date پنج شنبه ۱۳۹۹/۰۸/۱۵ views 723
اشتراک گذاری در Telegram Whatsapp Twitter Linkedin mail Facebook

آسیب‏‌شناسى پژوهش فایرستون درباره ابراهیم (ع)

معرفی کامل

چکیده

شناخت دقیق آراء خاورشناسان درباره معارف اسلامى و نقد علمى دیدگاه هاى آنان براى ما مسلمانان ضرورتى انکارناپذیر است. به همین منظور، راقم این سطور در مقاله حاضر تلاش کرده تا به معرفى و آسیب شناسى پژوهش فایرستون درباره حضرت ابراهیم(علیه السلام) بپردازد.

روش تحقیق در این پژوهش مطالعه اسنادى و رویکرد آن تحلیلى ـ انتقادى است؛ این بدان معنا نیست که از روش هاى توصیفى استفاده نشده است. اگرچه بررسى دیدگاه هاى فایرستون در خصوص حضرت ابراهیم مرکز توجه و تحلیل بوده، اما براى تکمیل این تحقیق در مواقع موردنیاز از نظرات عالمان مسلمان استفاده شده است. پژوهش فایرستون گویاى تتبع بسیار وى در منابع اسلامى است، اما اشتباه هاى غیرقابل اغماض او نشان مى دهد که وى به همه منابع معتبر اسلامى مربوط به ابراهیم علیه السلام، به ویژه منابع شیعى، دسترسى و یا اشراف نداشته است. فایرستون به دلیل مراجعه یک سویه به منابع اهل سنت، از پرداختن به دیدگاه هاى مکتب اهل بیت در خصوص حضرت ابراهیم غافل گردیده است، و همین امر از اعتبار اثر وى مى کاهد.

کلیدواژه ها: ریووین فایرستون، ابراهیم، ذبیح، انبیاى صاحب کتاب، بت پرستى پدر ابراهیم، آزر، اقتباس قرآن از عهدین.

مقدّمه

خاورشناسان حاصل پژوهش هاى خود را درباره معارف اسلامى در قالب مقالات، کتاب ها و دائره المعارف ها به جهان علم عرضه کرده اند. شناخت دقیق این آثار و دیدگاه هاى مطرح شده در ضمن آن ها، ضرورتى انکارناپذیر به نظر مى رسد؛ چه اینکه در پس نگارش برخى از این آثار، اهداف استعمارى و تبشیرى نهفته است. افزون بر این، در لابه لاى مطالب مطرح شده در این آثار، شبهات و انتقادهایى درباره معارف اسلامى و قرآنى به چشم مى خورد. لزوم شناخت صحیح اسلام پژوهى امروز در غرب، آن گاه دوچندان مى شود که به یاد آوریم عالمان مسلمان در گذشته، همواره خود را به پاسخ گویى انتقادها و اعتراض هاى یهود و نصارا ملزم مى دانستند؛ چنان که امامان بزرگوار شیعه، از جمله امام صادق و امام رضا علیهماالسلام از پیشگامان مناظره با مخالفان اسلام و پیروان دیگر ادیان بودند. آنان با حضور در مجالس مناظره، شبهه ها و پرسش هاى اهل کتاب و زنادقه را پاسخ مى گفتند. در مراکز پژوهشى علوم اسلامى ایران، دیدگاه هاى خاورشناسان درباره معارف اسلامى چندان مورد بررسى قرار نگرفته است. در این زمینه، نگارنده این سطور در نوشتار حاضر تلاش کرده به معرفى و آسیب شناسى مقاله «ابراهیم علیه السلام» در دائره المعارف قرآن لیدن بپردازد.

ریووین فایرستون

براى آشنایى با نویسنده مقاله «ابراهیم علیه السلام»، در آغاز اطلاعاتى درباره زندگینامه علمى او ارائه مى شود.

زیست شناخت

ریووین فایرستون دکترى خود را از دانشگاه نیویورک در سال ۱۹۸۸ دریافت کرد. وى در مدرسه عالى هیبرو یونیین (Hebrew Union) استاد یهودیت و اسلام در قرون وسطاست. فایرستون، مرکزى را براى بررسى چالش هاى فکرى میان اسلام و یهودیت بنیان نهاد. او در حوزه دین پژوهى به عنوان متخصص روابط میان اسلام و یهودیت شناخته مى شود. وى در سرزمین هاى اشغالى و مصر زیست و به اروپا، آسیا و خاورمیانه مسافرت کرد و در آن مناطق سخنرانى هاى مفصلى ایراد نمود. برخى از موضوعات سخنرانى هاى فایرستون به شرح زیر است: ۱. شهر مقدس اورشلیم از آنِ کیست؛ یهودیت، مسیحیت یا اسلام؟ ۲. چه کسانى واقعا امت برگزیده اند؟ ۳. قدرت الهى و خشونت بسیار؛ جهاد در یهودیت، مسیحیت و اسلام ۴. با توجه به متون طراز اول، اسلام درباره یهودیان و یهودیت چه مى گوید؟ ۵. محمد، قرآن و مسئله یهودیت؛ ۶. قرآن و کتاب مقدس ۷. آیا ابراهیم علیه السلام نخستین یهودى یا مسیحى یا مسلمان بود؟ بررسى تطبیقى این مسئله از نگاه یهود، مسیحیت و اسلام ۸. تاریخ واقعى روابط میان یهودیان و مسلمانان.

آثار

فایرستون هفت کتاب و بیش از هشتاد مقاله علمى را به رشته تحریر درآورده است. مهم ترین آثار وى بدین قرارند:

– The Death and Resurrection of Jewish Holy War.
نابودى و احیاى جهاد در یهودیت

– An Introduction to Islam for Jews, Jewish Publication Society, 2008.
معرفى اسلام براى یهودیان
– “Enemies”, in Encyclopaedia of the Quran; Leiden, Brill, 2002.
«دشمنان»

– Children of Abraham: An Introduction to Judaism for Muslims; NewYork, Ktav, 2001.
فرزندان ابراهیم علیه السلام: معرفى یهودیت براى مسلمانان
– “Ishmael”, in Encyclopaedia of the Quran; Leiden, Brill, 2002.
«اسماعیل» (این اثر توسط حسن رضایى هفتادر ترجمه شده و در حال چاپ است.)

