دوشنبه ۱۴۰۱/۰۸/۰۲
629
اعراب
مرکز و کتابخانه مطالعات اسلامی به زبانهای اروپایی: متن زیر ترجمه یادداشتی از دکتر ایهاب بدیوی (Ahab Bdaiwi) اسلامپژوه و استاد دانشگاه لایدن است که روی وبلاگ مطالعات قرون میانه در وبسایت این دانشگاه منتشر شده است. بدیوی در این یادداشت به پروژه تحقیقاتی جاری خود درباره مفهوم شرک و توحید در قرآن میپردازد. او معتقد است اشارات مختلفی که قرآن به گروه مشرکان کرده است نشاندهنده چندگانگی مشرکان در زمان پیامبر است و نمیتواند بازنماگر یک دسته واحد و یکنواخت باشد. به باور او، بتپرستی پایینترین سطح شرک در میان مشرکان همعصر پیامبر بوده است. توضیحات ایهاب بدیوی درباره همین موضوع در قالب یک مصاحبه ویدئویی هم در دسترس است.
***
چند سال پیش، اکانت توییتری «نوادر الآثار و النقوش» که نویسنده سعودیاش شیفته کشف و بررسی کتیبههای باستانی است، تصویری از یک کتیبه نویافته منتشر کرد که حاوی این نوشته بود:
بسمک اللهم أنا عبد شمس بن المغیره یستغفر ربه
«به نام تو ای الله، منم عبد شمس، فرزند المغیره، که آمرزش پرودگار خویش را میجوید».
به نظر میرسد این کتیبه متعلق به دوران پارینه-عربی (Paleo-Arabic) است که کتیبههای عربی از اواخر قرن پنجم را در بر میگیرد و احتمالا تا اوایل دوران اسلامی ادامه یافته است. این مقوله نوساخته «پارینه-عربی» را اولین بار کریستین رابین، علی الغبان و سعید السعید وضع کردند.
دو سرنخ اصلی در این کتیبه به چشم میخورد که باعث میشود آن را به دوران پیش از اسلام منتسب کنیم. اول، نام عبد شمس یک نام پیشا-اسلامی است و به آیینهای ستارهپرستانه عربها در ادوار پیش از ظهور اسلام اشاره دارد. در واقع، اگر اعتبار منابع را فرض بگیریم، برخی عربها پیش از اسلام خورشید (شمس) را میپرستیدند و برخی هم دیگر اجرام آسمانی را. در منابع میخوانیم که بعضی قبائل عربی خورشید را تجلیل و تقدیس میکردند. عبد شمس به معنای پرستشگر خورشید است، و دیگر القاب مرتبط با خورشید عبارت بودند از «عبد شارق» (پرستنده خورشید طالع) و «عبد محرّق» (پرستنده خورشید سوزان).
قرآن در ۵۳:۴۹ بر ستارهپرستی در میان عربهای باستان صحه میگذارد و در این آیه اشارهای به «شباهنگ» یا «شعراء» دارد، ستارهای که در محاورات به «کاروان کش» معروف است و در صورت فلکی «کلب اکبر» در نیمکره سماوی جنوبی واقع است («و هم اوست آفریننده ستاره شعری»).
دوم، اخیرا الجلاد و صدقی در مقالهای مدعی شدهاند که این کتیبه یگانهپرستانه است و میتوان تاریخ آن را به گونه یگانهپرستانه عربی پیشا-اسلامی منتسب ساخت که جهانبینی و التزام یگانهپرستانهاش مهر تاثیرپذیری از یک نوع یهودیت غیر ربانی (قرائیمی) را بر خود دارد.
