خلاصه: هر دو ترجمه قابل استفاده است و معایب و محاسنی دارد، ولی در مجموع به نظرم ترجمه کاکایی روانتر و خوشخوانتر است.
سعید کریمی[۱]
اقتدا به محمد(ص)، نگرشی نو به اسلام در جهان معاصر؛ کارل ارنست؛ ترجمۀ قاسم کاکایی؛ تهران: انتشارات هرمس، چاپ سوم، ۱۳۹۱.
اقتدا به محمد(ص)، نگرشی نو به اسلام در جهان معاصر؛ کارل ارنست؛ ترجمۀ حسن نورائی بیدخت؛ تهران: انتشارات حقیقت، چاپ اول، ۱۳۸۹.
نویسندۀ کتاب اقتدا به محمد(ص) مسلمان نیست، اما در میان دانشگاهیان امریکا یکی از سرسختترین مدافعان اسلام شناخته میشود. دفاع او از اسلام بنا به مصلحت یا از سر تفنّن یا انجام یک پروژۀ دانشگاهی نیست. او مردی از تبار حقجویان و حقگویانی است که شاید امروز روز تعدادشان از شمار انگشتان دست هم کمتر باشد. پافشاری وی در تحرّی حقیقت زبانزد اهل علم است؛ آنچنان که از غوغای سیاستبازان و ارعاب زورگویان و تلبیس مزوّران نمیهراسد و استوار و راسخ در راه حقیقت گام برمیدارد. بسیار شنیدهایم که دربارۀ قبل و حین و بعد حادثه یازده سپتامبر ۲۰۰۱ مقالهها و کتابها نوشتند و هزاران مصاحبه و سخنرانی و همایش برگزار کردند و مسبب آن را مسلمانان معرفی کردند، اما کمتر شنیدهایم که بعد از آن حادثه، مردی غربی بیباکانه و یکتنه به دفاع از اسلام برخیزد و بر تعالیم قرآن تأکید ورزد. او کسی جز دکتر کارل ارنست نیست که در سال ۲۰۰۲ بیتوجه به آنچه در امریکا رخ داد بود، گزیدهای از قرآن را کتاب درسی همۀ دانشجویان ورودی دانشگاه کارولینای شمالی تعیین کرد و همین امر باعث شد تا محافل صهیونیستی و بنیادگرایان تندرو مسیحی شکایات متعددی علیه او اقامه کنند.
دکتر ارنست همدلانه به تعالیم اسلام و سیرت پیامبر اکرم(ص) و سخنان صوفیه مینگرد و همچون استاد معظم خود، آنماری شیمل، آنچنان با جان و دل در وادی تحقیق گام برمیدارد که گویی بر آن سرشت زاده شده و سالها با آن زیسته و آن را با پوست و گوشت و خون خود حس کرده است. شاهد این معنا، آثاری است که از او در دست است. کتاب روزبهان بقلی را به دلیل عشق مثالزدنی که به روزبهان داشت در ۱۹۹۷ به رشتۀ تحریر درآورد و در ۱۳۸۷ جایزۀ دومین جشنوارۀ فارابی را از آن خود کرد. از دیگر آثار او میتوان به شهدای صوفی عشق (۲۰۰۲)، تعالیم صوفیه (۱۹۹۹)، بهشت برین (۱۹۹۳) و شطحیات در عرفان (۱۹۸۵) اشاره کرد. (مقدمه کاکایی، ص ۱۰ – ۱۱)
کتاب اقتدا به محمد(ص) اثری است که دکتر ارنست در هنگامه یازده سپتامبر نوشت و با نگارش آن انتقادات زیادی را به جان خرید، اما به راستی انگیزۀ او از نوشتن چنین کتابی چه بود؟ در پاسخ به این پرسش نباید از یاد ببریم که پدیدۀ اسلامهراسی در غرب، موضوع تازهای است که بحثهای فراوانی در پی داشته است. این پدیده گویی نمودگار تجدید جنگهای صلیبی است که میان تمدن غرب و تمدن اسلام در گرفته است. دکتر ارنست دقیقاً از همین نقطه به موضوع مینگرد و با نگاهی ژرف مینویسد:
کتاب حاضر بدان منظور نگاشته شده است تا جایگزین کاملاً متفاوتی باشد برای کتابهایی که در مورد اسلام شایع و رایج است. آنچه در اینجا ارائه میشود، دیدگاه جانبدارانه و در عین حال مدلّل و تحلیلی است در مورد سنت دینی اسلام و مسائلی که اخیراً مسلمانان با آن مواجهاند. من از برداشتهای متعارف بهجد فاصله میگیرم تا فهمی غیربنیادگرایانه از اسلام ارائه دهم.
