یکشنبه ۱۴۰۱/۰۸/۲۲
1289
تاریخ اسلام
مرکز و کتابخانه مطالعات اسلامی به زبانهای اروپایی: متن زیر ترجمه و خلاصهای از یادداشتی است که J. J. Little (فارغالتحصیل دکترا در رشته مطالعات آسیایی و خاورمیانه از دانشگاه آکسفورد) اخیرا در وبسایت Islamic Origins منتشر کرده است. این تحقیق که براساس رساله دکترای لیتل است و نمونهای مفید و راهگشا از مطالعات اسلامی به زبانهای اروپایی بنظر میرسد نشان میدهد تحقیقات متنی و اسنادی در مجموعههای حدیثی نخستین میتواند چشماندازهای مهمی درباره مسائل گذشته و حال جوامع مسلمان پیش چشم ما قرار دهد. نویسنده استدلال میکند که انگیزه سازنده این حدیث کسب دستاویزی در جدالهای فرقهای قرن دوم هجری بوده است.
***
در اواخر سپتامبر ۲۰۲۲، آزمون نهایی (دفاع شفاهی) برای کسب مدرک دکترا در دانشگاه آکسفورد را با موفقیت پشت سر گذاشتم. رساله من که اکنون در جریان برخی اصلاحات جزئی است درباره حدیث مشهور و جنجالی ازدواج پیامبر با همسرش عایشه بنت ابیبکر در زمان خردسالی او بود: طبق نسخه رایج این حدیث، عایشه هنگام نکاح شش یا هفت سال داشته است، و هنگام زفاف نه سال. مثلا، این حدیث در صحیح البخاری که موثقترین عنوان در مجموعههای حدیثی اهل تسنن است نقل شده است:
محمد بن یوسف برای ما نقل کرد: «سفیان برای ما نقل کرد، از هشام، از پدرش، از عایشه، که هنگام ازدواج با پیامبر دختری شش ساله بود، و هنگام رفتن به خانه او دختری نه ساله بود، و نه [سال] در کنار او زندگی کرد.»
من این حدیث را با تحلیلهای متوالی متنی-انتقادی، قالبی-انتقادی، جغرافیایی، و تاریخی-انتقادی آزمودم، و حاصل اینکه به ظن قاطع رسیدم که تمام نسخههای این حدیث از عراق در میانه قرن هشتم میلادی ریشه گرفته است. به عبارت دیگر، براساس یافتههای من، این گزاره را که زفاف محمد با عایشه در نهسالگی او بوده است نمیتوان یک نقل تاریخی موثق از اوایل قرن هفتم میلادی دانست.
وقتی دیگران از موضوع رساله من باخبر میشوند، اغلب از من میپرسند که چه چیزی باعث شد به بررسی این حدیث بپردازم، یا اینکه، به نظرم دلالتهای یافتههای این بررسی چه خواهد بود. اکنون در ادامه خلاصهای از چگونگی مواجهه با این حدیث؛ چرایی تصمیم برای بررسی آن؛ نظرم نسبت به تاثیرات اجتماعی آن تاکنون؛ و تصورم از تاثیرات آینده این نویافتهها را بیان خواهم کرد. اما جزئیات تحقیقم – استدلالها، شواهد و نتایج – را جای دیگری اشاره خواهم کرد.
اولین بار که به حدیث ازدواج عایشه برخوردم در دوران نوجوانی بودم و دنبالهرو جنبش «الحاد نو» (New Atheism) و اسلامهراسی. مثل بسیاری نو-ملحدان و اسلامهراسان، خودم را یک مبارز در دفاع از «تمدن غرب»، «ارزشهای روشنگری»، «علم»، «خرد»، و شعارهای توخالی مشابه تلقی میکردم و (بهعنوان یک نو-محلد) دین را بطور کلی و (بهعنوان یک اسلامهراس) اسلام را بطور خاص ریشه اغلب فلاکتهای اجتماعی و سیاسی جهان میدانستم. براساس این باور، هیچ کاری را شریفتر از نقد دین بطور کلی و نقد اسلام بطور خاص نمیدانستم، زیرا این نقادی به طریقی باعث بهبود وضع جهان میشد.
