date یکشنبه ۱۳۹۹/۰۷/۲۷ views 1212
اشتراک گذاری در Telegram Whatsapp Twitter Linkedin mail Facebook

book

نوع اثر کتاب

موضوع مطالعات اسلامی

ناشر BRILL

نویسندهکُرنلیوس وِرْستیخ

سال نشر 1993

شابک 9004098453

معرفی کنندهمرتضی کریمی نیا

دستور زبان عربی و تفسیر قرآن در نخستین سده‌های اسلامی

Arabic Grammar and Qur’anic Exegesis in Early Islam

معرفی کامل

این کتاب به تحقیق در ریشه‌ی پاره‌ای از مفاهیم و اصطلاحات صرف و نحو عربی می‌پردازد و می‌کوشد ردّ پای آن‌ها را در نخستین تفاسیر قرآن تدوین یافته در دو قرن نخست هجری بیابد. مؤلف درصدد ارائه‌ی این نتیجه است که دانش صرف و نحو عربی، منشأیی یگانه نداشته است، و بسیاری از مفاهیم و اصطلاحات عربی که می‌پنداریم از منابع سریانی و یونانی اخذ شده‌اند، خود در منابع عربی در دسترس لغویان، صرفیان و نحویان بوده است. به اعتقاد مؤلف یکی از مهم‌ترین این منابع نخستین تفاسیر قرآنی است و هم از این رو، وی می‌کوشد مفاهیم و اصطلاحات صرفی و نحوی را در منابعی چون تفسیر مقاتل بن سلیمان و تفسیر محمد بن سائب کلبی را با نمونه مشابه آن‌ها در آثار نحوی سیبویه و فرّاء مقایسه کند.
کرنلیوس ورستیخ، مؤلف کتاب (متولد ۱۹۴۷ در هلند)، استاد مطالعات عربی و اسلامی در دانشگاه نایمخن (هلند) است و بیشتر کتاب‌ها و مقالات وی در حوزه‌ی ادبیات عرب (به ویژه شکل‌گیری اولیه‌ی دستور زبان عربی) است. وی علاوه بر تسلط کامل بر زبان‌های اروپایی، سامی و عربی، از آشنایی نزدیکی با زبان‌های ترکی، فارسی و سواحلی نیز برخوردار است. رساله‌ی دکتری وی درباره‌ی <تأثیر عناصر یونانی بر زبان‌شناسی عربی> بود که در سال ۱۹۷۷ توسط انتشارات بریل در لیدن به چاپ رسیده است. لازم به ذکر است که وی تاکنون آثار خود را با دو نام متفاوت کُرنلیوس وِرْستیخ (C.H.M. Versteegh) و کیس وِرْستیخ (Kees Versteegh) منتشر کرده است و گاه در یک اثر خود این هر دو نام را به کار می‌برد.
نخست به دغدغه‌های مؤلّف در تألیف کتاب گوش می‌دهیم:
در اولین سال اقامتم در قاهره، یکی از همکارانم به من خبر تصحیح و انتشار تفسیر مقاتل بن سلیمان را داد. کسی را برای خرید کتاب فرستادم؛ ناشر گفت کتاب چاپ شده، اما چون قیمت آن معین نشده است، هیچ نسخه‌ای از آن فروخته نمی‌شود. بعدها خیلی زود فهمیدم که قصه این نیست؛ چراکه برخی افراد در مصر پاره‌ای از محتوای این کتاب را ناخوش داشتند و از عرضه‌ی آن جلوگیری می‌کردند. به‌دست آوردن نسخه‌ی کتاب چندان آسان نبود. سرانجام موفق شدم؛ اما اشتیاق اولیه‌ام در مطالعه‌ی آن مبدّل به نومیدی شد. امید داشتم که در این کتاب انبوهی اصطلاحات جالب صرفی و نحوی بیابم، اما ظاهراً قسمت اعظم کتاب، به مطالب تفسیری‌ای پرداخته بود که هیچ ربطی به مسائل زبانی نداشت. وقتی کتاب را برای دومین بار مرور می‌کردم، به گونه‌ای اتفاقی دیدم که مؤلف در تفسیر عبارتی از متن قرآن، اصطلاح نحوی “صله” را به‌کار برده است. همین امر مرا به کنجکاوی واداشت و تصمیم گرفتم تمام کتاب را صفحه به صفحه بخوانم. نتیجه‌ی کار، فهرستی کوتاه، اما بسیار مهم، از اصطلاحات صرفی و نحوی بود که با آن به بررسی روش مُقاتل در تفسیر قرآن پرداختم و مقاله‌ای را در مجله‌ی اسلام (برلین) منتشر کردم.
پس از تفسیر مقاتل بن سلیمان، تصمیم گرفتم که دیگر تفاسیر را نیز بررسی کنم؛ خیلی زود تفسیر مجاهد، تفسیر سفیان ثوری، و نسخ مخطوطی از تفسیر محمد بن سائب کلبی [= تفسیر ابن‌عباس] و تفسیر عبدالرزاق بن همّام صنعانی [از مَعْمَر بن راشد] را به‌دست آوردم. از داشتن این تفاسیر بسیار مشعوف بودم و خوشحال‌تر این که اکنون می‌توانستم نتایج بررسی‌های خویش را با دستاوردهای هارالد موتسکی (Harald Motzki) در بررسی المصَنَّف عبدالرزاق صنعانی، به منظور اثبات وثاقت عمده‌ی روایات موجود در این اثر روایی مقایسه کنم. دستاوردهای علمی موتسکی مرا تشویق کرد که در ادامه‌ی تحقیقات خود، با بهره‌گیری از متون تفسیری اولیه، پاسخ یکی از پیچیده‌ترین مسائل تاریخ نحو عربی را بیابم. آن مسأله این است: منشأ یا خاستگاه اصطلاحات صرفی و نحوی که در الکتاب سیبویه آمده است چیست؟
این جملات، توضیحات آقای وِرْستیخ، مؤلف کتاب دستور زبان عربی و تفسیر قرآن در نخستین سده‌های اسلامی در مقدمه‌ی کتاب بود. امروزه تمامی محققان بر این نکته اتفاق نظر دارند که نخستین کوشش‌ها در تحلیل و توصیف نظام‌مند زبان عربی را سیبویه (متوفای ۱۸۰ ق) در الکتاب خود انجام داده است. پیش از سیبویه، دانشمندان اسلامی صرفاً به توضیح و بیان متن قرآن کریم می‌پرداختند. هدف اصلی آن‌ها فهم معنای ظاهری قرآن به منظور پاسخ‌گویی به مسایل و پرسش‌های روزمره‌ی جامعه اسلامی بود. اما برای بحث علمی در این کتاب آسمانی، مجموعه‌ای از مفاهیم و اصطلاحات فنی مورد نیاز بود که سیبویه با مطالعه‌ی روش‌مند در زبان قرآن و اشعار جاهلی، نخستین بار آن‌ها را در الکتاب خود به نحوی جامع و هماهنگ معرفی کرد.