او در همین راستا اقتدا به محمد(ص) را منبع درسی معرفی کرد تا برای واحد «آشنایی با اسلام» در دانشگاه کارولینای شمالی تدریس شود. (مقدمۀ کاکایی، ص۱۲- ۱۴)
اقتدا به محمد(ص) شامل شش فصل است که عبارتند از: اسلام در چشم غرب، رویکرد به اسلام در قالب دین، منابع قدسی اسلام، اخلاق و حیات دنیوی، معنویت در عمل و بازاندیشی به اسلام در قرن بیستویکم. جان کلام دکتر ارنست این است که نباید دربارۀ مسلمانان کلیشهپردازی کرد. مسلمانان مردمی هستند با ملیتهای مختلف و دارای نژادهای گوناگون و اوضاع اقتصادی و سیاسی و اجتماعی متفاوت. بنابراین نمیتوان عمل جمعی از مسلمانان بنیادگرا و سلفی را به حساب همۀ مسلمانان گذاشت. افزون بر آنکه عمل مسلمانان بنیادگرا و سلفی نیز ریشه در اسلام ندارد، بلکه متأثر از اوضاع و احوال سیاسی خاص و بخصوص واکنشی است نسبت به استعمار (مقدمۀ کاکایی، ص۱۷).
این کتاب بلافاصله پس از انتشار با اقبال گستردهای در غرب و بین مسلمانان روبرو شد و به زبانهای آلمانی، فرانسوی، ترکی، عربی، هندی و کرهای ترجمه شد. همچنین در مصر و مالزی و ترکیه از دکتر ارنست تقدیر شد و جوایز مختلفی به وی تعلق گرفت. در سال ۱۳۸۶ نیز مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفه و دانشگاه شیراز، به صورت مشترک، به دلیل این کتاب از او تقدیر و به او جایزهای تقدیم کردند.
در ایران نیز اقتدا به محمد(ص) از چنان اقبالی برخوردار بود که دو ترجمه از آن صورت گرفت و همزمان به چاپ رسید. یکی ترجمۀ دکتر قاسم کاکایی که انتشارات هرمس در سال ۱۳۸۹ منتشر کرد و خیلی زود به چاپ سوم رسید. دکتر ارنست به دلیل آشنایی که با دکتر کاکایی دارد، بر این ترجمه یادداشتی نوشته و بر اعتبار آن افزوده است. ترجمه دوم را آقای حسن نورائی بیدخت انجام داده و انتشارات حقیقت در سال ۱۳۸۹ منتشر کرده است. بر این ترجمه نیز آقای دکتر شهرام پازوکی مقدمه نوشته و آن را بازنگری کرده و بدین ترتیب به ترجمه اعتبار بخشیده است. دکتر پازوکی در مقدمۀ خود مینویسد: «در پاسخ به…تصورات نادرست دربارۀ اسلام در غرب، تنی چند از اسلامشناسان معاصر که از طریق تصوّف و عرفان با این دین مبین آشنا شده و در دل و جان خویش به آن تعلّق نیز دارند، تألیف آثاری که عمدتاً به زبان انگلیسی است را آغاز کردند. کتاب اقتدا به محمد(ص)…از جملۀ مهمترین این آثار است». بنابراین اگر بنا باشد از دریچۀ عرفان و تصوف به کتاب دکتر ارنست بنگریم، مهمترین فصل کتاب، فصل پنجم، یعنی «معنویت در عمل» است که دربارۀ تصوف و تجربۀ عرفانی و ارتباط آن با تشیع و نیز تصوف این روزگار و هنر اسلامی بحث شده است.