البته، فعالیت نو-ملحدان و خصوصا اسلامهراسان در احساس ناامنی، نفرت و بیگانهترسی ریشه دارد، و من هم استثنا نبودم: این گندهگوییهای مغرورانه و ادعاهای گردنفرازانه صرفا نمایشی بود که عقده خودبرتربینی، توهم عظمت، و مهمتر از همه، شکستن کاسه و کوزهها بر سر بیگناهان را موجه جلوه میداد. از نگاه اسلامهراسان، هدف مسلمانان (و اغلب «همدستان چپگرا»ی آنها) هستند، ولی اینگونه نفرتپراکنیها را بسادگی میتوان با همین نوع دستاویزهای پوشالی متوجه هرگونه گروه اقلیت یا برونگروه دیگری هم کرد. در واقع، بیگانههراسی ضد-کاتولیک، ضد-ایرلندی، و ضد-ایتالیایی که چندین قرن در ایالات متحده رشد و نمو داشت تقریبا شبیه موج فعلی اسلامهراسی توجیه میشد: قربانیان از نسلی به نسل دیگر تغییر میکنند، ولی دستاویزها کمابیش ثابت باقی میمانند.
در دوران تحقیقات و جدلهای اسلامهراسانه آغازین خود، خیلی زود بزرگترین نقطهضعف ایدئولوژیک مسلمانان را (حداقل در جهان انگلیسیزبان) کشف کردم: ازدواج محمد با همسرش عایشه در دوران خردسالی او. در طول نیمدهه فعالیت اسلامهراسانه، بارها و بارها این قضیه را سر دست گرفتم: از میان تمام ادعاها و محتوای رایج در انبار اسلامهراسی، هیچکدام به اندازه حدیث سن ازدواج عایشه برای آزار و پریشان کردن و تشر زدن به مسلمانان موثرتر بود.
طبیعتا، اسلامهراسان تاکید خواهند کرد (همانطور که من تاکید میکردم) که تصدیق این حدیث در میان مسلمانان باعث رواج کودکهمسری در میان مسلمانان میشود که یک آسیب اجتماعی وخیم است. بنابراین، اسلامهراسان با انتقاد از مسلمانان به دلیل پذیرش این حدیث، مدعی میشوند که به نوعی در حال اصلاح وضع جهان هستند.
این فرض به دو دلیل اشتباه است. اول، حداقل براساس تجربه خودم به این نتیجه رسیدهام که اغلب اسلامهراسان یا واقعا دروغ میگویند یا خودشان را فریب میدهند: وقتی یک مسلمان واقعا حدیث مزبور را زیر سوال میبرد، اسلامهراسان معمولا با ذوقزدگی تاکید میکنند که این حدیث در کتب صحیحه (حداقل برای مسلمانان سنیمذهب) نقل شده است، گویی که شخص مسلمان مجبور به پذیرش آن است. اگر هدف اسلامهراسان واقعا ریشهکن کردن کودکهمسری بود، این واکنش بیمعنا میشد؛ در غیر این صورت، پس چرا مخاطب مسلمان خود را دست میاندازند یا، در واقع، به گونهای بحث میکنند که مخاطب مسلمان مجبور به پذیرش حدیثی شود که به کودکهمسری مشروعیت میبخشد؟ با این حال، اگر فرض کنیم که نیت یا انگیزه اصلی اسلامهراسان چیزی جز تاختن به مسلمانان نیست، آنگاه این واکنش بسیار معنادار جلوه میکند: مسلمانان هر موضعی که بگیرند، اسلامهراسان همیشه دستاویزی برای حمله به آنها پیدا میکنند. […]
دوم، این ادعا که پذیرش حدیث سن ازدواج عایشه باعث مشروعیت کودکهمسری در میان مسلمانان میشود آشکارا غلط است. اگر نسخههای مضحکتر این ادعا را (که ذاتباور یا ماوراءطبیعیگرایانه است) کنار بگذاریم، این تبیین معقول را میتوانیم از آن ارائه دهیم: مسلمانان (سنّی) حدیث ازدواج پیامبر با یک کودک را موثق میدانند؛ مسلمانان (سنّی) پیامبر را یک الگو میدانند و بنابراین مسلمانان (سنّی) اعتقاد دارند ازدواج با کودکان قابل قبول است؛ بنابراین، مسلمانان (سنّی) با کودکان ازدواج میکنند. حتی از لحاظ مفهومی، یک مشکل واضح در این استدلال وجود دارد: این تفسیر مسلمانان از این حدیث است که نحوه عمل آنها را تعیین میکند، نه خود حدیث (یا صرف پذیرش آن). بنابراین، علت