date پنج شنبه ۱۳۹۹/۰۸/۱۵ views 673
اشتراک گذاری در Telegram Whatsapp Twitter Linkedin mail Facebook

book

نوع اثر مقاله

موضوع تاریخ

نویسندهحسن انصارى

نخستین اشاره تاریخی به حشیشیه

معرفی کامل

در تحقیقاتی که تاکنون درباره اسماعیلیان الموت شده روشن شده که نخستین اشاره به آنان با عنوان حشیشیه در منابع ایرانی معاصر با ایشان در متن مکتوبی است زیدی از ناحیه شمال ایران که در حدود سال ۶۰۷ ق نوشته شده است (نک: اخبار أئمه الزیدیه، تصحیح مادلونگ، ص ۱۴۶). شاید با دقت در منابع تازه منتشر شده منابع کهنتری هم که در ایران در سالهای پیش از این تاریخ نوشته شده باشد و از اسماعیلیان الموت با این عنوان در آن سخن رفته باشد به دست آید. درباره ریشه این نامگذاری و تحولات معنایی آن دکتر فرهاد دفتری در کتابهای مختلف خود بحثی کامل را ارائه داده است. آنچه اینجا مدّ نظر است آن است که سندی تازه را معرفی کنیم که نشان می دهد تعبیر “حشیشیه” مدتها پیش از شکل گیری دعوت جدید اسماعیلیان الموت و هوادارادن حسن صبّاح به عنوان نام فرقه ای و یا گرایشی به کار می رفته است. البته در سندی که در اینجا نقل خواهیم کرد دقیقاً روشن نیست که مقصود از حشیشیه لزوماً اسماعیلیان باشند اما از پیش زمینه بحث احتمالاً بتوان گفت مقصود شاخه ای از آنان است. اگر هم چنین نباشد چنانکه در متن منقول خواهیم دید از نحوه به کار گیری آن ظاهراً معلوم می شود که حشیشیه به گروهی اطلاق می شده با عقایدی فلسفی که ممکن است شباهت عقاید آنان با عقاید اسماعیلیان بعدها موجب شهرت این نام برای اسماعیلیه هم شده باشد. با این حساب باید گفت که این نامگذاری برای اسماعیلیان الموت ابداً ربطی به آنچه بعدها درباره دلیل نامگذاری آنان به این عنوان و در ارتباط با مصرف حشیش مطرح شد ندارد. هر چه هست این سند ظاهراً نخستین موردی است که از عنوان حشیشیه برای عنوانی فرقه ای در آن یاد می شود.

متن مورد اشاره متعلق است به کتاب الواضح فی مشکلات شعر المتنبی از شخصی مجهول الحال به نام ابو القاسم عبد الله بن عبد الرحمان الإصفهانی که بر اساس کتابش می بایست گفت در نیمه دوم سده چهارم و اوائل سده پنجم قمری در قید حیات بوده است. او در ضمن برشمردن عقاید نادرست متنبی، شاعر نامدار به مواردی اشاره می کند و از آن جمله شباهت عقاید او با حشیشیه. عین عبارت او از این قرار است (ص ۷ تا ۸):
“…. وهو فی الجمله خبیث الاعتقاد. حیث کان فی صغره وقع إلى واحد یکنى أبا الفضل بالکوفه من المتفلسفه فهوّسه وأضله کما ضلّ. وأما ما یدل علیه شعره فمتلوّن، وقوله:
هوِّن على بصرٍ ما شقّ منظره … فإنَّما یقظاتُ العین کالحُلُم
مذهب السوفسطائیه. وقوله:
تَمتَّعْ من سهاد أو رقاد … ولا تأمُلْ کری تحت الرّجَام
فإن لثالث الحالین معنى … سوى معنى انتباهک والمنام
مذهب التناسخ وقوله:
نحن بنو الدنیا فما بالنا … نعاف من لابد من شربه
فهذه الأرواحُ من جَوِّهِ … وهذه الأجسام من تُرْبِهِ
مذهب الفضائیه. وقوله فی أبی الفضل ابن العمید:
فإن یکن المهدیُّ قد بان هدیه … فهذا وإلا فالهدى ذا فما المهدی
مذهب السبعیه. وقوله:
تخالف الناس حتى لا اتفاق بینهم … إلا على شجبٍ والخلفُ فی الشَّجَبِ
فقیل تخلد نفس المرء باقیه … وقیل تَشْرَک جسم المرء فی العَطَبِ
فهذا من یقول بالنفس الناطقه وینشعب بعضه إلى قول الحشیشیه.
والإنسان إذا خلع ربقه الإسلام من عنقه وأسلمه الله جل جلاله إلى حوله وقوته وجد فی الضلالات مجالاً واسعاً وفی البدع والجهالات منادیح وفسحاً.”
توسط حسن انصارى

comments

لطفا نظر خود را در مورد این مطلب بنویسید

message
message
message

نظرات شما

نظری برای این مطلب ثبت نشده است