در مقالۀ پیش رو کار ما مقایسۀ دو ترجمه و بازنمودن محاسن و معایب آنهاست. به دلیل اهمیت زیادی که فصل پنجم کتاب برای ما داشت، کار خود را بر روی همین فصل متمرکز کردیم و بررسی کوتاهی نیز در سایر فصول داشتیم و عبارات و کلماتی را در دو ترجمه مقایسه کردیم و گاهی پیشنهاد خود را نیز به آنها افزودیم. آنچه در پی میآید، نکاتی است که نگارنده استخراج و برای تلخیص، آنها را با نام «کاکایی» و «نورائی» ذکر کرده است. همچنین «ص» مختصر صفحه و «س» مختصر سطر است.
Frequently, bookstores interfile books on spirituality in the large section on health and self-help, while religion is left to a small and forlorn stack of Bibles and other authoritative texts (p. 164).
کاکایی: کتابداران اکثراً کتابهای مربوط به معنویت را در قسمت وسیع [و پرمراجعۀ] بهداشت و خوددرمانی، طبقهبندی میکنند، در حالی که دین در قفسۀ کوچک و متروک کتابهای مقدس و سایر متون دینیِ معتبر جای میگیرد (ص۱۸۳).
نورائی: بارها دیده شده که کتاب فروشیها کتابهای مربوط به معنویت را در بخش وسیعترِ مربوط به سلامت و خودیاری جای میدهند، حال آنکه بخش مربوط به دین، صرفاً به چند جلد کتاب مقدس و سایر متون دینی معتبر اختصاص مییابد (ص۲۵۲).
توضیح: نورائی در مقابل «large»، از صفت تفضیلی «وسیعتر» استفاده کرده که اشتباه است و «وسیع» درست است. همچنین کاکایی، «کتابهای مقدس» را معادل «Bibles» قرار داده که اشتباه است؛ زیرا در اینجا «Bibles» با حرف بزرگ شروع شده و قطعاً به معنی «کتاب مقدس» (شامل عهد عتیق و عهد جدید) است نه کتابهای مقدس. دیگر اینکه نویسنده آن را به این دلیل به صورت جمع به کار برده که میخواهد بگوید چند مجلد از «کتاب مقدس» در یک قفسه قرار دارد و اگر منظور «کتابهای مقدس» بود، باید از کلمۀ «scriptures» استفاده میکرد.
They stand as the first example of organized spiritual life based on a community that shared everything (p. 167).
کاکایی: آنان اولین الگوی تشکیل حیات معنوی در درون فرقهای میباشند که همه چیزشان اشتراکی است (ص۱۸۷).
نورائی: آنها نخستین نمونۀ زندگی معنوی سازمانیافتۀ جماعتی هستند که در همهچیز مشارکت دارند (ص۲۵۷).
توضیح: در ترجمۀ نورائی، «در همه چیز مشارکت دارند» برای «shared everything» قطعاً اشتباه است. کاکایی عبارت را کاملاً درست به «همه چیزشان اشتراکی است» برگردانده است.
…early ascetics and pious leaders were viewed as a chain of masters and disciples who had safeguarded and transmitted a mystical knowledge that originated with the Prophet (p. 175).
کاکایی: پیشوایان زاهد و عابد قدیم را به صورت زنجیرهای از استادان و شاگردانی تصویر میکردند که یک نوع معرفت عرفانی را که از پیامبر(ص) نشئت گرفته بود، حفظ کردند و به نسلهای بعد منتقل کردند (ص۱۹۳-۱۹۴).
