نوع متریال نویسنده
رنه گنون[۱] محقق سنتگرا و پرآوازه فرانسوی که در سال ۱۸۸۶ در شهر بلوئا[۲] زاده شد. پدرش معمار بود. تحصیلات اولیهاش را در زادگاهش سپری کرد. در ۱۹۰۴ به پاریس رفت و به مطالعه در حوزه ریاضیات و سپس فلسفه پرداخت. در جوانی جذب چندین انجمن نهانگرا شد و با کسانی چون لئون شامپرنو[۳] آشنا شد که با تصوف و عرفان اسلامی آشنایی داشت. انجمنی با نام گنوسیس (معرفت) تاسیس کرد و تا سال ۱۹۲۲ مقالاتی برای آن مینوشت. احتمالا در همین دوران با تائوئیسم و برخی آیینهای هندویسم آشنا شد. گنون پس از آشنایی بیشتر با آموزههای شرقی، محافل نهانگرای پاریس را ترک گفت.
در ۱۹۱۲ به دین اسلام مشرف شد و نام «شیخ عبدالواحد یحیى» را برگزید. گنون ارتباط خود را با جریانهای فکری در پاریس قطع نکرد از آن جمله ملاقاتهایی با شخصیت های معروفی مانند ژاک مارتین[۴] و رنه گروسه[۵] و دیگران داشت. درعرفان و تصوف پیرو ایوان عقیلی[۶] (شیخ هادی) بود ودر باطن گرایی از مریدان شیخ عبدالرحمن الکبیر ازنمایندگان بزرگ اسلامگرای مصر بود. بعدها گنون کتاب «نمادگرایی از صلیب» را به او تقدیم کرد.در ۱۹۱۷ گنون یک سال را در الجزایر گذراند و به تدریس فلسفه پرداخت. پس از شروع جنگ جهانی دوم تدریس را رها کرد و انرژیاش را صرف نگارش کتاب کرد. در ۱۹۲۱ نخستین کتابش به نام «مقدمه ای عمومی بر مطالعه عقاید هندو» را که نقطه عطفی در پژوهشهای مربوط به آموزههای شرقی در غرب محسوب مىشود منتشر ساخت؛ اگر چه اروپاییان پیش از گنون هم با آیینهای شرقی و هندو آشنایی نسبی داشتند اما او مفاهیم پیشرفته و عمیق در متافیزیک و سنت را همراه با تعریف اصطلاحات تخصصی مانند باطنگرایی، ظاهرگرایی، مذهب و الهیات ارائه داد. او هدفش نه توصیف تمام جوانب هندویسم بلکه ایجاد بنیاد فکری لازم برای درک درست از روح انسان بود. به علاوه در۱۹۲۱ مجموعه مقالاتی در باب فلسفه در فرانسه منتشر کرد که بعدها در یک کتاب واحد با عنوان تئوصوفیسم، تاریخچه یک شبه مذهب چاپ شد.
در طول دهه ۲۰ گنون شهرت زیادی در مجامع بین المللی پیدا کرد و چهرههای مختلف فکری و هنری را تحت تاثیر آثار خود قرار داد. او با مراجع برجسته مسلمان مصر ارتباط نزدیکی داشت، از آن جمله با شیخ عبدالحلیم محمود که بعدها به شیخ الازهر معروف شد. گنون همچنین با محققان و مراجع سنتگرای سراسر جهان از قبیل آناندا کوماراسو آمی[۷] ، مارکو پالیس[۸] و تیتوس بورکهارت[۹] مکاتبات بسیار داشت ). در میان این گروه فریتیوف شوآن[۱۰] برجستهترین بود و تا پایان عمر گنون با او ارتباط و مکاتبه داشت. بسیار ی از غربی ها هم که در جست وجوی تعالیم سنتی (و همچون او در پی احیای سنت) بودند به ملاقاتش مىآمدند. تعدادی از مهمترین کتابهای او مربوط به همین دوران است. او با توضیح شکاف فکری بین شرق و غرب و ماهیت متفاوت آن ها، به بحث درباره معنا و اهمیت سنتهای شرقی در جریان کشف مجدد سنت در غرب پرداخت. این آثار عبارتند از «شرق و غرب» (۱۹۲۴) ، «بحران دنیای متجدد» (۱۹۲۷).