الکتاب سیبویه به گونه‌ای شگفت‌آور حاوی تفاصیل دقیق زبان‌شناختی و نام‌گذاری اصطلاحات و مفاهیم برای دستور زبان عربی است. این پدیده‌ی شگفت دو گونه خاستگاه می‌تواند داشته باشد: نخست خاستگاه بیرونی، زیرا هیچ نشانه‌ای در سنّت عربی برایش سراغ نداریم؛ دوم خلاقیتی بومی و درونی، که متّکی به تلاش‌های اولیه‌ی عالمان همین سنّت باشد. غربیان انبوهی خاستگاه و نشانه‌های جعل از فرهنگ و زبان یونانی، سریانی و حتی سانسکریت برای دستور زبان عربی برشمرده‌اند، اما وِرْستیخ کلّیت و جامعیّت هریک از این نظریات را با ارائه شواهد خود از بین می‌برد. نکته‌ی قابل توجه این است که مؤلف این کتاب خود از نخستین نظریه‌پردازان منشأ یونانی برای دستور زبان عربی بوده است و چرخش ۱۸۰ درجه‌ای وی در این کتاب از یک خاستگاه بیرونی به خاستگاهی درونی و بومی برای دستور زبان عربی شگفتی بسیار دارد.
وِرْستیخ معتقد است ریشه‌ی این اصطلاح‌سازی ــ به گونه‌ای نیمه‌فنی ــ در آثار نخستین مفسّران اسلامی پیش از سیبویه شکل گرفته است. از نظر وی، دستور زبان عربی، محصول طبیعی و جدایی‌ناپذیر فهم قرآن در سده‌های نخست بوده است؛ یعنی نخستین مفسّران اسلامی در فهم این کتاب و حل مسائل علمی آن، نیازمند مجموعه‌ای از این اصطلاحات ادبی و فنی بوده‌اند. وی بر این مدعای خود شواهدی ذکر می‌کند. فی‌المثل، اکثر محققان غربی معتقدند که اصطلاحِ “اِعراب” در عربی با اصطلاح یونانی “هلنیسموس” hellnismos پیوندی نزدیک دارد. پژوهش وِرْستیخ نشان می‌دهد که کَلبی (متوفای ۱۴۶ ق) این اصطلاح را به معنای “سخن گفتن صحیح به عربی همانند بادیه‌نشینان عرب” به کار برده است. با این همه باید به خاطر داشت که ریشه تمام اصطلاحات دستور زبان عربی را نمی‌توان در تفاسیر اولیه‌ی اسلامی یافت. تأثیر زبان‌شناسی یونانی (مثلاً در الگوی تفکیک اسم از فعل و اصطلاحاتی چون صرف، اعلال، کلام/قول، و فائده)، زبان‌شناسی سریانی (مثلاً در نام‌گذاری مصوِّت‌ها) و وام‌گیری از اصطلاحات فقهی (مانند بدل، عوض، لغو، حدّ، حجّت، اصل، دلیل و نیت) همچنان هویداست؛ بنابراین به نظر مؤلف، باید معجونی از عوامل مختلف را علاوه بر تلاش‌های فکری نخستین عالمان مسلمان، منشأ دستور زبان و زبان‌شناسی عربی بدانیم.
فصل نخست کتاب (ص ۱ـ۴۰) با عنوان <نخستین ترمینولوژی و اصطلاحات زبانی> به بحث درباره‌ی اصطلاحات نحوی به‌کار رفته در نخستین آثار نحویان مسلمان در پایان قرن دوم هجری می‌پردازد و انواع نظریه‌های مختلف درباره‌ی خاستگاه و ریشه‌ی تکوین این ترمینولوژی را بررسی می‌کند.
فصل دوم (ص ۴۱ـ۶۲)، <متونی درباره‌ی تفسیر قرآن از نخستین سده‌های اسلامی> نام دارد و مؤلف در آن، به معرفی منابع به‌جامانده از این دوره می‌پردازد؛ اما مهم‌ترین بحث در این فصل، درباره‌ی اعتبار و وثاقت متون تفسیری منسوب به دو قرن اول هجری و نیز ارائه‌ی تاریخچه‌ای از سیر تحول تفسیر قرآن در این دوره است که مؤلف پس از طرح نظریات شکاکانه‌ی گلدتسیهر، شاخْت و وَنْزْبرو موضع معتدل‌تری در این‌باره اتخاذ می‌کند. البته وی بر این نکته تأکید می‌کند که وقتی وی گرایش فراگیر و شکاکانه درباره‌ی منابع و متون اولیه اسلامی را ــ که در پاره‌ای حوزه‌ها مُد روز شده است ــ مردود می‌شمارد، این بدان معنا نیست که تمام محتوای تفاسیر موجود را از نظر اِسناد معتبر دانسته و آن‌ها را دربست می‌پذیرد. وی ادله‌ی خویش بر پذیرش وثاقت این منابع تفسیری را در این فصل ارائه می‌کند؛ گواینکه از نظر وی وثاقت منابع به معنای صحت و اعتبار تمام جزییات آن‌ها نیست، بلکه تنها جوهر و بنیاد آن‌ها موثق‌اند.
فصل سوم و چهارم به بررسی و تحلیل تفاسیر می‌پردازند. در فصل سوم (ص ۶۳ـ۹۵) با عنوان <موضوعات و روش‌های تفسیری>، مؤلف موضوعات و شیوه‌های متفاوت تفسیر در نخستین سده‌های اسلامی را بررسی می‌کند. از نظر وی، این نخستین مفسّران همگی با یک موضوع واحد سروکار نداشته‌اند، بلکه غالباً وجوه مختلف متن قرآن را بنابر دغدغه‌های متفاوت خویش تفسیر کرده‌اند. دسته‌ای از ایشان، قرآن را بیشتر در پیوند با مسائل عینی جامعه‌ی اسلامی تفسیر کرده‌اند؛ اما برخی دیگر مستقیماً به متن قرآن، اختلاف قرائات و معنای لغوی آیات آن پرداخته‌اند.
فصل چهارم (ص ۹۶ـ۱۵۹) با عنوانِ <ترمینولوژی نحوی در تفاسیر اولیه> بلندترین فصل کتاب است که در آن مؤلف پاره‌ای دیگر از اصطلاحات نیمه‌فنی دستور زبان عربی به‌کاررفته در تفاسیر کهن اسلامی را بررسی می‌کند. این اصطلاحات نیمه‌فنی مربوط به “بیان معنای آیه”، “تقسیمات مختلف کلام”، “انواع متن”، و “روابط و اتصالات” هستند و برخی از آن‌ها عبارتند از: معنا، کلام، قول، لغه، اِضمار، صله، خبر، نعت، استفهام، تعجب، جحد، استثنا، معطوف، بدَل، جواب قسم، تقدیم و تأخیر که وی به تفکیک و تفصیل این اصطلاحات را از تفاسیر مُجاهد، سفیان ثوری، محمد بن سائب کلبی، مُقاتل و عبدالرزاق صنعانی بیرون می‌کشد. در پایان بار دیگر مؤلف نتیجه می‌گیرد که نقطه‌ی عزیمت نخستین نحویان مسلمان، عناصر موجود در تفاسیر قرآن بوده است و ایشان ترمینولوژی و دستگاه فنی خود را از طریق توسعه و تکامل این اصطلاحات نیمه فنی به‌دست آورده‌اند.
در فصل پنجم (ص ۱۶۰ـ۱۹۰) با عنوانِ <قرّاء، مفسّران و نحویان>، مؤلف به جستجو در کتب تراجم و شرح حال‌نگاری‌های اولیه می‌پردازد و با بررسی گزارش‌های آن‌ها درباره‌ی زندگی و احوالات قرّاء و نحویان می‌کوشد که پیوندهای میان مفسّران قرن اول و دوم هجری و نحویان نیمه‌ی دوم قرن دوم را بیابد. آخرین فصل کتاب (ص ۱۹۱ـ۲۰۶) حاوی استنتاجات متعدد مؤلف درباره‌ی جوانب مختلف شکل‌گیری دستور زبان عربی است و پس از آن ضمایمی (بیش از ۲۰ صفحه) مشتمل بر فهرست منابع، نمایه‌ی اشخاص و آیات قرآن، فهرست کوته‌نوشت‌ها و نیز فهرست اصطلاحات فنی آمده است.