نورائی: زاهدان و رهبران دینی متّقی به عنوان زنجیره یا سلسلهای از مشایخ و مریدانی تلقّی میشدند که علمی عرفانی را که بر حضرت محمد(ص) نازل شده بود حفظ و منتقل کردند (ص۲۶۶-۲۶۷).
توضیح: در ترجمۀ نورایی، «نازل شده بود» معادل درستی برای «had originated with» نیست. در این عبارت بحث بر سر معرفت عرفانی صوفیه و اخذ آن از پیامبر(ص) است، نه نزول علم عرفانی بر حضرت محمد(ص). بنابراین ترجمۀ کاکایی درست است.
The saints were seen as the invisible supports of the world, a hierarchy of holy men and women who were under God’s protection (p. 175).
کاکایی: متصوفه اولیا را سلسلهای از مردان و زنانی میدانستند که خدا حافظ ایشان است و ایشان حافظان غیبیِ عالَم وجودند (ص۱۹۴).
نورائی: اولیای خدا به عنوان لنگرهای نامرئی کشتی جهان و سلسلهای از مردان و زنان مقدّسی توصیف میگردند که تحت حفاظت الهی قرار دارند.
توضیح: عبارت تشبیهی «لنگرهای نامرئی کشتی جهان» برای «the invisible supports of world» نادرست، نابجا و غیرضروری است. کاکایی معادل مناسبی برای این عبارت انتخاب کرده و با یک جابجایی حرفهای، «خدا حافظ ایشان است» را در کنار «ایشان حافظان غیبی عالم وجودند» قرار داده است. با وجود این، کاکایی واژۀ «holy» را در ترجمۀ خود از قلم انداخته است که در اینجا بهتر است به «پاک» ترجمه شود.
Thus the Arabic poetry of the noted Sufi poet Ibn al-Farid (d. 1235) in Cairo has been regularly recited at his tomb before mass audiences, particularly at his annual festival (p. 176).
کاکایی: چنانکه اشعار عربی شاعر بزرگ صوفی، ابنفارض (متوفای ۱۲۳۵ میلادی)، در مقبرهاش واقع در قاهره، در برابر انبوه شنوندگان، بویژه در مراسم سالگرد وی، به نحو زیبایی قرائت میشود (ص۱۹۵).
نورائی: بدین ترتیب، اشعار عربی ابن فارض (متوفّی به سال ۱۲۳۵ میلادی) شاعر معروف صوفی، در قاهره مرتّباً در مزار وی، قبل از برگزاری تجمّعات، بهویژه در هنگام برگزاری مراسم سالانه خوانده میشود (ص۲۶۹).
توضیح: «before mass audiences» به معنی «در برابر انبوه شنوندگان» است نه «قبل از برگزاری تجمّعات». «regularly» نیز در اینجا به معنی «با نظم» یا «با قاعده» است، نه «مرتباً» و «به نحو زیبایی».
…the measured dance of the Mevlevi Sufis, or “whirling dervishes.”(p. 177).
کاکایی: رقص موزون صوفیان فرقۀ مولویه که به «چرخش دراویش» مشهور است (ص۱۹۶).
نورائی: نوعی رقص (حرکات موزون) صوفیان مولوی یا «دراویش چرخنده» (ص۲۶۹-۲۷۰).
توضیح: «whirling dervishes» توضیحی است برای «Mevlevi Sufis»، نه برای «the measured dance»، بنابراین ترجمۀ نورائی درست است که به «دراویش چرخنده» برگردانده است. این اصطلاح را سیاحان فرنگی برای صوفیانی فرقۀ مولویه در قونیه وضع کردند که به صورت دستهجمعی با جامههای دراز سبز یا سفید به رقص و سماع میپردازند.[۲]
A number of outstanding personalities of the twelfth and thirteenth centuries lent their names to associations that developed individual spiritual methods or way (tariqas)… (p. 177).