– Jihad: The Origin of Holy War in Islam; NewYork, Oxford University Press, 1999. جهاد: خاستگاه جهاد در اسلام
– “Midian”, in Encyclopaedia of the Quran, Leiden, Brill, 2003.
«مدین»

– Journeys in Holy Lands: The Evolution of the Abraham-Ishmael Legends in Islamic Exegesis Albany, NY, State University of NewYork Press, 1990.
مسافرت ها به سرزمین هاى مقدس: تحول افسانه هاى مربوط به ابراهیم علیه السلام و اسماعیل در تفاسیر اسلامى

– “Abraham”, in Encyclopaedia of the Quran; Leiden, Brill, 2001.
«ابراهیم علیه السلام»

محتواى مقاله ابراهیم علیه السلام

در ذیل، خلاصه اى از مطالب مدخل «ابراهیم علیه السلام» بیان مى شود:

اوصاف ابراهیم علیه السلام در قرآن

فایرستون اوصاف ابراهیم علیه السلام را در قرآن برمى شمارد و مى نویسد: اشاره به ابراهیم علیه السلام در قرآن به اشکال متعدد و در بافت هاى بسیار متنوعى صورت مى گیرد. القاب بسیارى به او منسوب مى شود. ابراهیم، «بسیار راستگو» (مریم: ۴۱) توصیف مى شود. او کسى است که «دِین خود را به تمامى ادا کرده است» (نجم: ۳۷). لقب قرآنى او در آیه ۱۲۵ سوره «نساء» خلیل اللّه است. شهر حبرون که معمولاً مزار ابراهیم علیه السلام قلمداد شده، در زبان عربى الخلیل نامیده مى شود که نام خود را از همین لقب قرآنى گرفته است. ابراهیم علیه السلام، حنیف نیز نامیده مى شود که معمولاً به «پاک آیین» ترجمه مى گردد و در هشت آیه قرآنى به کار رفته است (بقره: ۱۳۵؛ آل عمران: ۶۷و۹۵؛ نساء: ۱۲۵؛ انعام: ۷۹و۱۶۱؛ نحل: ۱۲۰و۱۲۳). توصیف ابراهیم علیه السلام به عنوان حنیف که به کرّات همراه با عبارت «آیین ابراهیم» صورت مى گیرد (آل عمران: ۹۵؛ بقره: ۱۳۰و۱۳۵؛ نساء: ۱۲۵؛ انعام: ۱۶۱؛ یوسف: ۳۸؛ نحل: ۱۲۳؛ حج: ۷۸)، این گمان را در میان مسلمانان و محققان غربى قوت بخشیده که احتمالاً در عربستان قبل از بعثت محمد صلى الله علیه و آله، یک نوع توحید بومى ابراهیمى وجود داشته است (Firsstone, 2001, v.1, p. 5-6).

او زیارتگاهى مقدس یعنى خانه خداوند را بنا مى نهد (بقره: ۱۲۵ـ۱۲۷). ابراهیم علیه السلام تلویحا قدرت خداوند را زیرسؤال مى برد و در پاسخ به او گفته مى شود که پرندگانى را تکه تکه و مخلوط کند (بقره: ۲۶۰). فرستادگان خداوند به ملاقات ابراهیم علیه السلام مى روند و تولد قریب الوقوع یک پسر را به او و همسرش اعلام مى کنند و سپس رهسپار هلاک قوم لوط مى شوند (هود: ۶۹ـ۷۶؛ حجر: ۵۱ـ۵۹؛ عنکبوت: ۳۱؛ ذاریات: ۲۴ـ۳۰).

مشهورترین روایت قرآنى از ابراهیم علیه السلام، قصه بت شکنى اوست (انعام: ۷۴ـ۸۴؛ مریم: ۴۱ـ۵۰؛ انبیاء: ۵۱ـ۷۳؛ شعراء: ۶۹ـ۸۶؛ عنکبوت: ۱۶ـ۲۷؛ صافات: ۸۳ـ۹۸؛ زخرف: ۲۶ـ۲۷؛ ممتحنه: ۴). در آیات ۷۵تا۷۹ سوره «انعام»، ابراهیم علیه السلام یگانگى خداوند را از طریق تفکر منطقى و مشاهده طبیعت درمى یابد؛ قصه اى که قدمتى طولانى دارد (۶-۷ Ibid., p.). ابراهیم علیه السلام آزمایش هاى متعددى را پشت سر مى گذارد و سربلند بیرون مى آید (بقره: ۱۲۴؛ صافات: ۱۰۶).

ابراهیم علیه السلام و اسماعیل دیوارهاى خانه خدا را استوار مى سازند و از خداوند استدعا مى کنند که آنان و فرزندانشان را تا ابد «قومى تسلیم فرمان خداوند» قرار دهد و به ایشان آداب صحیح حج نشان دهد (بقره: ۱۲۷ـ۱۲۸). خداوند به ابراهیم علیه السلام فرمان مى دهد که رسما حج مکه را اعلام کند (حج: ۲۶ـ۲۷).

از آن رو که دین محمد صلى الله علیه و آله همان دین ابراهیم علیه السلام است (حج: ۷۸)، آن دسته از یهودیان که به انکار [حضرت] محمد صلى الله علیه و آله و دین او برمى خیزند، در واقع، دین خود را انکار مى کنند. اهل کتاب، به رغم ارتباط تنگاتنگ ابراهیم علیه السلام با مکه، قداست مکه را انکار مى نمایند (آل عمران: ۹۵ـ۹۸) ((Ibid., p. 7.

وقایع زندگى ابراهیم علیه السلام در روایات

فایرستون به مدد اطلاعات حاصل از احادیث، قصص الأنبیاء و تاریخ، داستان زندگى ابراهیم علیه السلام را در سه قسمت دنبال مى کند و مى گوید: قسمت نخست داستان ابراهیم علیه السلام در بین النهرین، زادگاه وى، قسمت دوم در حوالى اورشلیم و قسمت سوم در مکه و پیرامون آن رخ مى دهد. این سه سرزمین، بر حسب قداست مراتب متفاوتى دارند و مقدس ترین سرزمین در آخر ذکر شده است. بخش نخست داستان زندگى ابراهیم علیه السلام با پیش گویى هاى منجمان درباره تولد عنقریب ابراهیم علیه السلام در بین النهرین آغاز مى شود. نمرود پادشاه تلاش مى کند با به کار بستن دسیسه هاى بى شمار از تولد دشمن جان خویش جلوگیرى کند، اما تمامى این دسیسه ها به شکست مى انجامد. طفولیت و جوانى ابراهیم علیه السلام با نشانه ها و حوادث معجزه آسایى همراه است. وى در همان اوان کودکى، با کمک هوش و ذکاوت مادرزادى خود پى مى برد که نه بت ها و نه حتى خورشید و ماه هیچ کدام، نمى توانند خدا باشند. ابراهیم علیه السلام بت هاى نمرود پادشاه را نابود مى کند. در نتیجه، قرار مى شود که او را زنده زنده بسوزانند، اما وى به طرز معجزه آسایى از میان شعله ها جان سالم به در مى برد. در برخى روایات، ساره همسر ابراهیم علیه السلام، دختر پادشاه هاران معرفى مى شود که معناى کلمه عبرى «ساره» به معناى «شاهزاده» را توجیه مى کند.

