date شنبه ۱۴۰۲/۰۵/۲۸ views 261
اشتراک گذاری در Telegram Whatsapp Twitter Linkedin mail Facebook

book

نوع اثر مقاله

موضوع آثار تاریخی ابن سینا اندیشه اسلامی علم کلام فلسفه اسلامی کلام اسلامی کلام و فرق و ادیان متون اسلامی متون تاریخی

ناشر Cambridge University Press

نویسندهایمن شهاده

مجلهعلوم و فلسفه عربی: مجله ای تاریخی

صفحات 141–179

سال نشر 2005

شماره 15

عنوان انگلیسی FROM AL-GHAZĀLĪ TO AL-RĀZĪ: 6TH/12TH CENTURY DEVELOPMENTS IN MUSLIM PHILOSOPHICAL THEOLOGY

منبع

مروری بر مقاله «از غزالی تا رازی: تحولات قرن ۶ هـ./۱۲ م. در کلام فلسفی مسلمانان» نوشته ایمن شهاده

FROM AL-GHAZĀLĪ TO AL-RĀZĪ: 6TH/12TH CENTURY DEVELOPMENTS IN MUSLIM PHILOSOPHICAL THEOLOGY

معرفی کامل

مرکز و کتابخانه مطالعات اسلامی به زبان‌های اروپایی: مقاله «از غزالی تا رازی: تحولات قرن ۶ هـ./۱۲ م. در کلام فلسفی مسلمانان» را «ایمن شهاده» استاد تاریخ فکر و فلسفه اسلامی در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی نوشته است. این مقاله تحولات اندیشه کلامی مسلمانان در طول قرن ۶ هـ./۱۲ م. را بررسی می‌کند و بر گذار از الغزالی به الرازی تمرکز دارد. مدعای اصلی این است که رازی از طریق امتزاج تدریجی کلام و فلسفه پایه‌گذار ارکان عمده‌ای در کلام و الهیات اسلامی شد.

نویسنده با بحث درباره رویکرد غزالی به کلام آغاز می‌کند. در قیاس با متکلمان قبلی، غزالی جایگاه دانش کلام را مشخصا تنزل داد. او دو کارکرد اصلی برای کلام مشخص کرد:

  • دفاع از راست‌کیشی با نفی دیدگاه‌های متعارض. تحافت الفلاسفه او یک کلام کاملا سلبی و جدلی را بازنمایی می‌کند که هدفش صرفا نفی فلسفه است.
  • تدارک براهین قانع‌کننده برای عقاید راست‌کیشانه به منظور زدودن تردیدها. این رویکرد را در آثار کلامی آشتی‌جویانه‌تر او مثل اقتصاد می‌توان مشاهده کرد.

غزالی کاربرد منطق در کلام را عمدتا برای مقاصد جدلی و برای ایفای دو نقش بالا روا می‌دانست. با این حال، دفاع او از منطق قاطع نبود و حالت عمل‌گرایانه داشت. غزالی در اقتصاد به جای تکیه بر منطق قیاسی ارسطویی بر روش‌های استدلالی کلام سنتی تکیه داشت. نویسنده مقاله معتقد است ارائه‌ی منطق در آثار غزالی به اندازه کافی انقلابی نبود تا این رشته را بطور بنیادین متحول کند.

در فضای فکری پسا-غزالی در قرن ۶ هـ./۱۲ م.، علاقه به فلسفه به سرعت در میان حلقه‌های اصلی فکر اسلامی گسترش یافت. دانش‌اندوزان فقه و کلام با آثار فلسفی ابن سینا و ردیه‌ی ابوالبرکات البغدادی مواجه شدند. با این حال، تضاد آشکار بین فلسفه و کلام رسمی باعث ابهام در اندیشه ایشان شد. آثار اصلی موجود برای این مخاطبان، یعنی آثار ابن سینا و تحافت غزالی، از ریشه با هم در تعارض بودند. این مسئله یک نیاز فوری به یک کلام فلسفی جاافتاده به وجود آورد که بتواند فلسفه و کلام را بدون عدول از راست‌کیشی با هم تلفیق کند.

مقاله به دو نماینده گرایش فلسفه‌ستیزی غزالی‌مسلکانه اشاره می‌کند که در کنار سنت نوپای فلسفه در آن زمان وجود داشت:

  • ابن غیلان البلخی: او آثاری مانند حدوث العالم در نقد ابن سینا نوشت که مشخصا متاثر از روش جدلی و سلبی غزالی در تحافت بود. رویکرد او صرفا به دنبال نفی آرای ابن سینا بود و دغدغه تعامل فلسفی صحیح نداشت.
  • شرف‌الدین المسعودی: او هم آثاری در نقد ابن سینا تالیف کرد، ولی مقداری گشودگی در مقابل فلسفه نشان داد و پیشاهنگ تلفیق‌گرایی آینده فخرالدین رازی شد. کتاب شکوک او تاثیرات غزالی را با فلسفه‌گرایی ابوالبرکات ترکیب می‌کند.

