نوع اثر مقاله
موضوع آثار تاریخی الهیات اندیشه اسلامی تاریخ اسلام تحقیقات قرآنی تراجم، فهرست و نسخهشناسی علوم قرآنی فقه اسلامی قرآن قرآن، تفسیر و حدیث کلام اسلامی کلام و فرق ادیان متون تاریخی متون مقدس مطالعات تطبیقی مطالعات قرآنی
ناشر De Gruyter
نویسنده Omar Qureshi
مجلهمجله انجمن بینالمللی مطالعات قرآنی
صفحات 72-99
سال نشر 2023
شماره 8
مقالهای از عمر قرشی
The Shifting Ontology of the Qurʾān in Ḥanafism: Debates on Reciting the Qurʾān in Persian
مرکز و کتابخانه مطالعات اسلامی به زبانهای اروپایی: ماهیت قرآن و ارتباط لفظ و معنا در آن همواره از موضوعات بحثانگیز در میان مکاتب اسلامی بوده است و هر یک از منظر کلامی خود به آن پرداختهاند. از آنجا که قرآن متن بنیادین و مقدس اسلام است، این اختلاف نظرها گاهی به منازعات جدی و خونین انجامیده است. اما گاهی درون یک مکتب فقهی و کلامی نیز دیدگاههای متفاوتی مطرح شده است و یا در طول زمان دیدگاهها دگرگون شده است. عمر قرشی در مقاله «تغییر دیدگاه حنفیان درباره ماهیت قرآن: مناقشات بر سر قرائت قرآن به زبان فارسی» به تغییر دیدگاه فقهای حنفیه درباره ماهیت قرآن براساس تغییر روایتشان از نظر ابوحنیفه پرداخته است.
در ادامه خلاصهای از این مقاله را از نظر خواهید گذراند:
این مقاله به بررسی تحولاتی میپردازد که در نگرش مکتب حنفی درباره ماهیت قرآن رخ داده است. بررسی منابع اصلی حنفی نشان میدهد که در سدههای بعد از ابوحنیفه ادعا میشد او قرآن را غیرمخلوق و ازلی میدانسته است. اما بررسی دقیقتر نشان میدهد دیدگاه ابتدایی او درباره ماهیت قرآن تبیین نشده بود و بیشتر بر معنا تکیه داشت تا بر عبارت عربی.
ابوحنیفه خود را به ابن مسعود، صحابه بزرگ پیامبر، منسوب میکرد. برخی روایات حاکی از آن است که ابن مسعود تعویض برخی واژگان در آیات قرآن را مجاز میدانست، مشروط بر حفظ معنا. شرح ابویوسف به نقل از ابوحنیفه حکایتی را درباره این موضوع نقل میکند که ابن مسعود به یک غیر عربیزبان اجازه داده بود واژهای در آیه را با واژه مشابه دیگر جایگزین کند.
ابوحنیفه نیز بر مبنای همین دیدگاه ابن مسعود، فتوا داده بود که حتی عربزبانها هم میتوانستند قرآن را در نماز به زبان فارسی بخوانند، چرا که معنا حفظ میشود. برخی منابع، این دیدگاه ابوحنیفه را اجازهای عملی برای تسهیل اسلامآوردن مردم میدانند. اما برخی دیگر استنباط میکنند که ابوحنیفه میان لفظ و معنا در قرآن تمایز قائل بود.
در سده چهارم، دیدگاه قرائت قرآن به فارسی با عقیده «قرآن مخلوق» همخوان تلقی شد و حنفیان نگران شدند که چه بسا ابوحنیفه به ارتداد متهم شود. در سده پنجم نیز به دلیل مباحث مربوط به دلایل نبوت محمد، آنان احساس کردند باید از نظر پیشینیان خود دست کشیده و معجزه قرآن را در بیان عربی آن تعریف کنند. این مسئله باعث شد که حنفیان سعی کنند دیدگاه ابوحنیفه درباره قرآن فارسی را مجددا تفسیر کنند و آن را با ارتداکسی سنی هماهنگ سازند.
به هر حال، دیدگاه ابوحنیفه درباره قرآن فارسی بلافاصله مورد اعتراض قرار نگرفت. اما در سدههای بعد، با تغییرات فکری و ظهور جریانهای جدید درباره ماهیت قرآن، مکتب حنفی مجبور شد از آرای ابتدایی خود فاصله بگیرد.
در قرون سوم و چهارم هجری، بحثهای شدیدی درباره طبیعت قرآن بین دو مکتب اصلی اسلامی یعنی حنفیه و اهل حدیث درگرفت. این بحثها منجر به شکلگیری دو عقیده مهم درباره قرآن شد که با دیدگاه ابوحنیفه در تضاد بود.