ابراهیم علیه السلام در شهر سباع، حوالى اورشلیم، اقامت مى گزیند و در آنجا چاهى حفر مى کند و پرستشگاهى بنا مى نهد. اهالى شهر در حق او بدرفتارى مى کنند تا آنجاکه ابراهیم علیه السلام از آن شهر کوچ مى کند و چاه آب بلافاصله خشک مى شود. پس از این واقعه، اهالى شهر به دنبال ابراهیم علیه السلام مى روند و از او طلب بخشش مى کنند. ابراهیم علیه السلام هفت بز به آنها مى دهد تا به درون چاه بیفکنند و به این ترتیب چاه پر آب مى شود (Ibid., p.8-9). پس از این حوادث، وقایع زندگى ابراهیم علیه السلام در مکه دنبال مى شود. بعد از تولد اسماعیل، حسادت ساره نسبت به هاجر فزونى مى گیرد و ابراهیم علیه السلام را وادار مى کند که این دو زن را از هم جدا سازد. او شخصا هاجر و اسماعیل را به مکه مى برد و در آنجا آنان را در سایه یک بوته خار به امان خدا رها مى کند و آن گاه به سوى خانواده خویش در شام (فلسطین) بازمى گردد. هاجر که هیچ آبى در مکه نمى جوید، نمى تواند شکم طفل خویش را سیر کند و به تدریج نشانه هاى ضعف در چهره پسرک نمایان مى شود. هاجر پسر را رها مى کند و در طلب آب نومیدانه میان تپه هاى مجاور صفا و مروه مى دود. این عمل هاجر، بعدها مبناى «سعى صفا و مروه» در آداب حج شد. هنگامى که تمامى امیدها رنگ مى بازد، فرشته اى آنان را نجات مى دهد که گاه جبرئیل قلمداد شده است. فرشته، زمین را مى کند و از دل زمین چشمه اى جوشیدن مى گیرد که به چشمه مشهور زمزم در شهر مکه بدل مى شود. ابراهیم علیه السلام از احوالات پسر خویش در مکه غافل نیست و سه مرتبه براى دیدن او به مکه مى رود، اما در دو سفر نخست، موفق به دیدار اسماعیل نمى گردد.

در نخستین سفر، ابراهیم علیه السلام به جاى اسماعیل با همسر ناسازگار و ترش روى او روبه رو مى شود. ابراهیم علیه السلام پیام رمزگونه به زن مى دهد تا به اسماعیل برساند و در این پیام نارضایتى خود را از این زن اعلام مى کند. اسماعیل در کمال وظیفه شناسى، زن را طلاق مى دهد و دوباره ازدواج مى کند. در سفر دوم، ابراهیم علیه السلام همسر اسماعیل را زنى محترم و مهمان نواز مى یابد و این بار هم از طریق پیامى رمزگونه، رضایت خود را از این زن به پسرش اعلام مى کند. بنابر بعضى روایات، در خلال این ملاقات، ابراهیم علیه السلام روى صخره اى مى ایستد که بعدها به «مقام ابراهیم» مشهور شده و رد پاى وى بر آن نقش مى بندد. در سفر سوم، ابراهیم علیه السلام اسماعیل را در خانه مى یابد و آن گاه به منظور اطاعت فرمان خداوند، به اتفاق یکدیگر کعبه را بنا مى نهند. سپس ابراهیم علیه السلام تمامى انسان ها را به انجام عمل حج خانه خدا فرامى خواند.

در روایت کاملاً متفاوتى از سلسله حوادث مکه، ابراهیم علیه السلام به اتفاق هاجر و اسماعیل به منظور اطاعت امر خداوند، یعنى ساخت کعبه، روانه مکه مى شوند. در طول راه، موجودى غیرطبیعى به نام «سکینه» یا ابرى جادویى آنها را راهنمایى مى کند و به محل دقیق ساختن کعبه مى رساند. در برخى روایات، ابراهیم علیه السلام و اسماعیل شالوده هاى باستانى کعبه را مى یابند که اصلاً براى [حضرت ]آدم ساخته شده بوده و خداوند به منظور جلوگیرى از هتک حرمت کعبه توسط توفان نوح، آن را جابه جا کرده بود. مطابق برخى روایات که چندان منسجم نیستند، ابراهیم علیه السلام نخستین حج نمونه را به جاى مى آورد.

در برخى روایات، چنین نقل شده که شیطان در محل چندین توقف گاه عبادى حج، بر ابراهیم علیه السلام ظاهر مى شود و ابراهیم علیه السلام در نهایت، با پرتاب سنگ در نزدیکى سه ستون سنگى او را از خود مى راند. عمل پرتاب سنگ به این ستون ها به عنوان بخشى از مناسک حج، تا به امروز ادامه داشته است. روایت قرآن از قربانى شدن پسر ابراهیم علیه السلام، در متون تفسیرى، شاخ و برگ بسیارى یافته است.

پسر ابراهیم علیه السلام (که هویت او موضوع مناقشات فراوان میان مفسران قرآن بوده است) باخبر مى شود که قربانى خواهد شد. او در پاسخى تکان دهنده از پدر خویش مى خواهد دست و پایش را محکم ببندد تا تقلاى چندانى نکند، جامه اش را از تن بگیرد تا آغشته به خون نشوند و پیراهن او را به نزد مادرش ببرد تا تسلاى دل او باشد. ابراهیم علیه السلام فرزند خود را مى بوسد و خاک از اشک هاى آنها خیس مى شود. ابراهیم علیه السلامکارد را بر گلوى پسر خویش مى گذارد، اما درمى یابد که نمى تواند سر او را ببرد؛ زیرا کارد به طرز معجزه آسایى در دستان او تغییر جهت داده و لبه کند آن بر گلوى اسماعیل قرار مى گیرد. در روایات دیگر آمده است که ناگهان یک صفحه مسى نفوذناپذیر دورتادور گردن اسماعیل تشکیل مى شود. مطابق برخى روایات، ابراهیم علیه السلام، چندین مرتبه تلاش مى کند تا فرمان خدا را به انجام برساند، اما این معجزات هر بار مانع او مى شوند. سرانجام، ابراهیم علیه السلام با قربانى کردن یک قوچ، آزادى فرزند خویش را به دست مى آورد و عده اى این قوچ را همان قوچى دانسته اند که هابیل براى خداوند قربانى نمود و به همین خاطر در بهشت جاودان شد (Ibid, p. 9-10).

بررسى مقاله ابراهیم علیه السلام

مدخل «ابراهیم علیه السلام» نکات مثبت و منفى دارد. مهم ترین امتیاز مقاله «ابراهیم علیه السلام» آن است که فایرستون از آیات قرآن استفاده فراوان به عمل آورده و تقریبا براى هر مطلبى به آیه اى از قرآن استناد مى کند. این مطلب نشان دهنده تسلط فراوان نویسنده به قرآن است.

در مدخل «ابراهیم علیه السلام» نقاط ضعفى وجود دارد که در زیر به آنها اشاره مى شود:

ابراهیم علیه السلام جد قوم اسرائیل

فایرستون، ابراهیم علیه السلام را جد قوم اسرائیل مى داند و مى نویسد: در حدود ۲۴۵ آیه از ۲۵ سوره قرآن به ابراهیم علیه السلام ، جد قوم اسرائیل، اشاره مى شود (Ibid, p.5).