در ۱۹۳۰ پس از مرگ همسر فرانسوىاش ، رهسپار مصر شد.در ابتدا با هدف جمعآوری اسناد کتبی درباره علوم باطنی عازم قاهره شد اما با بازگشت ویرایشگرش پروژه ناتمام ماند. گنون ناگهان تصمیم گرفت که در قاهره بماند و تا پایان عمرش به عنوان مسلمان در آنجا ماند. او در قاهره کار فکری که در فرانسه آغاز کرده بود را به تنهایی و با مشقت زیاد اما خستگی ناپذیر ادامه داد. اگر چه قرار گرفتن در محیط باستانی باطنی مصر به لحاظ فکری به او کمک میکرد اما عدم بازگشت به اروپا بدون شک برای او دشوار بود. در همین زمان بود که با شیخ محمد ابراهیم آشنا شد و در ۱۹۳۴ با دخترش ازدواج کرد و صاحب دو دختر و دو پسر شد.
گنون در مصر کتابها و مقالات فراوانی را به رشته تحریر درآورد. این نوشتهها شامل بیست و نه کتاب و حدود ۵۰۰ مقاله در حوزه های دین، متافیزیک، علوم سنتی، رمزپردازی و هنر مقدس، نهانگرایى، باطن گرایی(esotericism) و نقد دنیای مدرن است. بسیاری از مقالات گنون به فارسی برگردان شده است. مجموع آثار او را مىتوان به چندین مقوله بخشبندی کرد هر چند، به علت سرشت سنتی اندیشهاش، یک ارتباط و پیوند درونی میان آثار گوناگون او وجود دارد. کتاب «مقدمهای عمومی بر مطالعه عقاید هندو» صرفاً اولین اثری از او نبود که به چاپ رسید، این اثر مقدمهای عمومی بود بر همه موضوعات عمده و اصلی نوشتههایش از جمله شرح و بیان او راجع به سنت، نقادی دنیای مدرن و بحثی درباره آموزههای شرقی که مبتنی بر وجوه متافیزیکی تعالیمش است. در طول اقامت طولانی خود در مصر، رنه گنون زندگیِ سخت و ساده ای داشت و وقتش به طور کامل به نوشتن و تکمیل سیر معنویاش اختصاص یافته بود. گنون در بحث از سنتهای گوناگون، عمدتاً بر شرق متمرکز است و بویژه به آیین هندو، آیین تائو (یا دائو) و اسلام. هر چند، درباره آیین بودا تقریباً سخنی نمی گوید و فقط بعدهاست که کیفیت سنتی آن را تا حدودی تأیید می کند. سنت مسیحی نیز مورد توجه او بوده و کتاب هایی به آن اختصاص داده است از آن جمله: «نکاتی درباره باطن گرایی مسیحی» ( ۱۹۵۴) ، «تعالیم باطنی دانته» ( ۱۹۲۵) و «سنت برنار» ( ۱۹۲۹). با این حال محور اصلی تمام آثارش متافیزیک و رسیدن به یک وحدت کل و متعالی است.
گنون میکوشید تا در نوشتههایش برخی جنبهها از آموزههای متافیزیکی شرقی را برای خوانندگان غربی مطرح و با آیینهای آنان تطبیق دهد؛ چیزی که خودش آن را «سرشت جهانی» مینامد. او جهان مدرن را نسخه انحطاط یافته جهان سنتی میدانست. به گفته گنون فاصله واقعی غرب و شرق جغرافیایی نیست بلکه حاصل واگرایی اعتقادی است. او دو رویداد را علامت تاریخی انحطاط غرب بر میشمارد: ۱)دستور تخریب معبد شوالیه در ۱۳۱۴ و ۲)پیمان واستفالیا[۱۱] در ۱۶۴۸ که به عقیده او ارتباط میان غرب و مرکز معنویت را قطع کرد. سردرگمی و اختلال از ویژگیهای دنیای مدرن است که شرق با دودمان معنوی پی در پی سعی در دوری کردن از آن را دارد. او در برخی کتابهایش از وضعیت فعلی بشر با نام «چرخه کیهانی» نام میبرد و آن را از آموزههای سنتی هندو میدانست.