واقعی تاثیرگذاری این حدیث در کودکهمسری مسلمانان (به هر میزان که رواج دارد) را باید در چیزی جستجو کرد که تفاسیر مسلمانان از این حدیث را شکل میدهد، نه خود حدیث (یا صرف پذیرش آن). در واقع، چیزی بیرون از حدیث در قرائت استعاری یا تحتاللفظی از این حدیث نقش دارد؛ و اگر قرار است تفسیر تحتاللفظی پذیرفته شود، آیا این موردی منحصر به پیامبر و زمانه او بوده است یا یک معیار برای همه جهانیان و همه زمانها؛ و اگر چنین است، اینکه آیا واقعا عایشه در زمان ازدواج کودک بوده است؟
اینها فرضیات من نیست: تاکنون بیشترین واکنشی که از سمت مسمانان در قبال این حدیث دریافت کردهام این بوده است که عایشه در زمان ازدواج با هیچ معیاری کودک تلقی نمیشده است، بلکه بالغ بوده است یا در غیر این صورت و حتی در خردسالی از بلوغ فیزیکی برخوردار بوده است. در واقع، چیزی که باعث تعجب من شد این بود که این سخنان صرفا یک اختراع مدرن و ساخته مدافعهجویان مسلمان نبود: این فرض که عایشه بالغ یا رشیده بوده است واقعا تفسیر رایج این حدیث در منظومه علمی اسلام کلاسیک است. مثلا:
این نکته در فقه حنفی تصریح شده است، و سلسلهای از اساتید حنفی در ماوراءالنهر تایید کردهاند که عایشه در نه سالگی به بلوغ رسیده، و این دلیل تاخیر زفاف او با پیامبر بود:
[…]
در هر حال، این حدیث (یا صرف پذیرش آن) نمیتواند چرایی کودکهمسری در میان برخی مسلمانان (گذشته و اکنون) را بیان کند: برای توضیح اینکه چرا برخی مسلمانان این حدیث را تاییدگر ازدواج کودکان میدانند و برخی دیگر (که احتمالا اکثریت هستند) آن را تاییدگر ازدواج کودکان نمیدانند، باید به دنبال چیز دیگری بود. به عبارت دیگر، این فرض اسلامهراسانه بیبرو و برگرد غلط است: حدیث سن ازدواج عایشه (یا پذیرش آن در میان مسلمانان) عملا نشان نمیدهد که چرا برخی مسلمانان (گذشته و حال) با کودکان ازدواج کردهاند. (همانطور که قرآن هم نمیتواند علت این مسئله شمرده شود). این حدیث، یا پذیرش آن، به هیچ وجه معناداری علت پدیده کودکهمسری نبوده است.
[…]
قطعا بعضی مسلمانانی که رو به کودکهمسری میآورند یا آن را تایید میکنند ممکن است برای توجیه اقدامات یا موضع خود اسلام را یا حدیث سن ازدواج عایشه را دستاویز کنند. این کاملا انتظار میرود. ولی توجیهتراشی مساوی با علت یک عمل نیست. […]
البته، اگر هدفمان تغییر باورهای قلبی و عقلی باشد پرداختن به استدلالهای اسلامهراسانه کار اشتباهی است، چرا که خصومت نسبت به مسلمانان از احساساتی عمیقتر و غیرعقلانی ریشه میگیرد (مثل حس ناامنی، نفرت، و بیگانههراسی): تکذیب ادعاهای اسلامهراسانه تاثیر چندانی در تغییر نگرشها و مواضع اسلامهراسان ندارد، چرا که ادعاهای فوق صرفا دستاویز یا توجیه آنهاست. به عبارت سادهتر، اغلب اسلامهراسان سپر فولادینی در مقابل واقعیتها و منطق دارند…
[…]
با این احوال، اعتقادات اسلامهراسانه و نو-ملحدانه من زمانی فروپاشید که با واقعیتهای بنیادین امپریالیسم غربی مواجه شدم، که از قبل هم ژرفنگریها و تردیدهایی در جهانبینی کلی من ایجاد کرده بود – طبق تجربه من، تکذیبهایی که ذکر شد، به خودی خود، باعث ایجاد تغییر در یک مخاطب هیجانی و متخاصم نمیشد. بنابراین، ارزش واقعی این تکذیبها، حداقل از منظر من، این است که امکانات و مهماتی در اختیار قربانیان و مخالفان اسلامهراسی میگذارد، یا به عبارت دیگر، اسلامهراسان را – به جای اینکه دگرگون کند – خنثی میکند.