بررسى:
حضرت ابراهیم علیه السلام، هم جد قوم اسرائیل و هم جد مسلمانان است؛ زیرا خداوند مى فرماید: «وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّهَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِن قَبْلُ وَفِی هَذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدا عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ»(حج: ۷۸)؛ و در راه خدا چنان که حق جهاد [در راه] اوست جهاد کنید، اوست که شما را [براى خود] برگزیده و در دین بر شما سختى قرار نداده است. آیین پدرتان ابراهیم [نیز چنین بوده است ]او بود که قبلاً شما را مسلمان نامید، و در این [قرآن نیز همین مطلب آمده است] تا این پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید.

همان گونه که مى دانیم، اسماعیل فرزند بزرگ حضرت ابراهیم علیه السلام جد اعراب است و اسحاق فرزند دیگر حضرت ابراهیم علیه السلام پدر یعقوب بوده که یعقوب همان اسرائیل مى باشد.

پیامبران صاحب کتاب

نویسنده درباره پیامبران صاحب کتاب مى نویسد: در قرآن، ابراهیم و موسى، تنها پیامبرانى هستند که به صراحت صاحب کتاب ذکر شده اند (نجم: ۳۶ـ۳۷؛ اعلى: ۱۸ـ۱۹) ((Ibid, p .5.

بررسى:
در قرآن، علاوه بر حضرت ابراهیم و حضرت موسى علیهماالسلام، پیامبران دیگرى هم به صراحت، صاحب کتاب معرفى شده اند. حضرت داوود، حضرت عیسى و پیامبر خاتم، از این دسته اند. در ذیل، به برخى از این آیات اشاره مى شود:

ـ «وَآتَیْنَا دَاوُودَ زَبُورا» (نساء: ۱۶۳؛ اسراء: ۵۵)؛ و به داوود زبور بخشیدیم.

ـ «وَقَفَّیْنَا عَلَى آثَارِهِم بِعَیسَى ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاهِ وَآتَیْنَاهُ الإِنجِیلَ فِیهِ هُدىً وَنُورٌ وَمُصَدِّقا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاهِ وَهُدىً وَمَوْعِظَهً لِلْمُتَّقِینَ» (مائده: ۴۶)؛ و عیسى پسر مریم را به دنبال آنان [پیامبران دیگر] درآوردیم، درحالى که تورات را که پیش از او بود تصدیق داشت، و به او انجیل را عطا کردیم که در آن، هدایت و نورى است و تصدیق کننده توراتِ قبل از آن است، و براى پرهیزگاران رهنمود و اندرزى است.

ـ «ثُمَّ قَفَّیْنَا عَلَى آثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّیْنَا بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ وَآتَیْنَاهُ الْإِنجِیلَ» (حدید: ۲۷)؛ آن گاه به دنبال آنان پیامبران خود را، پى در پى، آوردیم، و عیسى پسر مریم را در پى [آنان ]آوردیم و به او انجیل عطا کردیم.

ـ «وَلَقَدْ آتَیْنَاکَ سَبْعا مِنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» (حجر: ۸۷)؛ و به راستى، به تو سبع المثانى [سوره فاتحه ]و قرآن بزرگ را عطا کردیم.

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: یکصد و چهار کتاب از جانب خدا فرستاده شده که ده کتاب از آنها بر آدم، پنجاه کتاب بر شیث و سى کتاب بر ادریس نازل شد، و بعد تورات به موسى و انجیل به عیسى و زبور به داوود ارزانى گردید (طبرسى، ۱۳۷۲، ج ۱۰، ص ۷۲۲).

ذبیح کیست؟

فایرستون درباره اینکه کدام یک از فرزندان ابراهیم علیه السلام ذبیح بوده، مى نویسد: «مطالعه کمّىِ متون تفسیرى اولیه، نشان مى دهد که اکثر مفسران قرآن تا اواسط قرن دوم هجرى (نهم میلادى) اسحاق را قربانى موردنظر مى دانستند، اما بعدها انتخاب اسماعیل فزونى گرفت و این رویه تا به امروز پابرجا بوده است (Firsstone, 2001, v.1, p. 10).

بررسى:
به نظر مى رسد اسماعیل ذبیح بوده که براى اثبات آن دلایل زیر ارائه مى شود:

۱. در قرآن به اسماعیل، «صابر» اطلاق شده نه به اسحاق: «سَتَجِدُنِی إِن شَاءاللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ» (صافات: ۱۰۲)؛ ان شاءالله مرا از شکیبایان خواهى یافت. نیز مى فرماید: «وَإِسْمَاعِیلَ وَإِدْرِیسَ وَذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِنَ الصَّابِرِینَ» (انبیاء: ۸۵)؛ و اسماعیل و ادریس و ذوالکفل را [یاد کن ]که همه از شکیبایان بودند. این صبر اسماعیل بر ذبح بوده است (مجلسى، ۱۴۰۳ق، ج ۱۲، ص ۱۳۲؛ فخررازى، ۱۴۲۰ق، ج ۲۶، ص ۳۴۷).

۲. اسماعیل به دلیل استقامت و بردبارى در اطاعت فرمان خداوند به قربانى اش شایستگى مدال «حلیم» را نیز یافت (زمانى، ۱۳۸۵، ص ۵۱۴). از سیاق آیات قرآن که مربوط به تولد فرزندان ابراهیم علیه السلام است فهمیده مى شود هرکجا که خداوند به غلام حلیم بشارت داده، منظور اسماعیل است و هرکجا به غلام علیم بشارت داده، مقصود اسحاق است (سیدرضا، ۱۳۸۳، ص ۱۹۱؛ شنقیطى، ۱۴۱۷ق، ج ۴، ص ۳۳۷ـ۳۳۸). پس در آیات ۱۰۱ـ۱۰۷ سوره «صافات» که بشارت به غلام حلیم داده شده و سپس ماجراى ذبح بیان مى گردد، غلام حلیم، اسماعیل است (طباطبائى، ۱۴۱۷ق، ج ۱۰، ص ۳۳۵؛ ج ۱۷، ص ۱۵۵؛ مجلسى، ۱۴۰۳ق، ج ۱۲، ص ۱۳۳؛ فخررازى، ۱۴۲۰ق، ج ۲۶، ص ۳۴۷).

۳. چون مکان ذبح در مکه، و حضرت اسماعیل در آنجا بوده و همراه پدر کعبه را تجدید بنا کرد، پس اسماعیل ذبیح است. اصمعى گوید: «از اباعمروبن علاء پرسیدم ذبیح چه کسى بود؟ گفت: عقلت کجا رفته؟ اسحاق کى به مکه آمده است؟ اسماعیل در مکه بود که همراه پدرش کعبه را بنا کرد و محل ذبح هم در مکه بوده است» (طبرسى، ۱۳۷۲، ج ۸، ص ۷۰۸؛ مجلسى، ۱۴۰۳ق، ج ۱۲، ص ۱۳۲؛ فخررازى، ۱۴۲۰ق، ج ۲۶، ص ۳۴۷).
امام باقر علیه السلام فرمود: مکان ذبح، جمره وسطا بوده است (کلینى، ۱۳۶۵، ج ۴، ص ۲۰۸ـ۲۰۹).