وجود یگانهپرستیهای عربی که از نوع هنوز نامشخصی از یهودیت باستانی هم متاثر بوده است مبحث بکری در مطالعات اسلامی به شمار میرود. در پروژه کنونیام درباره یگانهپرستی و چندگانهپرستی در قرآن، جهانبینی دینی «مشرکان» قرآن را بررسی میکنم که مخاطبان اصلی پیامبر و هماوردان دینی او در حجازند. یافتههای اولیهام مرا به این باور رسانده است که در آستانه دمیدن اسلام، یعنی اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم، عملا چندگونه شرک عربی جریان داشته است. مشرکان کذایی حجاز، مثل عبد شمس، پسر المغیره، کاملا متفاوتاند از آن بتپرستان بیفرهنگ و خدانشناسی که سنت اسلامی برای بازنمایی اهالی مکه در قرن هفتم و پیش از ظهور اسلام به تصویر کشیده است. درست است، قرآن در بیان خود درباره توحید صریحا به بتپرستی اشاره کرده است و آن را محکوم کرده است؛ با این حال، به نظر میرسد این موارد به گذشتههای دور و مربوط به ادوار کتاب مقدس ارجاع دارد، البته با یک استثنا در ۴:۵۰.
پاتریشیا کرون توجه ما را به این جنبهی کمتر کاویده از ریشههای اسلام معطوف میکند:
«… یک چیز کاملا نابجاست. قرآن هیچگاه اشاره چندانی به وجود بتها در پرستشگاههای ابراهیمی نمیکند؛ هیچگاه از هُبل نام نمیبرد؛ به استثنای ۴:۵۰ که مربوط به مدینه است، هیچگاه از هیچگونه دینوران مشرک یاد نمیکند؛ هیچگاه از پرستشگاههای مشرکان یا دیگر اشیای شرکآلود در میان معاصران پیامبر یاد نمیکند، و یا تهدیدی به ویرانسازی چنین چیزهایی نمیکند یا حرفی از ویرانی آنها پس از پیروزی پیامبر به میان نمیآورد.» [Crone, 2016].
به نظرم این اشاره بسیار جالب است و یک خط پژوهشی شایان پیگیری است. اگرچه قرآن صرفا به تعداد انگشتشماری از گروههای دینی – مثلا یهودیان، مسیحیان، صابئین، و زرتشتیان – اشاره میکند، در واقع از دیگر گروههای دینی معاصر با پیامبر، خصوصا گروه مشرکان، فراوان سخن میگوید. قرآن سرنخهای بسیار زیادی به دست مخاطب میدهد (که ۴۰۰ مورد را شناسایی کردهام) تا مفهوم شرک (چندگانهپرستی) و مشرکان (چندگانهپرستان) که خصم اصلی پیامبر – و شاید نامبردهترین مخاطبان الهیاتی او در دوران نبوتش – بودند درک شود.
آیا باید چندگانهپرستان یا مشرکان را یک گروه دینی به حساب آوریم؟ آیا آنها به یک دین خاص یا گرایش دینی خاص تعلق داشتند؟ پاسخ به این سوال آسان نیست. ولی اگر بافتار باستانی و فضاهای اعتقادی دوران باستان متاخر را برای فهم بهتر معانی کلمه «دین» در نظر بگیریم کمک فراوانی به حل مسئله خواهیم کرد.
کلمه عربی دین مشابه کلمه عبرانی-سریانی DYN به معنای «داوری کردن» است. در زبان عبری דן (دان) به داوری اشاره دارد، حال آنکه منظور از دین (דין) همان دین شرعی یا قانون است. به همین منوال، در زبان سریانی دینا به معنای قضاوت است، حال آنکه دیّانا یعنی قاضی و دین یعنی دین (اگرچه این مورد اخیر به ندرت به چشم میخورد، صرفا در ارجاع به «دین» پارسیان).
کاربرد قرآنی دین بیانگر التزام و سرسپردگی است. برخی شرقشناسان آلمانی بر پیوند این کلمه با دِن در فارسی میانه به معنای وحی دست گذاشتهاند. ولی من بیشتر به ریشهشناسی سامی این کلمه علاقه دارم که به نظر ربط بیشتری با مفهوم قرآنی دین دارد. معنای سامی اصطلاح دین را میتوانیم به گونهای معنادار بر «چندگانهپرستان» قرآن هم اطلاق کنیم و بدینوسیله التزامات دینی و فلسفی آنها را درک و شفاف کنیم.