در اواخر دوره کارشناسی که عقاید اسلامهراسانه و نو-محلدانه را کنار گذاشتم، در موقعیتی غریب قرار گرفتم: از یک سو یک دانش کلی از تاریخ اسلام و یک تخصص در مطالعات اسلامی کسب کرده بودم، و از سوی دیگر انگیزه سیاسی و ایدئولوژیک اولیهای که باعث ورودم به این رشته شده بود از دست داده بودم. با این حال، در طول این مسیر، تاریخ اسلام آغازین و خصوصا حدیث بهخودی خود مرا عمیقا جذب خود کرده بود، و همین علاقه بود که باعث شد این مسیر را در دانشگاه ادامه بدهم و نهایتا به کارشناسی ارشد مطالعات و تاریخ اسلام در دانشگاه آکسفورد (۲۰۱۶-۲۰۱۸) ختم شد.
سال ۲۰۱۷ که باید موضوع پایاننامه کارشناسی ارشد خودم را انتخاب میکردم، عزم خودم را برای ترجیح مطالعات حدیثی (بر مطالعات قرآنی) جزم کردم و تصمیم گرفتم که به ریشهها و تحولات حدیث و بحثهای آکادمیک حول آن بپردازم. بدین منظور، تصمیم گرفتم تحقیق خودم را بر یک حدیث واحد متمرکز کنم، و اگرچه احادیث فراوانی نامزد انتخاب بود، گزینه نهایی بدیهی بود. بیبرو و برگرد به سمت حدیثی کشیده شدم که بیش از همه معروف بود: حدیث سن ازدواج عایشه. به دلایل فراوان، این حدیث بهترین گزینه برای موردپژوهی من بود: (۱) به دلیل جنجالبرانگیزیاش که هنوز ادامه دارد موضوعی باب روز و ذاتا جذاب است؛ (۲) یک حدیث شدیدا شایع است که نسخهها و دگرنوشتهای متعددش باعث میشود احتمال حصول به نتایج دقیقتر درباره تاریخ نقل، نسخههای پیشینی، و خاستگاههای اصلیاش بالا برود؛ و (۳) با وجود سوء شهرت این حدیث، تاریخ متنی آن هیچگاه عمیقا بررسی نشده است (برخلاف اهمیت جامعهشناختی و حقوقیاش)، و سوژه بکری به حساب میآید. ولی فارغ از تمام این دلایل، تصور رجوع و بازبینی این حدیث – که در مواجهات اولیهام صرفا یک کارکرد جدلی و ایدئولوژیک داشت – و تحلیل آن از یک منظر علمی یا تاریخی-انتقادی جذاب و هیجانانگیز بود.
در طول دوره کارشناسی ارشد – و در ادامه آن در دوره دکترا – هر نسخهای که از حدیث عایشه به دست آوردم در کنار هم قرار دادم و آنها را با روشهای اِسناد-بهمثابه-متن، قالبی-انتقادی، جغرافیایی، و تاریخی-انتقادی تحلیل کردم، که باعث شد بتوانم ویراستهای پیشینی این حدیث را بازسازی کنم، سرچشمههای جغرافیایی آن را پی بگیرم، و نقطه شکلگیری احتمالی این حدیث را بطور کلی شناسایی کنم. داوری اولیه من به سوی «عروه بن زبیر» (م. ۹۳-۱۰۱/۷۱۱-۷۲۰) و شاگردان او معطوف بود، و گمان میکردم که آنها در مدینه و در فضای سلطه زبیریان تنظیمکنندگان و توزیعکنندگان اصلی این حدیث بودهاند، ولی با اشارههای یاسمین امین[۳] – و براساس الگوهای جغرافیایی اِسنادهای مرتبط و سکوت تمام منابع مدنی متقدم – خیلی زود متقاعد شدم که خاستگاه واقعی این حدیث در عراق عباسی است. تحقیقات بیشتر – و خصوصا، قالبسنجی و یک تحلیل زندگینامهای-تاریخی – من را متقاعد کرد که تنظیم و توزیع این حدیث در واقع کار «هشام بن عروه» (م. ۱۴۶-۱۴۷/۷۶۳-۷۶۵) و پس از نقل مکان او از مدینه به کوفه در اواسط قرن ۸ میلادی بوده است.