۴. چنان که پیش تر گذشت فایرستون بیان مى کند: «مطالعه کمّىِ متون تفسیرى اولیه، نشان مى دهد که اکثر مفسران قرآن تا اواسط قرن دوم هجرى اسحاق را قربانى موردنظر مى دانستند (Firsstone, 2001 ,v.1, p.10).
مشخص نیست که وى این مطلب را از کجا بیان مى کند، حال آنکه اکثر صحابه، تابعیان و تبع آنان، قایل به ذبیح بودن اسماعیل اند. سیوطى در رساله «القول الفصیح فى تعیین الذبیح» گفته است: ابن عمر، ابوهریره، ابوالطفیل، سعیدبن جبیر، مجاهد، شعبى، یوسف بن مهران، حسن بصرى، محمدبن کعب قرظى، سعیدبن مسیب، ابوجعفر باقر، ابوصالح، ربیع بن انس، کلبى، ابوعمروبن علا، احمدبن حنبل و اکثر محدثان گفته اند که ذبیح،اسماعیل بوده نه اسحاق(آلوسى،۱۴۱۵ق،ج۱۲،ص۱۲۸).
ابن اسحاق، سهیلى و ابن سلام جمحى در کتاب طبقات الشعراء گفته اند: عمر، ابن مسعود، مسروق، عکرمه، سعیدبن جبیر، مجاهد، عطاء، شعبى، مقاتل، عبداللّه بن عمر، ابن میسره، زیدبن اسلم، عبداللّه بن شقیق، زهرى، ابن ابى برده، مکحول، عثمان، سدى، حسن، قتاده و… قایل به ذبیح بودن اسماعیل بوده اند(فخررازى، ۱۴۲۰ق، ج۲۶،ص۳۴۷؛مجلسى،۱۴۰۳ق،ج۱۲،ص۱۳۲).

۵. روایاتى که از طریق شیعه از اهل بیت علیهم السلام نقل شده، ذبیح را اسماعیل مى دانند (طباطبائى، ۱۴۱۷ق، ج ۷، ص ۲۳۲). بعضى از روایات اهل بیت که اسحاق را ذبیح قلمداد مى کنند حمل بر تقیه مى شوند (همان، ج ۱۷، ص ۱۵۵؛ مجلسى، ۱۴۰۳ق، ج ۱۲، ص ۱۳۵).

در ذیل، به برخى از روایاتى که حاکى از ذبیح بودن اسماعیلند اشاره مى شود:

الف. در زیارت امام رضا علیه السلام آمده است: «السَّلَام عَلَیکَ یا وَارِثَ إِسْمَاعِیلَ ذَبِیحِ اللَّهِ» (صدوق، ۱۳۷۸ق، ج ۲، ص ۲۶۹).

ب. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: «أَنَا ابْنُ الذَّبِیحَینِ»، و در ادامه بیان کرد که منظور از «الذَّبِیحَینِ» إِسْمَاعِیلَ بْنَ ابراهیم الْخَلِیلِ وَ عَبْدَاللَّهِ بْنَ عَبْدِالْمُطَّلِب است(همان،ج۱،ص۲۱۰).

ادعاى ذبیح بودن اسحاق از کعب الأحبار منشأ گرفته است (ابن کثیر، ۱۴۱۹ق، ج ۷، ص ۲۸).

یهودیان به رغم آنکه مى دانستند اسماعیل ذبیح بوده، به خاطر حسادت بر عرب، ادعاى ذبیح بودن اسحاق را مطرح کردند (طبرسى، ۱۳۷۲، ج ۸، ص ۸۰۷؛ مجلسى، ۱۴۰۳ق، ج ۱۲، ص ۱۳۴).

نسبت آزر با ابراهیم علیه السلام

فایرستون درباره نسبت آزر با ابراهیم علیه السلام مى نویسد: در آیه ۷۴ سوره «انعام»، ابراهیم علیه السلام پدر خویش را آزر مى خواند (Firsstone, 2001, v.1, p. 7).

بررسى:
خداوند مى فرماید: «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لأَبِیهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَاما آلِهَهً إِنِّی أَرَاکَ وَقَوْمَکَ فِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ» (انعام: ۷۴)؛ و [یاد کن] هنگامى را که ابراهیم به پدر خود آزر گفت: آیا بتان را خدایان [خود] مى گیرى؟ من همانا تو و قوم تو را در گمراهى آشکارى مى بینم.

کلمه «أب» در لغت عرب غالبا بر پدر اطلاق مى شود و گاهى به جد مادرى و عمو و همچنین مربى و معلم و کسانى که براى تربیت انسان به نوعى زحمت کشیده اند نیز گفته شده است (ابن منظور، بى تا، ماده أبو؛ طریحى، ۱۳۶۲، ماده أبو؛ مکارم شیرازى و همکاران، ۱۳۷۴، ج ۵، ص ۳۰۳؛ فخررازى، ۱۴۲۰ق، ج ۱۳، ص ۳۳؛ ابن شهرآشوب، ۱۳۲۸، ج ۱، ص ۲۲۳)، ولى شک نیست که به هنگام اطلاق این کلمه، اگر قرینه اى در کار نباشد، قبل از هر چیز «پدر» به نظر مى آید.

اکنون این سؤال مطرح مى شود که آیا به راستى آیه مذکور مى گوید: آن مردِ بت پرست که آزر نام داشت پدر ابراهیم بوده است؟ جمعى از مفسران اهل سنت به این سؤال پاسخ مثبت گفته و آزر را پدر واقعى ابراهیم علیه السلام مى دانند، درحالى که تمام مفسران و دانشمندان شیعه معتقدند: آزر پدر ابراهیم علیه السلام نبود، بعضى او را پدرِ مادر و بسیارى او را عموى ابراهیم علیه السلام دانسته اند (مکارم شیرازى و همکاران، ۱۳۷۴، ج ۵، ص ۳۰۳؛ طباطبائى، ۱۴۱۷ق، ج ۷، ص ۱۶۲ـ۱۶۵؛ طوسى، بى تا، ج ۴، ص ۱۷۵).

قرائنى وجود دارد که نظر دانشمندان شیعه را تأیید مى کند:

الف. در هیچ یک از منابع تاریخى اسم پدر ابراهیم علیه السلام «آزر» شمرده نشده، بلکه مورخان نام پدر او را «تارح» ذکر کرده اند و نسب شناسان نیز نسب وى را چنین بیان نموده اند: ابراهیم علیه السلام فرزند تارح فرزند ناحور فرزند ساروغ فرزند أرغو فرزند فالغ فرزند عابر فرزند شالح فرزند أرفخشد فرزند سام فرزند نوح است (یعقوبى، ۱۳۴۷، ج ۱، ص ۱۱ـ۲۲؛ ابن کثیر دمشقى، ۱۴۰۸ق، ج ۱، ص ۱۳۲).