مدتها پیش، «توشیهیکو ایزوتسو» (م. ۱۹۹۳) اسلامپژوه ژاپنی از موضعی نسبتا جسورانه به این نکته شگفتانگیز اشاره کرد که تصور مشرکان از خدا به مفهوم اسلامی خدا نزدیک بوده است. این نکته در آغاز عجیب مینماید. سنت اسلامی «مشرکان» را خدانشناس و بتپرست میداند. محمد خدای خود را همان خدای موسی و عیسی معرفی کرد. خدای ابراهیم و موسی خداوندی است که خودش را در وهلههایی بخصوص بر مردمانی بخصوص برملا کرده است. حال این خدا چگونه با مفهوم مشرکانه از خدا ریشه در تصورات انسانانگارانه از خداوند است سازگاری مییابد؟ آیا ایزوتسو بر خطا بود؟
[…] قرآن این نامسلمانان را به بزرگترین گناه متهم میکند: شرک. […] من تعبیر «تداعیباوری» را برای وصف حال آنان ترجیح میدهم. اگرچه شرک تداعیباوران در بیان قرآن باعث خشم خدا و پیامبر شد، باید توجه کنیم که بین شرک (چندگانهباوری) و کفر (ناباوری) تفاوت است. اشتباه است که مشرکان را بیایمان یا ملحد بدانیم. «مشرکان» قرآن میپذیرند که الله خدای یهودیان و مسیحیان (و محمد) است. بهعلاوه، آیات فراوانی در قرآن به ما میگوید پیامبر و هماوردان مشرکش خدای واحدی را میپرستیدند، خدای متعال قرآن.
بهنظر میرسد اتهام اصلی قرآن بر مشرکان بجای اینکه ناباوری باشد دروغسازی درباره الله است، همانطور که ۱۸:۱۵ به وضوح بیان میکند: «این قوم ما جز او معبودانى اختیار کردهاند. چرا بر [حقّانیّت پرستش] آنها برهانى آشکار نمىآورند؟ پس کیست ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ بندد؟».
این اتهام در سراسر قرآن تکرار شده است، مثلا در ۶:۲۱، ۷:۳۷، ۱۰:۱۷، ۱۱:۱۸، ۲۹:۶۸، ۶۱:۷. دروغهایی که مشرکان بر خدا بسته بودند چه بود؟ قرآن در ۱۰:۶۸ و ۱۰:۶۹ دروغ اصلی آنها را یاد میکند:
«گفتند: «خدا فرزندى براى خود اختیار کرده است.»… بگو: «در حقیقت کسانى که بر خدا دروغ مىبندند، رستگار نمىشوند.»».
هر برداشتی از این آیات داشته باشیم، یک نکته قطعی است: قرآن مشرکان را نه منکر وجود خدا میداند و نه عیب آنها را به ناباوری فرو میکاهد. مشرکان به این معنا مومن بودند که وجود خدا را و نقش او در جایگاه آفریننده آسمانها و زمین را تصدیق میکردند، همانطور که در ۳۹:۳۸ ملاحظه میکنیم:
«و اگر از آنها بپرسى: «چه کسى آسمانها و زمین را خلق کرده؟» قطعاً خواهند گفت: «خدا.» بگو: «[هان] چه تصور مىکنید، اگر خدا بخواهد صدمهاى به من برساند؛ آیا آنچه را به جاى خدا مىخوانید، مىتوانند صدمه او را برطرف کنند؛ یا اگر او رحمتى براى من اراده کند آیا آنها مىتوانند رحمتش را بازدارند؟» بگو: «خدا مرا بس است. اهل توکّل تنها بر او توکّل مىکنند.»»
در قرآن، مثلا در آیات ۳۹:۳۸، ۳۱:۲۵، ۴۳:۹، مشرکان کسانی وصف شدهاند که (۱) به وجود خدا باور دارند؛ (۲) به نقش آفریدگارانه خداوند باور دارند؛ و (۳) به این آموزه که خدا عالم هستی را پدید آورده است اعتقاد دارند. نکتهای که با جعل دروغ و انتساب دروغ به خداوند پیوند نزدیکی دارد، کینه قرآن از مشرکان به دلیل باورشان به معبودهایی فروتر از الله است. با این حال، این ربالنوعها همواره خدا نامیده نمیشدند.
آیات قرآن، مثلا در ۱۹:۸۱، ۲۱:۲۱، ۳۶:۲۳، ۱۸:۱۵، ۳۶:۷۴، ۲۱:۴۳، ۲۱:۲۲، ۱۷:۴۲، این باور مشرکان را از دیگر دلایل خصومت با آنان میداند. قرآن بسیار صریح اشاره میکند که مشرکان به الله باور دارند ولی – و این اصل قضیه است – که معبودهایی فروتر از او را در کنار او (مع الله) میپرستیدند.