اولین مسئله مهم، ماهیت قرآن بود. اهل حدیث معتقد بودند قرآن غیر مخلوق و کلام الهی است. اما در قرن سوم خلیفه مأمون تلاش کرد عقیده خلق بودن قرآن را تحمیل کند که با مخالفت اهل حدیث روبرو شد. سرانجام در عهد متوکل این عقیده به یک ارتدوکسی تبدیل شد.
دومین مسئله مهم، دعوی اعجاز قرآن بود. با توجه به ادعای مسیحیان و یهودیان درباره معجزات عیسی و موسی، مسلمانان میگفتند اعجاز محمد در قرآن است. آنها میگفتند با توجه به سبک و بلاغت قرآن، هیچکس نمیتواند آیات مشابه آن را تولید کند. این عقیده در قرن چهارم یکی از ارتدوکسیهای مسلمانان شد.
این دو عقیده یعنی غیرمخلوق بودن قرآن و دعوی اعجاز آن، با عقیده ابوحنیفه در تضاد بود. چرا که وی معتقد بود قرآن را میتوان به زبان فارسی ترجمه کرد. در حالی که طبق عقاید جدید، اعجاز قرآن شامل هم معنا و هم لفظ بود و جدا کردن آنها غیرممکن بود.
در قرن پنجم شدیدترین انتقادات به ابوحنیفه صورت گرفت. در این دوره، مکاتب حنفی و شافعی بر سر نفوذ سیاسی و اجتماعی رقابت میکردند. علمای شافعی بر این باور بودند که نظر ابوحنیفه مبنی بر امکان ترجمه قرآن، مساوی با اعتقاد به مخلوق بودن قرآن است که با عقیده رسمی در تضاد است. محمد بن ادریس شافعی و پیروانش با استناد به قرآن ۱۲:۲ تاکید میکردند که قرآن تنها به زبان عربی نازل شده است.
در هر حال، از سده پنجم هجری به بعد که اثبات نبوت محمد با معجزه زبانی قرآن پیوند خورد، حنفیان احساس کردند باید دیدگاه ابتدایی خود را درباره قرآن فارسی تغییر دهند. زیرا دیگر جدا کردن معنا از بیان زبانی قرآن ممکن نبود و منجر به انکار اثبات نبوت محمد میشد.
به رغم انتقادات شافعیان، مکتب حنفی همچنان گسترش یافت و به ویژه در مناطق مرکزی آسیا و ایران رشد کرد. اما واکنش متکلمان شافعی در آسیای میانه نیز شدت گرفت و آنها سعی کردند از طریق انتقاد از دیدگاه قرآن فارسی، مکتب حنفی را به سخره بگیرند.
ابوالمظفر السمعانی از جمله این متکلمان شافعی بود که پس از خروج از مکتب حنفی و گرویدن به مذهب شافعی، خود را وقف مبارزه با حنفیت کرد. او گفت که بر اساس اجماع علما، قرآن تنها باید به زبان عربی خوانده شود.
در قرون پنجم و ششم هجری، میان علمای مکتب حنفیه در مورد طبیعت و ماهیت قرآن اختلاف نظرهایی به وجود آمد. این اختلافات در واقع نتیجه انتقاداتی بود که به دیدگاه مخلوق بودن قرآن وارد میشد و همچنین حاصل تلاش برخی علما برای تثبیت نظریات جدیدی بود که میتوانست پذیرش بیشتری داشته باشد.
بر اساس نظریه ابوحنیفه، امکان ترجمه قرآن به زبان فارسی وجود دارد و نماز خواندن با ترجمه فارسی قرآن نیز مجاز است. اما این نظریه با دیدگاههای رایج در مکاتب دیگر مثل شافعی و مالکی در تضاد بود. در واقع اکثر علما بر این باور بودند که قرآن باید مطابق مصحف عثمانی خوانده شود تا نماز معتبر باشد. همچنین برخی زبان عربی را جزء لاینفک ماهیت قرآن میدانستند.
در مقابل این انتقادات و با توجه به اهمیت حفظ مکتب حنفیه، برخی علمای این مکتب مثل ابوالحسن القدوری و محمد بن احمد السرخسی تلاش کردند تا نظریه قرآن فارسی ابوحنیفه را توجیه کنند. القدوری با ارائه روایاتی از صحابه و تابعین مدعی شد که تغییرات لفظی در قرآن مجاز است منتها معنا نباید تغییر نکند. السرخسی نیز استدلال کرد که زبانهای مختلف خلق شدهاند اما کلام خدا خلق نشده است. بنابراین اعجاز قرآن تنها در معنای آن است نه زبان عربیاش.
اما برخی دیگر از علمای حنفی مانند علی بن محمد البزدوی و علی بن ابی بکر المرغینانی با این دیدگاهها مخالف بودند.