ب. در کتب عهدین نام پدر ابراهیم «تارح» آمده است (پیدایش: ۱۱، ۲۶و۳۱).

بت پرستى پدر ابراهیم علیه السلام و نیاکان محمد صلى الله علیه و آله

فایرستون درباره بت پرست بودن پدر ابراهیم علیه السلام و اجداد پیامبر صلى الله علیه و آله مى نویسد: «ابراهیم علیه السلام به رغم دشمنى پدرش با وى (مریم: ۴۶)، به درگاه خداوند دعا مى کند که گناه بت پرستى پدرش بخشوده گردد (توبه: ۱۱۳ـ۱۱۴؛ ابراهیم: ۴۱؛ مریم: ۴۷؛ شعراء: ۸۶؛ ممتحنه: ۴). این بخش از قصه ابراهیم علیه السلام احتمالاً [حضرت] محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) را شدیدا تحت تأثیر قرار داده است و هم او، مطابق روایات، آرزو داشته که همین کار را در حق نیاکان بت پرست خویش انجام دهد (Firsstone, 2001, v.1, p.7).

بررسى:
چنان که گذشت، نویسنده، پدر ابراهیم علیه السلام و نیاکان حضرت محمد صلى الله علیه و آله را بت پرست مى داند. در هر دو مورد، نظر عالمان شیعه برخلاف این دیدگاه است؛ زیرا آنان پدر ابراهیم علیه السلام و اجداد پیامبر صلى الله علیه و آله را موحد مى دانند (مفید، ۱۴۱۳ق، ص ۱۳۹؛ طوسى، بى تا، ج ۴، ص ۱۷۵؛ طبرسى، ۱۳۷۲، ج ۴، ص ۴۹۷؛ مجلسى، ۱۴۰۳ق، ج ۱۲، ص ۴۹؛ عاملى، ۱۴۱۵ق، ج ۲، ص ۷۴ـ۷۵).
براى اثبات بت پرست نبودن پدر ابراهیم علیه السلام و نیاکان حضرت محمد صلى الله علیه و آله دلایل زیر اقامه مى شود:

۱. به حکم عقل، پیامبر باید از هر چیزى که موجب نفرت و دورى مردم از وى مى شود، منزه و پاک باشد (حلّى، ۱۴۱۶ق، ص ۳۵۰). مشرک بودن نیاکان پیامبر موجب نفرت و دورى مردم از وى مى شود؛ پس، نیاکان پیامبر باید از شرک منزه باشند. اگر نیاکان پیامبرى مشرک یا کافر باشند، امت آن پیامبر از اجابت دعوت وى و قبول سخنانش سر باز خواهند زد و دلیل خواهند آورد که پدرانِ خود تو بر آیین بت پرستى بوده، حال ما را از آن نهى مى کنى؟ و این عیب مانع از دعوت یک پیامبر مى شود (ابوالفتوح رازى، ۱۴۰۸ق، ج ۷، ص ۳۴۰).

۲. بدیهى است که قسمتى از اخلاق و رفتار انسان موروثىِ پدران است، و یک پدر مشرک نمى تواند فرزندى معصوم که هیچ رذیله اخلاقى نداشته باشد به دنیا بیاورد (اربلى، ۱۳۸۱ق، ج ۲، ص ۶۵).

۳. خداوند مى فرماید: «الَّذِی یَرَاکَ حِینَ تَقُومُ وَتَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ» (شعراء: ۲۱۸ـ۲۱۹)؛ آن کس که چون [به نماز] برمى خیزى تو را مى بیند و حرکت تو را در میان سجده کنندگان [مى نگرد]. مفسران، این آیات را دلیل بر موحد بودن پدران پیامبر صلى الله علیه و آله مى دانند (ابوحیان اندلسى، ۱۴۲۰ق، ج۸، ص ۱۹۸؛ کاشانى، ۱۳۳۶، ج۶، ص ۴۵۷؛ طوسى، بى تا، ج۸، ص ۶۸؛ قمى، ۱۳۶۷، ج ۲، ص ۱۲۵).

خداوند، پیامبر صلى الله علیه و آله را مى دید که در اصلاب پاکان و یکتاپرستان و پیامبران جابه جا مى شد تا اینکه به دنیا آمد و بر مسند نبوت نشست(طبرسى،۱۳۷۲،ج۷،ص۳۲۳ـ۳۲۴).

از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام در تفسیر «وَتَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ» (شعراء: ۲۱۹) چنین آمده است: پیامبر صلى الله علیه و آله در صلب پیامبران قرار داشت، تا اینکه خداوند او را از صلب پدرش از ازدواجى پاک، و دور از هرگونه ناپاکى بیرون فرستاد (قمى، ۱۳۶۷، ج ۲، ص ۱۲۵؛ عروسى حویزى، ۱۴۱۲ق، ج ۴، ص ۶۹؛ مکارم شیرازى و همکاران، ۱۳۷۴، ج ۱۵، ص ۳۷۱؛ طبرسى، ۱۳۷۲، ج ۷، ص ۳۲۴؛ طوسى، بى تا، ج ۸، ص ۶۸). این حدیث از ابن عباس نیز نقل شده است (قرطبى، ۱۳۶۴، ج ۱۴، ص ۱۴۴؛ سیوطى، ۱۴۰۴ق، ج ۵، ص ۹۸).

۴. حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل بعد از بناى کعبه دعا کردند که خداوند نسلشان را مسلمان قرار دهد: «رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّهً مُسْلِمَهً لَّکَ» (بقره: ۱۲۸)، و آنان را از پرستش بت ها به دور دارد «وَاجْنُبْنِی وَبَنِیَّ أَن نَّعْبُدَ الْأَصْنامَ» (ابراهیم: ۳۵). خداوند این دعاى حضرت ابراهیم علیه السلام را استجابت کرد (طبرى، ۱۴۱۲ق، ج ۱۳، ص ۱۵۱). پس بنابر دعاى حضرت ابراهیم علیه السلام و استجابت آن، نیاکان پیامبر صلى الله علیه و آله موحد بودند.