در آن زمان شیعیان بر کوفه غلبه داشتند و حدیث عایشه نقش یک دستاویز را برای فرقهگرایان نخستین اهلسنت ایفا میکرد: این حدیث دوشیزگی او در زمان ازدواج را رواج میداد و بدین ترتیب یکی از خاصترین ویژگیهای او را در مقایسه با دیگر همسران پیامبر برمیساخت و متعاقبا ادعای اهلسنت نخستین را توجیه میکرد که عایشه همسر برگزیده پیامبر بوده است. همین نکته انگیزه هشام بوده است. با هشام این حدیث – البته گاهی با متنهای متغیر و اِسنادهای جدید – به معاصران و شاگردانش در عراق قرن هشتم و سپس به اقصینقاط خلافت عباسی گسترش یافت و نهایتا در قرن ۹ میلادی به دست نخستین کارشناسان و گردآوردندگان حدیث در میان اهلسنت رسید. هرچند در این مورد هم جزئیات بیشتر تحقیقات خود را جای دیگری بیان خواهم کرد.
بسیاری افراد – خصوصا، مسلمانان سنیمذهب که از حدیث عاشیه و جنجالهایش آزرده میشوند – قطعا از این نتایج خشنود خواهند شد، ولی دیگر افراد – مخصوصا، مبلغان عامهپسند (دعاه)، علمای سنتی، و دانشگاهیانی که تعهد دینی شخصی به راستکیشی اهلسنت و نظام حدیثی سنتی آن دارند – قطعا از موضع خصمانه واکنش نشان خواهند داد. بالاخره، تحقیق من حدیثی را زیر سوال برده است که نه تنها یک حدیث «صحیح» در منظومه صحاح اهلسنت است، بلکه بعلاوه یک حدیث «مشهور و قریب إلی التواتر» است. […]
با این احوال، خطری که تحقیق من متوجه راستکیشی سنّی میکند احتمالا خطری جدی نیست، و اولیای این مکتب نباید دچار چندان واهمهای بشوند. اولا این نکته که نظام سنتی نقل حدیث کمتر از آنچه تصور میشد کارایی داشته است مشکل چندانی برای پیروان مذاهب فقهی حنفی و مالکی ایجاد نخواهد کرد و میتوانند بسادگی چشم بر آن بپوشانند، زیرا در واقع اغلب معتقدات خود را از اخبار منطقهای پیشا-حدیثی یا فرا-حدیثی (مثل عمل) در شهرهای اصلیشان (به ترتیب کوفه و مدینه) استنتاج کردهاند. قطعا، شکلگیری اخبار فقهی اولیه مالکی و حنفی بطور مستقل و در واقع قبل از آن بود که فرقهگرایان حدیثی نخستین اهل سنت (اصحاب الحدیث) و نظام حدیثسنجیشان (نقد الحدیث و الجرح والتعدیل) ظهور کند و بعدا مبنای علم حدیث سنتی اهل سنت بشود. بعلاوه، جالب است که بنظر میرسد از حدیث عایشه هیچ اثری در اخبار نخستین مالکی و حنفی به چشم نمیخورد و ظاهرا اولین بار تنها در کتاب المعونه علی مذهب عالم المدینه نوشته «قاضی عبدالوهاب بن علی» (م. ۴۲۲/۱۰۳۱) در میان مالکیان و در کتاب النتف فی الفتاوى نوشته «علی بن الحسین بن محمد السغدی» (م. ۴۶۱/۱۰۶۸-۱۰۶۹) در میان حنفیان ظاهر شد.
واقعیت این است که مکاتب فقهی شافعی و حنبلی هستند که کاملا مبتنی بر نظام سنتی حدیثسنجی شکل گرفتهاند و بنیانگذارانشان آشکارا وثاقت حدیث عایشه را تایید کردند، و اکنون بنظر میرسد تحقیق من را خطرناک تلقی کنند. با این حال، حتی در قبال آنها هم این خطر آنقدر که بنظر میرسد جدی نیست: مثلا، «صلاحالدین بن أحمد الإدلبی» محدث سوری از میان شافعیان اخیر به آسانی اذعان کرده است که حدیث عایشه، اگرچه از خود عایشه نقل شده است، بیانگر «وهم»ی برآمده از «نسیان» او در کهنسالی است، چرا که در تضاد با دیگر «شواهد تاریخی پابرجا» (القرائن التارخیه الثابته) است.