کتاب دستور زبان عربی و تفسیر قرآن در نخستین سده‌های اسلامی را نباید صرفاً پژوهشی در مفاهیم و اصطلاحات فنی دستور زبان عربی دانست. مؤلف در این کتاب به امور دیگری چون نقل حدیث و انتقال علم در سده‌های نخست و نیز تکوین دو مکتب کوفی و بصری در علم نحو نیز می‌پردازد. اعتقاد رایج این است که این دو مکتب نحوی، ساخته و پرداخته ادبای متأخر در بغداد است که چنان تفاصیل و اختلافاتی را به نحویان قدیم کوفه و بصره نسبت می‌دهند. خود وِرْستیخ نیز زمانی بر این اعتقاد بوده است که نحویان متأخر به تأکید بیش از اندازه بر تفاوت‌های این مکتب نحوی تمایل داشته‌اند؛ اما وی اکنون بدین نتیجه می‌رسد که منابع کهن نشانه‌هایی از اختلاف‌های جوهری و بنیادین میان این دو ارائه می‌دهند. فی‌المثل، تفاوت روشنی میان واژگان و اصطلاحات فنی مکتب نحوی بصری (در الکتاب سیبویه) و مکتب نحوی کوفی (در معانی القرآن فرّاء) وجود دارد.
این کتاب در چند سال گذشته توجه و اعتنای اسلام‌شناسان غربی، به‌ویژه پژوهش‌گران قرآن و ادبیات عرب را به خود جلب کرده است. علاوه بر بررسی آرای مؤلف در برخی از کتاب‌های متأخر، چند نقد و معرفی کوتاه و بلند بر این کتاب نوشته شده است که مشخصات آن‌ها چنین است.