۵. روایاتى وجود دارد که حاکى از موحد بودن اجداد پیامبرند (کلینى، ۱۳۶۵، ج ۱، ص ۴۴۷؛ صدوق، ۱۴۰۳ق، ج ۱، ص ۳۱۳؛ مفید، ۱۴۱۳ق، ص ۱۳۹؛ طوسى، ۱۳۶۵، ج ۶، ص ۸۰و۱۱۴؛ طبرسى، ۱۳۷۲، ج ۴، ص ۴۹۷؛ فخررازى، ۱۴۲۰ق، ج ۲۴، ص ۵۳۷؛ ج ۱۳، ص ۳۳؛ طبرسى، ۱۴۱۲ق، ص ۴۴۰؛ ابن طاووس، ۱۳۶۷، ص ۵۹۰، ۶۰۷و۶۰۸؛ مجلسى، ۱۴۰۳ق، ج ۱۲، ص ۴۹؛ ج ۱۵، ص ۱۲۷؛ ج ۷۴، ص ۵۶؛ ج ۹۶، ص ۳۸۴؛ ج ۹۷، ص ۱۸۷؛ ج ۹۸ ص ۲۰۰و۳۳۲).
از جمله این روایات آن است که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «خداوند همواره مرا از صلب هاى طاهر به رحم هاى پاک منتقل مى ساخت تا اینکه مرا به عالم شما آورد و هرگز به آلودگى هاى جاهلیت، مرا نیالود (ابوالفتوح رازى، ۱۴۰۸ق، ج ۷، ص ۳۴۱). کلمه «طاهرین» و «مطهّرات» در این روایت نشان مى دهد که پدران و مادران رسول خدا موحد و خداپرست بوده اند؛ چون مشرک طاهر نیست، همان گونه که قرآن مى فرماید: «إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ» (توبه: ۲۸)؛ حقیقت این است که مشرکان ناپاکند. پس نیاکان پیامبر صلى الله علیه و آله موحد بوده اند که از آنان با لفظ «طاهرین و مطهّرات» تعبیر آورده شده است.

۶. براساس متون تاریخى، دلایلى وجود دارد که موحد بودن نیاکان پیامبر صلى الله علیه و آله را ثابت مى کند. براى مثال، عبدالمطلب جدّ پیامبر به دلیل عمل به آیین حنیف ابراهیمى به «ابراهیم ثانى» ملقب شده است (یعقوبى، ۱۳۴۷، ج ۲، ص ۱۱).

اقتباس قرآن از کتب عهدین

فایرستون مى نویسد: شایان ذکر است که اشارات ضد و نقیض قرآن به فرزندان ابراهیم علیه السلام، توجه محققان غربى را به خود جلب کرده است. در بخش هایى از قرآن (حجر: ۵۳؛ صافات: ۱۰۱؛ ذاریات: ۲۸)، فرستادگان خداوند به ابراهیم علیه السلام مى گویند که او پدر پسرى خواهد شد، اما نام او گفته نمى شود. در آیه ۱۱۲ سوره «صافات» این پسر اسحاق نامیده مى شود. در تعدادى از آیات، اسحاق و یعقوب [پسر اسحاق]، طورى در کنار هم قرار مى گیرند که انگار هر دو پسران ابراهیم علیه السلام هستند (انعام: ۸۴؛ هود: ۷۱؛ مریم: ۴۹؛ انبیاء: ۷۲؛ عنکبوت: ۲۷). در برخى از آیات قرآن، به گونه اى از اسماعیل یاد مى شود که انگار هیچ نسبتى با ابراهیم نداشته است (انعام: ۸۶؛ مریم: ۵۴ـ۵۵؛ انبیاء: ۸۵؛ ص: ۴۸). عبارت «ابراهیم، اسحاق و یعقوب» در دو قسمت از قرآن به کار مى رود (یوسف: ۳۸؛ ص: ۴۵)، اما در عبارتى دیگر، «ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب و فرزندانش» مورد استفاده قرار مى گیرد (بقره: ۱۳۶و۱۴۰؛ آل عمران: ۸۴؛ نساء: ۱۶۳). در قرن نوزدهم، سى. اس. هورگرونژ (C.S. Hurgronje) این فرضیه را مطرح نمود که عباراتى همچون عبارات فوق، نشان دهنده خلط روابط دقیق میان ابراهیم علیه السلام و فرزندان اوست و مدعى شد که این آیات، آیات مکى هستند که پیش از برقرارى تماس منظم [حضرت محمّد ] با یهودیان یا مسیحیان نازل شده اند و آیاتى که عینا به تکرار روابط خانوادگى موجود در کتاب مقدس مى پردازند آیاتى مدنى هستند که در دوران اقامت [حضرت محمّد ] در مدینه و تماس دائمى او با جامعه یهودیان بومى آن دیار، نازل شده اند (Firsstone, 2001,v. 1, p. 8).

بررسى:
تأمل در مطالبى که گذشت، نشان مى دهد فایرستون درصدد القاى شبهه اقتباس قرآن از کتب عهدین است (براى مطالعه بیشتر، ر.ک: معرفت، ۱۳۸۲، ص ۷ـ۱۱)؛ شبهه اى که بنابر دلایل زیر قابل پذیرش نیست:

۱. هیچ گونه دلیل و شاهد تاریخى براى فراهم بودن امکانات و زمینه هاى اقتباس وانتقال آموزه هاى کتب عهدین به قرآن وجود ندارد؛ زیرا کتب عهدین در عصر ظهور اسلام به عربى ترجمه نشده بود و ترجمه این کتب به عربى سال ها پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله صورت گرفت (مغنیه، ۱۹۸۶م، ص ۸۲)، حتى خاورشناسانى همچون جرهارد بوئرینگ و نیل رابینسون به این مطلب اعتراف کرده اند (Bowering,2001,v.1, p.316; Robinson, 2003,v.3, p.8).

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نیز نه تنها با زبان عبرى آشنا نبود، بلکه اصولاً خواندن نمى دانست و دیدارهایى هم که بین کشیشان مسیحى و خاخام ها با پیامبر براى انتقال معارف عهدین به آن حضرت باشد، در هیچ گزارش تاریخى نیامده است (مغنیه، ۱۹۸۶م، ص ۸۲). از ویژگى هاى غیرقابل تردید زندگانى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله طبق صریح قرآن و تاریخ، آن است که آن حضرت پیش از دعوت به اسلام، خواندن و نوشتن نمى دانسته، به مدرسه اى نرفته، نزد کسى براى آموختن زانو نزده، کتابى را نخوانده و چیزى را ننوشته است (جعفریان، ۱۳۷۳، ج ۱، ص ۱۹۱). قرآن بیان مى دارد: «و تو هیچ کتابى را پیش از این نمى خواندى و با دست [راست ]خود [کتابى ]نمى نوشتى، وگرنه باطل اندیشان قطعا به شک مى افتادند (عنکبوت: ۴۸). پیداست که چنین شخصى نمى تواند کتابى را که شامل عقاید عالى و معارف متعالى و احکام و دستورات جهانى و جاودانى است بدون ارتباط با خدا و تحت تأثیر فرهنگ زمانه و یا در اثر ملاقات یک یا چند ساعته با این یا آن، رقم بزند و پدید آورد.

اگر کسى بر اقتباس از کتاب هاى گذشته قادر باشد، لازم است دانش و تجربه هاى علمى عصر خود را داشته باشد، درحالى که پیامبر صلى الله علیه و آله چنین نبوده است.

