال خود کنترل دارد. از این رو، این امر متکلمان را واداشت تا نظریه هایی را در رابطه با اعمال انسان مطرح کنند که به اندازه کافی منسجم باشد تا سرنوشت انسان را توضیح دهد. مقاله پیش رو بازتاب های نظریه باقلانی در رابطه با اعمال انسان را مطرح نموده تلاش دارد تا بافت ذهنی او را به واسطه مباحث مطرح شده در آن دوران کشف کند. نویسنده بصورت خلاصه نظریه معتزله[۱] در رابطه با آزادی عمل را مرور میکند، نظریهای که در مقابل مدرسه اشعری[۲] توسعه یافت و موقعیت خود را پیدا کرد. او سپس مبانی نقطه مقابل را مطرح می نماید، مبانی که توسط ابوالحسن اشعری[۳] اتخاذ شده، همان کسی که پایه ی سرنوشت انسان را غیر ارادی دانسته است. او در نهایت بیان می دارد که چگونه باقلانی توانست به نظریات اشعری نزدیک شده و حتی آنها را توسعه دهد. نویسنده بر اساس کتاب هدایه المسترشدین باقلانی[۴]، استدلال میکند، باقلانی تلاش داشت تا به صورت منسجم فهم مدرسه اشعری را از نظریه معروف “کسب”[۵] با تاکید بر دو اصل اساسی، سازماندهی کند، الف) اعمال انسان توسط خدا ایجاد شده اند و ب) با این حال، میان انسان و اعمال اکتسابی[۶] او همبستگی و ارتباط وجود دارد.
_____________________________________________
[۱] Muʿtazilites
[۲] Ašʿarite school
[۳] Abū al-Ḥasan al-Ašʿarī
[۴] al-Bāqillānī’s Hidāyat al-mustaršidīn
[۵] “acquisition” (kasb)
[۶] “acquired”
لطفا نظر خود را در مورد این مطلب بنویسید
نظرات شما
نظری برای این مطلب ثبت نشده است
مشاهده بیشتر
اطلاعات تماس
با عضویت در خبر نامه
از آخرین مطالب ما، باخبر شوید...