«پس آنچه را بدان مأمورى آشکار کن و از مشرکان روى برتاب، که ما [شر] ریشخندگران را از تو برطرف خواهیم کرد. همانان که با خدا معبودى دیگر قرار مىدهند. پس به زودى [حقیقت را] خواهند دانست.» (۱۹:۹۴ تا ۱۹:۹۶).
آیا قرآن اسامی یا القاب این معبودان کهتر را برمیشمارد؟ «و از رسولان ما که پیش از تو گسیل داشتیم جویا شو؛ آیا در برابر [خداى] رحمان، خدایانى که مورد پرستش قرار گیرند مقرر داشتهایم؟» (۴۳:۴۵). اسامی آنها به ندرت یاد شده است، به اسثنای چند مورد، مثل ۳۷:۱۲۵ که «بعل» را در شمار یکی از این معبودان شناسایی میکند. بعل (عبری: בעל) یک واژه سامی کهن برای اشاره به «سرور» یا «مالک» است. در موارد گستردهای از این واژه برای اشاره به «خدای بومی» (بارورکننده خاک) استفاده شده است. در دیگر نمونهها، قرآن به اجرام سماوی اشاره میکند که مشرکان همچون معبودان خودشان در کنار الله میپرستیدند (همچون شعرا که پیشتر گفته شد).
به نظرم میتوانیم چند قدم فراتر برویم و با بهرهگیری از منابع دوران باستان متاخر «دین» یا چشمانداز دینی اینگونه مشرکان را بازسازی کنیم. منابعی که در دست داریم عبارتند از زیستنامههای سریانی، احتجاجات مسیحیان با کافران، و کتیبههای جنوب شبه جزیره عربستان، یعنی کتیبههای نبطی، صفائی، و کتیبههای موجود در حمیر بین سالهای ۳۸۰ تا ۵۳۰. این منابع نقش منابع کمکی را ایفا میکنند و ضرورتا راهنمای پژوهش من نیستند. آثار اولیهای که مبنای کار من است محتوای سیرهنگارانه، پیکرههای حدیثی نخستین، شعر پیشا-اسلام، و گزارشهای باستانی عربی است.
اگرچه این منابع مربوط به ادوار اسلام نخستین و پیش از اسلام سودمندی خود را دارند، هیچ چیز هماورد آن تاریخیت و دقت چشمگیر قرآن در وصف مشرکان کذایی نیست. […]ّ به نظرم، جزئیاتی که با یک بازسازی دقیق از دل چهارصد و اندی آیه قرآن پدیدار میشود بهترین درک را درباره زندگی مشرکان عربستان در قرن هفتم ارزانی میکند.
۱. مشرکان (که من به چهار جریان همپوشان تقسیمشان کردهام) به یک خدای واحد متعال، به امور فرا-طبیعی، و به معبودان دونتر باور داشتند. این معبودان مادون الله همتایان یا «انداد» الله تلقی میشدند. آنها را دارای نیروهای آفریدگارانه میدانستند. برخی مشرکان ستارگان را میپرستیدند. برخی دیگر نیاکان خود را میپرستیدند. همه مشرکان به مفهوم شفاعت باور داشتند و وجود اجنه و ارواح را تصدیق میکردند.
۲. مشرکان عربستان یک چارچوب شرعی اولیه هم داشتند. آنها به نوعی حلال و حرام، به تقدس برخی محصولات کشاورزی، و غذای مقدس باور داشتند و بر مبنای التزامات دینیشان به برخی ممنوعیتهای غذایی مقید بودند.
۳. ما حتی ردپاهایی از التزامات و ادعاهای الهیاتی-گونه مییابیم، مثل باور به جبر، باور به دلالت براهین آشکار و معجزهها، و باور به دامنههای متفاوت پرستش الله. آنها به اصل پیامبری هم اعتقاد داشتند.