۱) Mohammad Arkoun, Arabica ۴۵iii (1998) pp 227-229.
۲) L. Bettini, Bulletin critique des annales islamologiques ۱۳ (۱۹۹۷) pp. 3-8.
۳) Claude Gilliot, Zeitschrift der Deutschen Morgenlndischen Gelsellschaft ۱۴۶ (۱۹۹۶) pp. 207-211.
۴) Claude Gilliot, Mélanges de l’institut dominicain d’études orientales du Caire ۲۲ (۱۹۹۵) pp. 497-501.
۵) John L. Hayes, Journal of the American Oriental Society ۱۱۷iv (1997) pp. 751-752.
۶) G. Humbert, Studia Islamica ۸۲ (۱۹۹۵) pp. 147-150.
۷) Miklos Muranyi, Zeitschrift für Arabische Linguistik ۳۲ (۱۹۹۶) pp. 92-96.
۸) Andrew Rippin, Der Islam ۷۲ii (۱۹۹۵) pp. 310-323.
۹) Solomon I Sara, Islam and ChristianـMuslim Relations ۸i (1997) pp. 107-108.
۱۰) R. Talmon, Jerusalem Studies in Arabic and Islam ۲۰ (۱۹۹۶) pp. 286-292.
مرتضی کریمی نیا
comments

لطفا نظر خود را در مورد این مطلب بنویسید

message
message
message

نظرات شما

نظری برای این مطلب ثبت نشده است