۲. همان گونه که مى دانیم، پیامبر صلى الله علیه و آله قرآن را به عنوان وحى الهى معرفى کرد. حال لازمه اعتقاد به اقتباس قرآن از کتب عهدین این است که حضرت محمد دروغگو دانسته شود، درحالى که صداقت و راست گویى آن حضرت آن قدر در حد عالى بود که مشرکان قریش وى را «محمد امین» لقب دادند، تا حدى که وقتى دعوت آغازین خود را به جمع بزرگان قریش اعلام کرد و پرسید: «آیا تاکنون دروغى از من شنیده اید؟» پاسخ دادند: خیر، آنچنان به صداقت و راست گویى ات ایمان داریم که اگر در روز ادعا کنى شب است، تصدیقت خواهیم کرد. حتى خاورشناسانى همچون جان دیون پورت، توماس کارلایل، مونتگمرى وات و جرجى زیدان به راست گویى و صداقت پیامبر صلى الله علیه و آله اقرار کرده اند (دیون پورت، ۱۳۸۸، ص ۲۹؛ زمانى، ۱۳۸۵، ص۱۰۹ـ۱۱۱؛ زیدان، ۱۳۵۲، ص ۲۳ـ۲۴).

۳. اهل کتاب با حضرت رسول دشمنى داشتند و علیه حضرت توطئه هاى فراوان تدارک دیدند و از هیچ کارى براى تضعیف اسلام کوتاهى نکردند. پس اگر محمد صلى الله علیه و آله قرآن را از اهل کتاب گرفته بود، حتما خبر آن را منتشر مى کردند و مى گفتند: این قرآن را از ما آموخته است یا از کتاب هاى ما گرفته است و براى شما قرائت مى کند. درحالى که سخن هاى زیادى از آنها نقل شده، اما این مطلب از سوى آنها مطرح نشده است و اگر مطلبى گفته بودند، مانند سایر مطالب آنان، به ما مى رسید.

۴. بسیارى از داستان هاى پیامبران که در قرآن کریم طرح شده، در کتب عهدین یافت نمى شوند؛ از جمله داستان هود، صالح و شعیب. اگر پیامبر صلى الله علیه و آله قرآن را از اهل کتاب آموخته بود، این اضافات را در کتاب خود مطرح نمى فرمود (ماضى، ۱۴۲۲ق، ص ۱۴۸).

۵. همخوان بودن آغاز و پایان کتابى که در طول ۲۳ سال به سرانجام رسیده است، گواه محکم دیگرى بر آسمانى و وحیانى بودن آن است؛ چراکه اگر این کتاب فرآورده فکر بشر و فراهم آمده و برگرفته از آیین هاى مختلف و فرهنگ هاى موجود در جزیره العرب بود، از یکدستى لازم برخوردار نبود و اختلافات فراوانى در آن قابل مشاهده بود: «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِاللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفا کَثِیرا» (نساء: ۸۲)؛ آیا در [معانى ]قرآن نمى اندیشند؟ اگر از جانب غیر خدا بود قطعا در آن اختلاف بسیارى مى یافتند.

۶. اگر وحى، ساخته پیامبر صلى الله علیه و آله بود، چرا در مواردى که به نفع خودش بود وحى نمى ساخت؟ براى مثال، در جریان افک، وحى یک ماه قطع شد و حضرت تا نزول دوباره وحى تهمت ها و سرزنش هاى منافقان را تحمل کرد. در داستان تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه نیز تا ۱۶ ماه زیر فشار تهمت هاى مشرکان بود. اگر وحى تابع اراده الهى نبود و در دست پیامبر قرار داشت، چرا زودتر قبله را به کعبه تغییر نداد؟

۷. چگونه قرآن مى تواند برگرفته از کتب عهدین باشد، درحالى که آیات فراوانى، یهودیان و مسیحیان را به شدیدترین وجه ممکن توبیخ مى کنند؟ (بقره: ۵۱، ۶۱، ۸۳، ۹۱، ۹۷، ۹۸، ۱۰۰، ۲۱۱؛ آل عمران: ۷۰، ۷۱، ۷۵؛ نساء: ۱۵۳، ۱۵۵، ۱۷۱؛ مائده: ۱۴، ۱۷، ۶۰، ۷۰، ۷۳، ۸۲، ۱۱۶؛ توبه: ۳۰؛ حدید: ۲۷).

۸. وجود تفاوت بین قرآن و عهدین، دلیل آن است که قرآن برگرفته از آنها نیست. این تفاوت ها در حوزه هاى مختلف عقاید، اخلاق، احکام و قصص خود را نشان داده است، و گاهى این موارد، از حدّ تفاوت فراتر رفته و به تقابل با فرهنگ یهودى و مسیحى رایج و نفى برخى عناصر آنها منتهى مى شود (خوئى، ۱۳۹۴ق، ص ۵۷ـ۶۸). براى مثال، قرآن کریم تثلیث مسیحیت را رد مى کند و مى فرماید: «لَّقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ ثَالِثُ ثَلاَثَهٍ وَمَا مِنْ إِلَـهٍ إِلاَّ إِلَـهٌ وَاحِدٌ وَإِن لَّمْ یَنتَهُواْ عَمَّا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» (مائده: ۷۳)؛ کسانى که [به تثلیث قائل شده و ]گفتند: خدا سومین [شخص از ]سه [شخص یا سه اقنوم ]است، قطعا کافر شده اند، و حال آنکه هیچ معبودى جز خداى یکتا نیست. و اگر از آنچه مى گویند باز نایستند، به کافران ایشان عذابى دردناک خواهد رسید.

نتیجه گیرى

بررسى مقاله «ابراهیم علیه السلام» نشان مى دهد که فایرستون از آیات قرآن استفاده فراوان به عمل آورده و تقریبا براى هر مطلبى به آیه اى از قرآن استناد مى کند. این مطلب نشان دهنده تسلط فراوان نویسنده به قرآن است. پژوهش فایرستون گویاى تتبّع بسیار وى در منابع اسلامى است، اما اشتباه هاى غیرقابل اغماضى که از او سر زده، نشان مى دهد که وى به همه منابع معتبر اسلامى مربوط به ابراهیم علیه السلام، به ویژه منابع شیعى، دسترسى و یا اشراف نداشته است. فایرستون به دلیل مراجعه یک سویه به منابع اهل سنت، از پرداختن به نظرات مکتب اهل بیت در خصوص ابراهیم علیه السلام غافل گردیده است، و همین امر از اعتبار اثر وى مى کاهد. استفاده نکردن از منابع شیعى، مشکل عمده اى است که نه تنها در پژوهش فایرستون، بلکه در پژوهش هاى بسیارى از خاورشناسان نیزبه چشم مى خورد.

نویسنده: حسن رضایى هفتادر
مرتضى ولیزاده

comments

لطفا نظر خود را در مورد این مطلب بنویسید

message
message
message

نظرات شما

نظری برای این مطلب ثبت نشده است