کاکایی: برخی از تشکلهایی که «طریقت»ی برای رشد معنوی فردی … ارائه میدهند، نام خود را از شخصیتهای برجستۀ قرون دوازدهم و سیزدهم میلادی وام گرفتهاند.
نورائی: اسامی شماری از شخصیّتهای برجستۀ قرون دوازدهم و سیزدهم میلادی مأخوذ از انجمنهایی است که طریقههای معنوی خاصّی را گسترش دادند.
توضیح: نورائی جمله را کاملاً برعکس ترجمه کرده است. چه این انجمنها یا تشکلها هستند که نام خود را از شخصیتهای برجسته گرفتهاند. مثلاً چشتیه نام خود را از معینالدین چشتی گرفته است و سهروردیه از شهابالدین سهروردی و نقشبندیه از بهاءالدین نقشبند. نویسنده نیز فعل «lent» را به کار برده که به معنی «قرضگرفتن» است نه «قرضدادن». گذشته از این چون که این متن را خوانندۀ فارسیزبان میخواند، بهتر بود که در هر دو ترجمه، قرون هجری نیز در کنار قرون میلادی ذکر میشد.
… there are also several Shi’i Sufi orders (pp.177-178).
کاکایی: چندین سلسلۀ تصوف شیعی نیز، بخصوص در ایران وجود دارد (ص۱۹۷).
نورائی: تعداد کثیری سلسلۀ تصوف شیعه نیز، مخصوصاً در ایران وجود دارند (ص۲۷۱).
توضیح: در فرهنگ لغتهای انگلیسی در تعریف «several» آمده:a number of people or things that is more than two or three, but not many.. بنابراین معادل دقیق آن «چندین» است نه «تعداد کثیری». وانگهی آیا واقعاً تعداد کثیری سلسلۀ شیعی در ایران وجود دارد؟ آیا تعداد سلسلههای شیعی در ایران از انگشتان یک دست تجاوز میکند؟
Complicating the concept of the Sufi order is the phenomenon of multiple initiation … (p. 178).
کاکایی: یک مسئله که مفهوم سلسلۀ صوفیانه را پیچیده میکند، پدیدۀ چندمبدئی بودن است… (ص۱۹۷).
نورائی: چیزی که پیچیدگی مفهوم سلسلۀ تصوّف را موجب میشود، همانا پدیدۀ تشرّف چندگانه به آن است… (ص۲۷۱).
توضیح: به نظرم معادل «تشرف چندگانه» برای «multiple initiation» دقیقتر و مفهومتر از «چندمبدئیبودن» است. مراد از این عبارت آن است که سالک، همزمان میتواند در چند سلسله وارد شود و به چند شیخ مختلف دست ارادت دهد. این رسم در تصوف متأخر رایج شد. در تصوف کلاسیک چنین چیزی متداول نبود و سالک تنها باید به یک شیخ سر میسپرد. نورائی در توضیح «تشرف چندگانه» در پاورقی (ص۲۷۲) نوشته است: «ظاهراً منظور مؤلف از أخذ تعالیم در سلسلههای مختلف، به صورت علمی و کسب دانایی است، وگرنه معمول آنها این است که در یک سلسله سلوک کنند». دعوی نورائی نمیتواند درست باشد؛ چه عمدتاً از قرن دهم هجری به بعد صوفیه، بخصوص در شبه قارۀ هند و سپس در جنوب شرق آسیا وارد چند سلسله میشدند و اذکار مختلف میگرفتند و حتی گاهی در چند سلسله به مقام شیخی میرسیدند. بنابراین ورود آنها به سلسلههای مختلف فقط برای کسب علم و دانش نبود. برای نمونه میتوان به احمد سرهندی معروف به «مجدد الف ثانی» در قرن دهم در هند و نورالدین رانیری در قرن یازدهم در سوماترا اشاره کرد.