از طرف دیگر درباره انجمنهای شبه معنوی یا تقلبی که آموزههای شرقی را به شکل غلط و ناصحیح رواج میدهند و در اوایل قرن نوزدهم در اروپا فراگیر شده بودند، هشدار میداد. برخی از آثار گنون در همین مضمون به نقد و بررسی «نهانگرایی» و «معنویت گرایى»های غیر اصیل می پردازند. این آثار عبارتند از: «نکاتی درباره رازآموزى» (۱۹۴۶)، «تئوسوفی یا حکمت الهی تاریخ یک دین دروغین» (۱۹۲۱) ، «اشتباه مکتب احضار روح» (۱۹۲۳) ، و «رازآموزی و کسب مقام معنوى» (۱۹۵۲) گنون متافیزیک و باطن را چیزی ورای فلسفه میدانست که نمی توان آن را با علم و یا منطق توضیح داد بلکه باید حس کرد و دید. آگاهی معنوی انسان منجر به درک انسان نسبت به روح انسانی خود در برابر جسم ناپایدار انسانی و در نتیجه شناسایی «هویت متعالی» به عنوان یک واقعیت مطلق میشود. دکتر سیدحسین نصر در نوشتهای راجع به گنون می گوید تأثیر گنون در طول دههها استمرار و گسترش یافته است. مشخصه آثار وی عبارتند از تأکید بر سنت، کلیت و نگاه عام، راست کیشی (orthodoxy) و پرداختن به امور ذاتی و اساسى. گنون ناگهان در صحنه فکری و فرهنگی اروپا ظاهر شد و با جدیت عقلی و شور و حمیتی کمنظیر سعی کرد همه «ایسم ها»ی رایج در تفکر مدرن را از راسیونالیسم گرفته تا اگزیستانسیالیسم به کلی از میان بردارد. در پایان کتاب بحران دنیای متجدد می نویسد: «اغتشاش و نابسامانی، خطا و ظلمت فقط به ظاهر و برای مدتی گذران و ناپایدار می تواند فائق آید… و سرانجام هیچ چیز برتر و بالاتر از حقیقت نخواهدبود. شعار آنان باید همان باشد که در روزگاران کهن برخی آشنایان با اسرارمعنوی در غرب داشتند حق بر همه چیز غالب می شود.»
رنه گنون در شب ۷ ژانویه ۱۹۵۱ پس از طی یک دوره بیماری، درگذشت و مطابق شعائر اسلامی در یکی از قبرستانهای اطراف قاهره به خاک سپرده شد.
کتابشناسی:
به زبان فرانسه:
به زبان انگلیسی:
_________________________________________________________
[۱] – René Guénon
[۲] – Blois
[۳] – Léon Champrenaud
[۴] – Jacques Maritain
[۵] – René Grousset
[۶] – Ivan Aguéli
[۷] – Ananda Coomaraswamy
[۸] – MarcoPalis
[۹] – Titus Burckhardt
[۱۰] – Frithjof Schuon
[۱۱] – Treaty of We staphalia
در نگارش این متن از مطالب مندرج در روزنامه ایران ش ۲۹۰۹ استفاده شده است.
سیدموسوی
لطفا نظر خود را در مورد این مطلب بنویسید
نظرات شما
نظری برای این مطلب ثبت نشده است
مشاهده بیشتر
اطلاعات تماس
با عضویت در خبر نامه
از آخرین مطالب ما، باخبر شوید...