بعلاوه، حتی اگر – چنانچه من بیان کردهام – تصدیق کنیم که هشام و معاصرانش در عراق عملا مبدأ این حدیث بودهاند، بررسی کتب رجالی و داوری حدیثسنجان در این کتابها نشان میدهد که در واقع اکثر این محدثان یا تا حدی یا در بعضی مواقع کاملا ناموثق تلقی شدهاند. مثلا، این نکات درباره هشام ضبط شده است:
حتی اظهارات مدافعهآمیزی که «محمد بن احمد الذهبی» (م. ۷۴۸/۱۳۴۸) در پاسخ به این حملات انتقادی مطرح کرده است حاوی نقد شدیدتری است از سوی «علی بن محمد بن القطان الحمیری» (م. ۶۲۸/۱۲۳۱) دانشمند علم حدیث است:
هشام بن عروه، یکی از علمای برجسته، یک حجت، یک امام بود. ولی در کهنسالی (لکن فی الکبر) حافظهاش رو به نقصان نهاد (تناقص حفظه)، اگرچه هیچگاه آشفتهحال نشد (لم یختلط ابدا)، و هیچ نباید به گفته ابوالحسن بن القطان توجه کرد که گفته است هشام بن عروه و سهیل بن أبی صالح گیج (اختلطا) و دگرگون (تغیّرا) شدند. آری، آن مرد اندکی دگرگون شد (تغّیر قلیلا)، و حافظهاش مانند جوانیاش نبود (لم یبق حفظه کهو فی حال الشباب)، بدین دلیل بعضی از آنچه در حفظ داشت فراموش میکرد (نسی بعض محفوظه)، یا به خطا میرفت (وهم)؛ ولی خب؟ آیا قرار بود بری از نسیان باشد (أهو معصوم من النسیان)؟!».
جملات مدافعهآمیزی که در مسند «عبدالله بن الزبیر الحُمَیدی» (م. ۲۱۹-۲۲۰/۸۳۴-۸۳۵) درباره حدیث عایشه آمده است نیز بر همین منوال است: «[این حدیث] از جمله [آن احادیث] موثقی بود که او [یعنی هشام] نقل کرده است (کان مِن جیّد ما یَروی)». این بیان ناخواسته نشان میدهد که بدگمانیهایی درباره این حدیث یا بطور کلی درباره روایتهای هشام وجود داشته است.
ضمن اینکه در اغلب اسنادهای پشتیبان این حدیث حداقل یک نفر را میتوان پیدا کرد که مشابه نمونههای بالا تضعیف شده است. با کنار هم گذاشتن برهانهایی که به «صمت» (سکوت) در خاستگاه جغرافیایی اغلب ناقلان میانی و مرتبط با این حدیث اشاره دارد، غیاب این حدیث از منابع نخستین مدنی، و دیگر عوامل، حتی افراد پایبند به نظام حدیثی سنتی اهلسنت میتوانند نتیجه بگیرند که حدیث عایشه چیزی جز یکی از روایتهای نامعتبر هشام نیست. باید توجه داشته باشیم که حدیثسنجان شدیدا بر برهان «سکوت» تکیه داشتند، و حتی یک عالم حدیثی برجسته استدلالی را بر مبنای سکوت بیان کرده است که بسیار نزدیک به استدلال شاختی[۴] من است. بطور خلاصه، حتی در چارچوب علم الحدیث سنتی اهلسنت، میتوان استدلال کرد که حدیث عایشه مشکوک است.
البته، نیت من هرگز این نیست که به افراد متدین بگویم چگونه باید دین خودشان را تفسیر کنند: مسلمانان سنی میتوانند – و قطعا همینطور خواهد بود – که سنت و احادیثشان را به طرق مختلف تفسیر کنند. با این حال، فرضیه بالا نشان میدهد که چگونه، حداقل در عالم نظر، استدلالها و استنباطهای من میتواند تاحدی سازگار با – یا بدون تضاد با – یک چارچوب راستکیشانه سنّی باشد، حداقل در این نمونه.
مطالب بسیار بیشتری را میتوان درباره حدیث عایشه، تاریخ آن، و دلالتهایش بیان کرد، ولی فعلا همین مقدار کفایت خواهد کرد.
[۱] Jonathan Brown
[۲] Kecia Ali
[۳] Yasmin Amin
[۴] Schachtian
در آن زمان شیعیان بر کوفه غلبه داشتند و حدیث عایشه نقش یک دستاویز را برای فرقهگرایان نخستین اهلسنت ایفا میکرد
لطفا نظر خود را در مورد این مطلب بنویسید
نظرات شما
نظری برای این مطلب ثبت نشده است
مشاهده بیشتر
اطلاعات تماس
با عضویت در خبر نامه
از آخرین مطالب ما، باخبر شوید...