Elaborate initiation rituals took place in which the master’s presentation of articles such as a dervish cloak, hat, or staff would signify the disciple’s entrance into the order (p. 178).
کاکایی: مراسم پرطول و تفصیل تشرف به سلسله نیز در کار بود که طی آن، اعطای خرقه و کلاه یا عصای شیخ به مرید نشانۀ ورود او به سلسله بود.
نورائی: پیوستن به یک سلسلۀ تصوف و به بیان دیگر دستگیری از طالبان آیین خاصّی داشت که از آن جمله میتوان به اهدای چیزهایی از طرف شیخ از قبیل خرقۀ درویشی، کلاه و امثال آنها به طالب اشاره کرد که مشخصۀ ورود یک مرید جدید بود (ص۲۷۲).
توضیح: ترجمۀ کاکایی آنجا که گفته «اعطای خرقه و کلاه یا عصای شیخ به مرید» درست نیست؛ چه خرقه و کلاه و عصا، از طرف شیخ به سالک مبتدی داده میشد، نه خرقه و کلاه و عصای شیخ. در سلسلههای صوفیه، خرقه و کلاه و عصای شیخ را عمدتاً بعد از مرگ شیخ به خلیفۀ او میدادند. همچنین نورائی ترجمۀ «staff» را از قلم انداخته است.
***
در فصول کتاب و به ویژه در فصل پنجم، موارد دیگری نیز هست که معادلهای اشتباه یا نامناسب برای برخی واژهها یا عبارات به کار رفته است. به پارهای از این موارد اشاره میکنم:
– «گوشت خوک باعث مرگ وی شد» (کاکایی، ص۳۲، س۴)، به جای «توسّط خوکها به قتل رسید» (نورائی، ص۴۳، س۸).
– «انسانیت» (نورائی، ص۱۲۶، س۱۳) برای «humanity»، به جای «شریعت» (کاکایی، ص۹۴، س۲۵).
– «واعظ دورهگرد» (کاکایی، ص۹۶، س۱۹) برای «itinerant preacher»، به جای «یک مبلّغ سیّار» (نورائی، ص۱۲۹، س۲).
-«رومیان او را به جرم شورش اعدام کردند»، به جای «به عنوان یک شورشی توسّط رومیها اعدام شد» (نورائی، ص۱۲۹، س۲-۳).
– «تا مانند گدایان زندگی کند»، به جای «تا به صورت یک گدا زندگی کند» (نورائی، ص۱۲۹، س۴-۵).
– نویسنده قطعهای از اخلاق جلالی جلالالدین دوانی دربارۀ پیامبر(ص) نقل کرده که کاکایی (ص۱۰۴) به اصل منبع رجوع نکرده و ترجمۀ انگلیسی دکتر ارنست را به فارسی برگردانده است، ولی نورائی (ص۱۳۹) خوشبختانه آن قطعه را از اخلاق جلالی نقل کرده است.
– «سنّت متحجرانه» (کاکایی، ص۱۸۳، س۱۰)برای «the dogmatic orthodoxy»، به جای «درست پنداریِ (ارتدکسی) جزم اندیشانه» (نورائی، ص۲۵۱، س۹-۱۰).
– زمینۀ اصلی دیگر (نورائی، ص۲۵۲، س۱) برای «Another radical context»، به جای «زمینۀ دیگر» (کاکایی، ص۱۸۳، س۱۱).
– اندیشههای مبهم و آشفته (کاکایی، ص۱۸۴، س۱۸) برای «obscure and muddled thinking»، به جای «تفکر پنهان و ناشناخته» (نورائی، ص۲۵۳، س۹).
– «عارفی برجسته» (کاکایی، ص۱۸۴، س۲۰) برای «a typical mystic»، به جای «یک عارف» (نورائی، ص۲۵۳، س۱۲).
– «سلسلههای رهبانی کاملاً سازمانیافته و منظم» (نورائی، ص۲۵۴، س۵-۶) برای «highly organized and disciplined monastic orders»، به جای «سلسلههای راهبانه» (کاکایی، ص۱۸۵، س۷-۸).