فخرالدین الرازی تماس و مباحثه مستقیمی با این ناقدان غزالی‌مسلک داشت، همانطور که در مناظرات او ضبط شده است. او کلام کاملا جدلی ایشان را کندوکاو فکری ناشایست تلقی می‌کرد و آن را معطوف به کشف حقیقت نمی‌دانست. مقاله در ادامه سه تحول مهمی که رازی در کلام اسلامی پدید آورد بررسی می‌کند:

  • کلام و منطق: رازی در آثاری مثل نهایه العقود قاطعانه روش‌های استدلالی کلام سنتی را ضعیف، جدلی و نا-بدیهی می‌داند و رد می‌کند. او در عوض منطق ارسطویی را به‌عنوان تنها استاندارد ممکن برای نیل به قطعیت در کلام معرفی کرد. رازی منظما قالب‌های استدلالی مرسوم در کلام مثل «قیاس الطرد» و «قیاس العکس» را رد می‌کرد. هیچ یک از متکلمان قبلی دست به چنین تعمیرات اساسی در روش‌شناسی کلام نزده بودند. رازی پیشگام ترویج منطق برهانی در علم کلام بود.
  • کلام و فلسفه: رازی از مباحث به بعد یک تصور مشخصا فلسفی را درباره «غایت مابعدالطبیعی» کلام برگزید که عبارت بود از نیل به کمال فکری و سعادت از طریق معرفت خدا، و نه دفاع از راست‌کیشی. او در آثار خود صریحا مباحثی از کلام و فلسفه را با هم تلفیق می‌کند، و همزمان چارچوب سنتی علم کلام را تعدیل و اصلاح می‌کند. در مطالب این تلفیق‌گرایی به اوج خود می‌رسد، کتابی که نه ذیل کلام قابل طبقه‌بندی است و نه ذیل فلسفه.
  • مفهوم کمال بشری: رازی عقیده ابن سینا مبنی بر ضرورت معرفت عالم طبیعت برای نیل به کمال را رد می‌کرد. در عوض، او معتقد بود که کمال صرفا و صرفا در معرفت خدا نهفته است. این اعتقاد باعث شد او علومی را مستقیما به معرفت خدا ارتباط نمی‌یافت، خصوصا بخش زیادی از طبیعیات را، کم اهمیت بداند. این نکته از تاثیرات تصوف بر عقاید او هم حکایت می‌کند. این تلقی بدیع اساس تلفیق‌گری او بین کلام و فلسفه را شکل داد، که در نهایت منحصرا بر مابعدالطبیعه و کلام متمرکز شد.

مقاله در ادامه بررسی می‌کند که چگونه «فلسفه اسلامی» تلفیق‌یافته رازی در قامت یک گره‌گشایی مطلوب برای تعارضات بین فلسفه و کلام سنتی در قرن ۶ هجری پدیدار شد. اندیشه او کلام اسلامی را تا بدان پایه متحول کرد که کلام پیشا-رازی ناگهان منسوخ شد. آثار کلامی بعدی عمدتا با ارجاع به مدل پیشگامانه رازی تالیف شد، و او را به چهره‌ای بنیان‌گذار در کلام همچون جایگاه ابن سینا در فلسفه تبدیل کرد.

مقاله در پایان تاثیر عظیم کلام فلسفی رازی بر جریان‌های فکری بعدی را بررسی می‌کند:

  • انتقاد از سوی مخالفانی همچون ابن تیمیه بر میزان تحول‌آفرینی رازی در حوزه کلام اسلامی صحه می‌گذارد.
  • تقریبا تمام آثار کلامی بعدی الگوی رازی در تلفیق منطق برهانی با مابعدالطبیعه را اتخاذ کردند. کتاب‌هایی مثل مواقف الایجی مستقیما متاثر از نهایه و محصل رازی بود.
  • مرزبندی پسا-رازی بین «کلام کهن» جدلی و «کلام نو» فلسفی تثبیت شد. متفکرانی همچون الطوسی مدعی شدند محصل رازی تنها الگوی عملی برای مطالعه کلام اسلامی است.
  • تلاش‌های بعدی برای پروریدن اصول کلام مشخصا سنت‌گرا در واکنش به فلسفه رازی بر استحکام جایگاه او به عنوان هنجار جدید در کلام صحه می‌گذارد.
comments

لطفا نظر خود را در مورد این مطلب بنویسید

message
message
message

نظرات شما

نظری برای این مطلب ثبت نشده است