علی بن محمد البزدوی در کتاب اصول البزدوی به انتقاد از مکتب «قرآن معنایی» پرداخت و مدعی شد که ابوحنیفه خود دیدگاه دیگری داشته و قرآن را هم در زبان و هم در معنا معجزهآمیز میدانسته است. او با نسبت دادن این عقیده به ابوحنیفه میخواست که مشروعیت بیشتری به آن بدهد. علی بن ابی بکر مرغینانی در کتاب الهدایه که مرجع قضات و مفتیان حنفی بود ادعا کرد که ابوحنیفه در واقع از نظریه «قرآن فارسی» خود برگشته و به نظر همکارانش ابویوسف و الشیبانی روی آورده است که فقط غیر عرب زبانان را مجاز به قرائت نماز به زبان فارسی میدانستند.
تاکید بیشتر این دو عالم بر یکپارچگی طبیعت قرآن باعث شد تا نظریه «قرآن معنایی» رفته رفته کنار گذاشته شود، به طوری که اکثر علمای حنفی در اواخر قرن ششم بر این باور بودند که جایگاه معجزهآمیز قرآن هم وابسته به زبان عربی آن و هم وابسته به معنای آن است. این نظر به «نظریه یکپارچگی قرآن» معروف شد و به عنوان دیدگاه رسمی مکتب حنفیه شناخته شد.
با این تحولات، اختلافات میان علمای حنفی درباره طبیعت قرآن تا حدود زیادی برطرف شد. در واقع بررسی این رویدادها نشان میدهد که چگونه اعتقادات دینی در طول زمان تحت تاثیر اجتهادات مختلف علما قرار میگیرد و ممکن است تغییر کند تا با شرایط جدید و انتقادات وارده مطابقت پیدا کند. البته همواره سعی میشود تا این تغییرات به گونهای باشد که با آموزههای اصلی دین در تعارض قرار نگیرد. عواملی مثل مطابقت با اکثریت، تقویت معجزه پیامبری محمد و تایید عقاید مسلط عصر باعث این تغییر شده است.
مهمترین اقدامی که حنفیان بعدی برای تبرئه ابوحنیفه انجام دادند این بود که او را از باور به قرآن مخلوق مبرا سازند و او را به نظریه «قرآن یکپارچه» معتقد نشان دهند. از جمله علمایی که به طور قاطع از این نظریه حمایت کرد عبدالعزیز البخاری بود که در شرحی بر کتاب اصول البزدوی مکتب قرآن معنایی را غیر موثق دانست و به شدت از آن انتقاد کرد. البخاری در توضیح برگشت ابوحنیفه از مکتب قرآن فارسی، از روایتی نام برد که به گفته وی «صحیح» بود و از مردی به نام ابو عصمه نوح بن ابی مریم القرشی نقل شده بود.
تحقیق درباره زندگینامه ابوعصمه نوح بن ابی مریم القرشی نشان میدهد که او چرا تبدیل به شخصیت مهمی در این بحث شد. ابوعصمه دانشمندی جامعالاطراف بود که نخستین درسهایش را از پدربزرگش مقاتل بن سلیمان آموخت. از شاگردان ابوحنیفه و مکتب او بود ولی در عین حال به مذهب اهل حدیث تمایل داشت و از مخالفان سرسخت نظریه قرآن مخلوق بود. از یک طرف معتمد و محترم محسوب میشد و ولی از طرف دیگر از سوی ناقدان و محدّثان به تقلید و تزویر در احادیث متهم بود. با این حال، حنفیان بعدی به خاطر اینکه روایت او به موضعگیری آنان درباره ذات قرآن کمک میکرد، از او حمایت میکردند.
مقاله بر این نکته تاکید میکند که گزارش ابوعصمه مبنی بر توبه و پشیمانی ابوحنیفه از باور به قرآن مخلوق، تا سه قرن اول هجری ناشناخته بوده و در منابع اولیه حنفیه ذکر نشده است. با این حال، این گزارش برای حنفیان بعدی کارساز بود زیرا با کمک آن میتوانستند ابوحنیفه را از هرگونه ارتداد مبرا سازند. در نتیجه با گذشت زمان موقعیت ابوعصمه در میان حنفیان بالا گرفت و انتقادات وارده به او فراموش شد. حتی مورخان بزرگی چون ذهبی به دفاع از او برخاستند.
در نهایت مقاله به این نتیجه میرسد که گزارش ابوعصمه نقش مهمی در تغییر دیدگاه حنفیه نسبت به طبیعت قرآن داشته است. این گزارش با تبرئه ابوحنیفه از باور به قرآن مخلوق، مسیر را برای پذیرش دیدگاه اکثریت اهل سنت مبنی بر عدم خلق قرآن هموار کرد.
لطفا نظر خود را در مورد این مطلب بنویسید
نظرات شما
نظری برای این مطلب ثبت نشده است
مشاهده بیشتر
اطلاعات تماس
با عضویت در خبر نامه
از آخرین مطالب ما، باخبر شوید...