– «در بافت اسلامی» (کاکایی، ص۱۸۵، س۹) برای «in an Islamic context»، به جای «در محتوایی اسلامی» (نورائی، ص۲۵۴، س۷-۸).
– «شاعر سنّتی ایرانی» (کاکایی، ص۱۸۵، س۱۸) برای «the classical Persian poet»، به جای «شاعر پارسیگوی کلاسیک» (نورائی، ص۲۵۴، س۱۸).
– «تلقی منفی سلفیها از تصوف» (کاکایی، ص۱۸۶، س۸-۹)، به جای «ارزیابی منفی مسلمانان سلفی در قبال تصوف» (نورائی، ص۲۵۵، س۱۸).
– «فرشتگان و روح» (نورائی، ص۲۵۶، س۵-۶) برای «the angels, and the Spirit»، به جای «فرشتگان و جبرئیل» (کاکایی، ص۱۸۶، س۱۷).
– «حرکت دوگانۀ حضور ربوبیت [در سطح بشری] و عروج نبوی [به سوی خدا] (کاکایی، ص۱۸۶، س۲۱-۲۲) برای «This dialectic of divine presence and prophetic ascent»، به جای «این دیالکتیکِ نزولِ امر الهی و عروج نبوی» (نورائی، ص۲۵۶، س۹-۱۰).
– «محاسبه و مراقبه» (کاکایی، ص۱۸۷، س۱۳) برای «psychological introspection and moral analysis»، به جای «دروننگری در نفس خویش و تحلیلهای اخلاقی» (نورایی، ص۲۵۷، س۹-۱۰).
– «عُرس» (نورائی، ص۲۶۸، س۱۸)، به جای «عروسی» (کاکایی، ص۱۹۵، س۱۰).
– «تتّه» (نورائی، ص۲۶۹، س۵) برای «Tatta»، به جای «ثتّه» (کاکایی، ص۱۹۵، س۱۶).
– «پروندههای امنیتی» (کاکایی، ص۱۹۹، س۹) برای «police dossiers»، به جای «پروندههایی پلیسی» (نورائی، ص۲۷۴، س۱۶).
– «عربستان و ایران» (نورائی، ص۲۷۵، س۲۱)، به جای «عربستان سعودی» (کاکایی، ص۲۰۰، س۶).
– «اخوانالمسلمین» (نورائی، ص۲۷۶، س۴)، به جای «اخوانالصفا» (کاکایی، ص۲۰۰، س۱۰).
-«اشعار جلالالدین مولوی» (نورائی، ص۲۷۷، س۱۲- ۱۳)، به جای «مثنوی [جلالالدین] رومی» (کاکایی، ص۲۰۱، س۱۰).
نکتۀ آخر را بگویم و مقاله را به پایان ببرم. هر دو ترجمه از حیث حروفچینی و صفحهآرایی و نوع جلد و تصویر روی جلد در حد قابل قبولاند. بر خلافِ اصل انگلیسی متن که به لحاظ حروفچینی و صفحهآرایی پایینتر از حد متوسط است. غلطهای چاپی نیز در هر دو ترجمه بسیار اندک است. هر دو ترجمه قابل استفاده است و معایب و محاسنی دارد، ولی در مجموع به نظرم ترجمه کاکایی روانتر و خوشخوانتر است.
[۱] . عضو هیأت علمی بنیاد دایرهالمعارف اسلامی. ایمیل: skarimie@gmail.com
[۲] . ر.ک به: زرینکوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، ص ۸۳.
منبع: مجله آینه پژوهش، ش ۱۴۵
لطفا نظر خود را در مورد این مطلب بنویسید
نظرات شما
نظری برای این مطلب ثبت نشده است
مشاهده بیشتر
اطلاعات تماس
با عضویت در خبر نامه
از آخرین مطالب ما، باخبر شوید...