۴. عبادتها و آیینهای آنها چندان متفاوت از آداب و رسوم ادیان باستان متاخر نبود. آنها به جایگاههای مقدس، اجرای عبادت، آیینهای حج، قربانی حیوانات و بخشش نذورات، وقف اولین محصولات کشاورزی، شکافتن گوش دامها، و ممنوعیت برخی دامها برای شخم زدن زمین اعتقاد داشتند. در واقع، مثل بسیاری آیینهای حج در اسلام، ریشه بسیاری آیینهای نیایشی به دورانهای پیشا-اسلام باز میگردد. دعاهای «تلبیه»، که نشانگر لحظات ورود زائر به وضعیت احرام است، یک سابقه پیشا-اسلامی دارد. اهالی مکه هم پیش از ورود به احرام به گونههای مختلف تلبیه میخواندند. این آیین را احتمالا قصی بن کلاب، نیای دینپیرای پیامبر، در زیارت مکه ترویج کرده است.
۵. آنها فرزندکشی را کاری از سر دیانت میدانستند و برای داشتن فرزندان سالم نذر میبستند و عبادت به جا میآوردند.
۶. مشرکان رفتار شرعی خود را به دینداری نیاکانشان منتسب میکردند و از سبک و سیاق و نیز آداب شرعی آنها پیروی میکردند.
۷. گروهی از مشرکان شدیدا به قواعد اینجهانی باور داشتند (یعنی منکر متافیزیک بودند)، حال آنکه گروهی دیگر از آنها به جهان بعد از این باور داشتند. گروهی از آنها دیدگاهی سهلانگارانه به درک آخرت داشتند، گروهی دیگر جرات تردید در آن را نداشتند.
۸. گروه قابل توجهی از آنها در مکه حرف از فرزندان الله به میان میآوردند، و معبودان مونث را میپرستیدند که به باورشان انسانهایی الوهیتیافته بودند، حال آنکه گروهی دیگر رو به فرشتهپرستی آورده بودند.
۹. باور مشرکان به الله مستلزم مجموعهای از التزامات دینی بود، به ویژه اینکه الله آفریننده آسمانها و زمین است، همو باران نازل میکند، قانونگذار است، منبع نیرو و محافظت است، و دعای کسانی را که او را فرا میخوانند پاسخ میدهد.
این چکیدهای گذرا از پیشرفت پروژه من است.
منابعی برای مطالعه بیشتر
Ahmad al-Jallad, The Religion and Rituals of the Nomads of Pre-Islamic Arabia (Leiden, 2022).
Ahab Bdaiwi, “The Origins of Islam: Reflections”, in Leiden Arabic Humanities Blog (April 2022).
Carl Brocklemann, ‘Allah und die Gotzen, der Ursprung des islamischen Monotheismus’, Archiv Fur Religionwissenschaft 21 (1992), 99-121.
Patricia Crone, The Qur’anic Pagans and Related Matters: Volume I (Leiden, 2016).
Gerald Hawting, The Idea of Idolatry and the Emergence of Islam (Cambridge, 1999)
Tohsihiko Izutsu, God and Man in the Koran (Tokyo, 1964).
Thomas Mooren, ‘Monothéisme coranique et anthropologie’, Anthropos 76 (1981), 529-61.
Christian Robin, ‘Alī Ibrāhīm al-Ghabbān, and Saʿīd Fāyiz al-Saʿīd, ‘Inscriptions antiques de la région de Najrān (Arabie Séoudite méridionale): nouveaux jalons pour l’histoire de l’écriture, de la langue et du calendrier arabes”, Comptes rendus des séances de l’Académie des Inscriptions et Belles-Lettres (2014), pp. 1033-1128.
منابع تصاویر
Figure 1: ʿAbd-Shams paleo-Arabic inscription from the Northwest of Ḥijāz. Photograph: M al-Mughadhawī نوادر الآثار والنقوش [Twitter account]
Figure 2 & 3: You can browse additional folia from Islamic Arabic 1572A, Cadbury Research Library, Mingana Collection of Middle Eastern Manuscripts, University of Birmingham, UK here
لطفا نظر خود را در مورد این مطلب بنویسید
نظرات شما
نظری برای این مطلب ثبت نشده است
مشاهده بیشتر
اطلاعات تماس
با عضویت در خبر نامه
از آخرین مطالب ما، باخبر شوید...